با واژه «تکامل» همه آشنا هستیم. همهجا سخن از تکامل است؛ تکامل جهان، تکامل جانداران، تکامل انسان و اجتماع. این تکامل چیست و چگونه صورت میگیرد؟ آیا یک سلسله علل تصادفی است که منجر به تکامل میشود یا در سرشت آن چیزی که متکامل میشود، میل و جذبهای به سوی تکامل هست و او راه خود را از پیش انتخاب و مشخص کرده است؟ آیا حرکت تکاملی همواره روی خط معین و مشخص و با هدف و مقصد شناخته شده انجام میشود یا این حرکت چندی یک بار تحت تاثیر علل تصادفی روی یک خط قرار میگیرد و پیوسته تغییر جهت میدهد و هیچگونه هدف و مقصد مشخص ندارد؟
از نظر قرآن کریم سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع، یک سیر هدایت شده و هدفدار است و روی خطی است که «صراط مستقیم» نامیده میشود و از لحاظ مبدأ و مسیر و منتها، مشخص است. انسان و اجتماع متحول و متکامل است ولی راه و خط سیر، مشخص و واحد و مستقیم است: «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون؛ و همانا راه راست من همین است، پس از آن پیروی کنید و از راهها [ی متفرقه] پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده میسازد. این است آنچه خدا شما را به آن سفارش کرد، باشد که شما پرهیزکار شوید». (انعام/ 153)
یکی خط است از اول تا به آخر / بر او خلق خدا جمله مسافر
تکامل انسان به این نحو نیست که در هر زمانی تحت تاثیر یک سلسله علل - صنعتی یا اجتماعی یا اقتصادی- در یک راه حرکت کند و دائما تغییر مسیر و تغییر جهت بدهد. اینکه قرآن با اصرار زیاد دین را یکی میداند و فقط به یک شاهراه قائل است و اختلاف شرایع و قوانین را مربوط به خطوط فرعی میداند، مبتنی بر این اصل فلسفی است. بشر در مسیر تکاملی خود مانند قافلهای است که در راهی و به سوی مقصد معینی حرکت میکند ولی راه را نمیداند و هر چندی یک بار به کسی برخورد میکند که راه را میداند و با نشانیهایی که از او میگیرد دهها کیلومتر راه را طی میکند تا میرسد به جایی که باز نیازمند راهنمای جدید است، با نشانی گرفتن از او افق دیگری برایش روشن میشود و دهها کیلومتر دیگر را با علاماتی که گرفته طی میکند تا بتدریج خود قابلیت بیشتری برای فراگیری پیدا میکند و میرسد به شخصی که «نقشه کلی» راه را از او میگیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه از راهنمای جدید بینیاز میشود.
قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همه پیامبران با همه اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی به حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک شاهراه هدایت میکنند، جاده ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح میدهد، زیرا ختم نبوت آنگاه معقول و متصور است که خط سیر این بشر متحول متکامل، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد اما اگر همانطور که خود بشر در تکاپو است و هر لحظه در یک نقطه است، خط سیر او نیز دائما دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد و مسیر، مشخص نباشد و در هر برههای از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهی است ختم نبوت - یعنی دریافت یک نقشه و برنامه کلی و همیشگی- معقول و متصور نیست.
منـبـع: «ختم نبوت» نوشته استاد شهید مرتضی مطهری