«آدم» به «حسین» بدهکار است... و این است راز این همه سعی، این همه صفا، این همه مناسک، این همه شکوه، این همه خروش، این همه قیام، این همه قیامت، این همه راهپیمایی، این همه عشق، این همه تمنا، این همه دلدادگی، این همه جنون و این همه آزادگی! در این مسیر سرخ، ای بسا آدمیزاد، مرارتها بکشد اما آنکه از همه بیشتر سختی کشید و درد دید و پای مصیبت نشست، حضرت سیدالشهدا بود! حقیقت آن است «حسین بن علی» در روز عاشورا، هیچ کار نکردهای را باقی نگذاشت؛ همه آنچه باید میگفت، گفت! و همه آنچه باید تقدیم میکرد، تقدیم کرد! هر آن تیر که باید میخورد، خورد! و هر آن زخم که باید بر جانش مینشست، پذیرفت!
نشستهام کنجی از «بینالحرمین» تا اشتیاق آدمی برای رسیدن به «سدره..المنتهی» را ببینم! «عاشورای حسین» باید هم به «اربعین حسینیان» میرسید و اگر جز این میبود و جز این میشد، جای تعجب داشت! تو گویی همه پیامبران و همه امامان و همه خوبان، اینجا جمع هستند... و اینجا «کربلا» است! مقر عشاق! پادگان احرار! سنگر پابرهنهها! جمعیت را هرچه تخمین بزنی، باز کم گفتهای! و حماسه را هرچه عظیم بخوانی، باز کم خواندهای! یکسو، حرم صاحب لوای حسین است و دیگرسو، حرم خود آقا! و همه و همه، تجلی «ما رأیت الا جمیلا»! کجایی یزید تا ببینی حق با عقیله بنیهاشم بود؟! کجایی شمر تا ببینی حق با قمر منیر بنیهاشم بود؟! الحق که لعنت ساقی آب و ادب بر «اماننامه» تو، ابنای آدم در پی امان عباسند: «تا قیامت تشنهکامان ثواب/ میخورند از رشحه آن مشک آب». اینجا همه اول، به «اباالفضل» سلام میکنند، چرا که «بابالحسین» بازکننده بهترین پنجرهها به روی حسین است! السلام علیک یا اباعبدالله! ما از پس زمینها و زمانها گذشتیم تا خودمان را به «سفینه نجات» برسانیم! ملیتها، آیینها، مرزها، رنگها و نژادها، اینجا همه در یک ملت و یک آیین، یک مرز، یک رنگ و یک نژاد، متجلی شده! اینجا میتوان همه را دید! و با همه آشنا شد! و الحق که چقدر گرم است و چقدر در خروش است، خون حسین! چیست اما حرف حساب این همه مردم؟!
آمدهاند اینجا برای رسیدن به کدام هدف؟! و کدامین مقصد؟! هموار کردن صدها زحمت و دهها مشقت بر تن خود، برای چه؟! و چرا؟! آیا جز آنکه این دریای متلاطم دنیا، کشتیبانی از همان تبار سیدالشهدا میخواهد؟! و امامی از همان تیره حسین؟! که ظلم را برنتابد و عدل و داد را برای جهانیان بخواهد! انشاءالله قفل ظهور را باز میکند حماسه اربعین! ما آمادهایم و قدم در راه نهادهایم مهدی جان...