مسعود کارگر: چند سالی میشود ناجی هنر در راستای سیاستهای مناسبتی رسانه ملی و با همکاری این سازمان، به مناسبت هفته نیروی انتظامی سریال میسازد و در این سالها بیشتر سعی شده جنبه حرفهای بودن این نیرو در تجهیزات و عملیاتهای سخت و دشوار در قالب تصاویر اکشن رخنمایی کند اما 2 سالی هست- و بویژه امسال!- قضیه متفاوت شده، از «گشت ویژه» تا همین «نوار زرد»، تلاش شده عمق استراتژیک ماهیت این نیرو دیده شود و تخصصهایش فقط در ژستهای نوپو، ماشینهای زمخت ضدشورش و عملیاتهای جیمز باندی محدود نشود. تلاش شده اگر اسمی از امنیت و آرامش انتظامی به میان میآید، فقط قوه قهریه و خشن آن در ذهنها تداعی نشود و جلوههای دیگر آن همچون حوزههای تخصصی کشف جرم، رستههای کارآگاهی، بازپرسی و پژوهش جرائم نمود بیشتری داشته باشد. «نوار زرد» که محصول «موسسه وصف صبا» بوده و به تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی پوریا آذربایجانی و بازی جذاب امیر آقایی تولید شده است، بخوبی توانست این مهم را تا حدودی نمایان کند. هر قسمت این سریال شامل چند موضوع جدید، متنوع و کلیشه نشده، همراه با یک داستان ثابت از شخصیت اصلی آن است! پوریا آذربایجانی که مثل خیلی از کارگردانان جوان و آیندهدار خود را مدیون رسول ملاقلیپور میداند، عمدتا در فیلمنامهنویسی شناخته شده است اما «فیلم اروند» نخستین کار سینمایی و قابلتحسین او بود و این سریال هم نخستین تجربه او در مدیوم تلویزیون است که توانسته بخوبی آن را از آب درآورد، روند قصه ملو است ولی کسلکننده نیست، دکوپاژ و کلوزآپها دلنشین است و فریمهای عاطفی آن درگیرکننده. در تمام فیلم حس کنجکاوی مخاطب برای پیدا کردن گره داستان فعال است، تیتراژ ابتدایی آن با موسیقی لایت و مناسب و تلفیق سیاهی و سفیدی خیر و شر با الهام از تلألؤ نور بین میلههای زندان و ریتم موسیقی همراه آن نیز جالب توجه است. البته نباید توقع شگفتی از این سریال داشت، و نه هیچ اثر اینچنینی دیگر! چون هرگاه خواستهاند اهمیت و مظلومیت این نیرو را نشان دهند به شعارزدگی ختم شده و هر زمان خواستهاند در قالب طنز یا جدی از چالشها، بحرانها و معایب این نیرو بگویند، شاید طبق هزاران مصلحتسنجی درست و غلط نتوانستهاند قدمی بردارند، نقدی بکنند، مطالبه و پرسشگر باشند، هرچند شاید خود این نیرو، فرماندهان و اکثر پرسنلش از نقد در رسانه استقبال میکنند و نمونه مثالزدنی آن را کارهای مدیری در قالب طنز بدانند که هر نهاد و مجموعهای از لحن طنازانه آن برنتابیدند و تا مرز شکایت رفتند ولی نیروی انتظامی نشان داده سطح تحملش بالاتر از این حرفها بوده است. نقطه تمایز نوار زرد با دیگر آثار در این است که در این کلیشهها قرار نگرفته و توانسته هم روایتی قابل قبول ارائه کند و هم آنجا که نیاز به نقادی بوده، موضع انتقادی خود را داشته باشد. نکته قابل توجه درباره نقادی در خصوص نهادهای مختلف بویژه انتظامی و امنیتی آن است که هر چند نباید نقاطی را که دشمن روی آن دست گذاشته و مانور میدهد همصدا شد ولی اینطور هم نباشد که به این توجیه و بهانه، نقد و مطالبهگری مغفول بماند و مورد غفلت قرار بگیرد، نواقص و اشکالات پیاپی غیرقابل اغماضی که بعضا خود نیرو ممکن است آن را محل سوال بداند بیجواب بماند و دست آخر فراموش شود. در هر حال به نظر میرسد خروجی رسانهای پلیس دارد به سمت و سوی مساعدتری میرود، هرچند همه ابعاد و قسمتها باید پالایش شود و بهبود یابد تا اثرگذاری آن در رسانه و میدان عمل بیشتر دیده و فهمیده شود. بین این همه اثر در این چندساله به نظر این سریال، هم کاری پلیسی- معمایی به حساب میآید، هم درامی عاطفی و خبری از صحنههای همیشگی اکشن هالیوودی- بالیوودی که بعضا افتضاح هم از آب درمیآید نیست. ظاهر شخصیت اصلی سریال با تمام آن چیزی که مدتها در اذهان مردم بوده متفاوت است، پلیسی کاملا متخصص، علمگرا، منطقی و در عین حال در بزنگاهها احساسی، شیکپوش است با موهایی تقریبا فشن و پوششی مد روز، از بیسیمبازیهای معمول تو ذوق زننده و هدستهای فنردار دور گوش لوس شده خبری نیست، در عین هوشمندی و مهارت، کارآگاه ما اشتباه و خطا هم میکند تا حدی که به قیمت جان افرادی تمام میشود و یک مهم به خطر میافتد. برای خطاهایش حتی بازخواست و به بازرسی (۱۹۷) معرفی میشود. او احساساتی میشود، زندگیاش را درگیر کارش میکند، دچار بحران میشود، با همکارانش در عین رعایت سلسله مراتب نظامی راحت است، محیط کارش نه ظاهر خشک نظامی دارد و نه مانند هشدار برای کبری ۱۱ فانتزی است، بر جنبههای معمایی و جنایی پروندهها تاکید شده اما مثل «مزد ترس» در دهه 60 یا «کارآگاه علوی» و «کلانتر» و این قسم مجموعهها اغراق نشده است. یک نکته قابل توجه در این سریال شخصیتپردازی خوب کارگردان است که میتوان آن را ناظر بر قدرت پوریا آذربایجانی در فیلمنامهنویسی دانست. در همان چند قسمت نخست بدون آنکه کارگردان برای ایجاد گرههای مهیج هول باشد به معرفی شخصیتها برای مخاطب میپردازد و این به مخاطب برای دنبال کردن راحتتر داستان کمک میکند؛ برخلاف بسیاری از سریالها که عدم شخصیتپردازی باعث گنگ بودن مخاطب در روند دنبال کردن داستان میشود. انتظار آن نیست که مانند سیاستهای بالیوود و واقعیتهای غیرقابل انکار هند، سیاهی مطلق پلیس و تقابل شعارگونه با آن روایت شود یا مثل هالیوود، پلیس در همه شرایط مظهر و حق به جانب جلوه داده شود، توقع این است که هم از قداست لباس و این خدمت گفته شود، هم از قبحشکنیها و ناهنجاریها، تا اینکه در اذهان مردم جایی برای حفظ حرمت داشته باشد و نیز در کسوت ضابط قانون بشود با خود قانون و اخلاق به میدان نقدش کشاند. باید از مشکلات شخصی و خانوادگی پلیس، از ساختارهای بعضا غلط رایج در عملکرد آن، از خشونتهای گاهبهگاه نابجا و از رأفت مقطعی نادرست حرف زد و نباید از این گفتنها ترسید، نباید مجبور به لفافهگویی و زبان گزیدن شد، نباید نگران این بود که اگر اعتراضی یا نقدی صورت گرفت حتما پایههای تمام مقدسات و اصل نظام به خطر میافتد که این نوع نگاه، این مماشات و این توجیهات اتفاقا ریشه همه حریمها و حقایق را خواهد زد و البته سریالی مثل نوار زرد محمل خوبی برای این نوع مسائل است. جریان سریالسازی و محتواهای مناسبتی در این چارچوب، مفهوم پیدا خواهد کرد که هدف بیان همهچیزنهاد و سازمانهاست، تا هم انصاف و عدل رعایت شود و هم مردم به جای دوری از حدود تعریف شده غلط، بشدت مشتاق نزدیکی و همزادپنداری باشند. به هرحال تا رسیدن به جایگاه واقعی نقدپذیری و اصلاح خطاها شاید فاصله زیادی داریم ولی نباید با کلیشه و تکرارهای بیهوده درجا زد، باید محتواهایی ارائه کرد که در جای خود جذاب، سلحشوری و حبپرور باشد و نه شعاری، توهمی و بغضپرور! این سالها پلیس سعی کرده محتواهایی ارائه شود که حقایق و واقعیتها نمود داشته باشد اما موفق نبوده و شاید بتوان گفت در یکی دو سال اخیر کمی به سمت تحولات درست در حرکت است. سریال نوار زرد شاید آنچنان در بستر نقادی که عرض کردم گنجانده نشود، ولی حداقل از کلیشهگویی این سالها به دور بوده! از سبکهای فخیمزاده که مانند خیار گلخانهای بوده با تهمزهای آبکی، یا تمام آن کارهای پلیسی دهه 60 و 70! این سریال متفاوتتر از هر کاری است که تا به حال ساخته شده و سعی شده تصویری که در ذهن مردم از پلیس در رسانهها ایجاد شده کمی محو شود.