printlogo


کد خبر: 185001تاریخ: 1396/9/7 00:00
در همایش‌های دانشگاهی گاهی تعداد مأموران امنیتی بیشتر از دانشمندان است
سیا چگونه برای دانشمندان تور پهن می‌کند؟

دنیل گولدن:  یک مأمور سیا آرام به در اتاق هتل کوبید. پس از نطق‌های اصلی، پنل‌های بحث و شام، شرکت‌کنندگان همایش برای استراحت شبانه رفته بودند. رصد سمعی و بصری اتاق نشان می‌داد مامورانی که مراقب دانشمندان هسته‌ای بودند، خوابیده‌اند ولی او هنوز بیدار بود. او با اطمینان خاطر، به تنهایی در را باز کرد. به روایت یک فرد آشنا با این واقعه که حدود یک دهه پیش رخ داد، آژانس ماه‌ها زمینه‌سازی کرده بود. آژانس از طریق یک شرکت صوری تجاری، بودجه و سامان‌دهی همایش در یک مرکز پژوهش علمی خارجی را ترتیب داده بود که شک و تردیدی برنمی‌انگیخت، سخنرانان و میهمانان را دعوت کرده بود و مأموران خود را بین خدمتکاران آشپزخانه و دیگر کارمندان جا داده بود، فقط به این خاطر که بتواند آن کارشناس هسته‌ای را به خارج از ایران بکشاند، چند دقیقه او را از نگهبانانش جدا کند و رودررو به او پیشنهادی بدهد. در دقایق آخر یک مانع می‌رفت که برنامه‌ها را به هم بریزد: هدف هتلش را عوض کرد، چون هتل توصیه‌شده کنفرانس ۷۵ دلار گران‌تر از آن رقمی بود که بالادستی‌های او در ایران حاضر بودند پول بدهد. آن مأمور سیا برای نشان‌دادن صمیمیت و حسن‌نیتش، دست روی قلبش گذاشت و گفت: «سلام حبیبی! من از سیا آمده‌ام و می‌خواهم با من سوار یک هواپیما بشوید و به ایالات متحده بیایید». مأمور سیا می‌توانست واکنش‌های آن ایرانی را روی صورتش بخواند؛ مخلوطی از شوک، ترس و کنجکاوی. بنا به تجربه پیشین خود با پناهندگان، می‌دانست هزاران سوال به ذهن آن دانشمند هجوم آورده‌اند: خانواده‌ام چه می‌شود؟ چطور از من حفاظت می‌کنید؟ کجا زندگی خواهم کرد؟ چطور امرار معاش کنم؟ چطور ویزا بگیرم؟ وقت دارم چمدانم را ببندم؟ اگر بگویم نه، چه می‌شود؟
همین‌ که دانشمند آمد تا سوال اول را بپرسد، عنصر سیا وسط حرفش پرید و گفت: «اول سطل یخ را بردارید».
«چرا؟»
«اگر نگهبان‌ها بیدار شدند، می‌توانید بگویید می‌خواهید یخ بیاورید».
***
سیا در برنامه‌ای که شاید جسورانه‌ترین و استادانه‌ترین نفوذ به تشکیلات دانشگاهی باشد، مخفیانه میلیون‌ها دلار صرف صحنه‌چینی همایش‌های علمی در سراسر دنیا کرده است. هدفش وسوسه دانشمندان ایرانی به بیرون‌کشاندن آنها از وطن‌شان به جایی بود که بتوان به آنها دسترسی داشت، جایی که افسران اطلاعاتی‌اش بتوانند تک‌به‌تک سراغ‌شان بروند و برای پناهندگی روی آنها فشار بیاورند. به بیان دیگر، آژانس راهی یافته بود تا توسعه هسته‌ای ایران را به تأخیر بیندازد؛ بهره‌گیری از وجهه بین‌المللی تشکیلات دانشگاهی و گذاشتن یک کلاه بزرگ سر نهادهایی که میزبان همایش‌ها بودند و استادانی که در آنها شرکت و سخنرانی می‌کردند. روح شرکت‌کنندگان همایش هم خبر نداشت که بازیگر نمایشی‌اند که شبیه‌سازی واقعیت است اما از دوردست‌ها صحنه‌چینی شده است. می‌شود بحث کرد که آیا آن مأموریت امنیت ملی می‌تواند گمراه‌سازی این دسته از استادان را توجیه کند یا خیر اما تردیدی نیست که اکثر دانشگاهیان از اینکه نقش یک ساده‌لوح را در این طرح سیا بازی کرده‌اند، برمی‌آشوبند.
همایش‌ها بیش از هر عرصه دانشگاهی دیگری، مستعد جاسوسی‌اند. این مراسم‌های آیینی، اجتماعی و فکری، به مدد جهانی‌سازی، همه‌جا رواج پیدا کرده‌اند. مثل پاتوق‌های میزبانی تورهای تنیس یا گلف جهانی، این همایش‌ها نیز هرجا که اقلیم مساعدی داشته باشد سر بر می‌آورند و جماعت هواپیماسوار را جلب می‌کنند. حتی اگر هم پول‌وپله کم داشته باشند، پرستیژی دارند که جبرانش می‌کند. اگرچه محققان دائم با وسایل الکترونیکی با هم صحبت می‌کنند اما جلسات مجازی اصلاً و ابداً جایگزین دورهمی با همتایان، شبکه‌سازی برای شغل‌یابی، امتحان‌کردن جدیدترین ابزارک‌ها و ارائه مقالاتی نیست که بعدتر در مجلدات مشروح همایش چاپ می‌شود. «دیوید لاج» رمان‌نویس مشهور انگلیسی، در رمان دنیای کوچک (۱۹۸۴) که تقلیدی خنده‌دار از حیات دانشگاهی بود، نوشت: «جاذبه همایش‌های دوره‌ای؛ شیوه‌ای است برای تبدیل کار به تفریح، ترکیب حرفه‌ای‌گری و گردشگری، و همه اینها به خرج یک نفر دیگر. مقاله‌ای بنویسید تا دنیا را ببینید!» نه فقط تعداد برندگان جوایز نوبل یا اساتید آکسفورد که تعداد جاسوسان حاضر در همایش هم می‌تواند معیار اهمیتش باشد. افسران اطلاعاتی آمریکایی و خارجی به همان دلیل روانه همایش‌ها می‌شوند که مسؤولان جذب نیروی ارتش روی محلات کم‌درآمد تمرکز می‌کنند؛ اینجا بهترین زمین برای شکار است. در هر پردیس دانشگاهی شاید فقط یک یا 2 استاد برای یک سرویس اطلاعاتی جذاب باشند اما در یک همایش مناسب (مثلاً درباره فناوری پهپادها یا شاید هم داعش) یک دوجین از آنها پیدا می‌شود. یک مأمور سابق سیا گفت: «هر سرویس اطلاعاتی دنیا همایش برگزار می‌کند، حامی همایش‌ها می‌شود و دنبال راهی برای فرستادن افرادی به همایش‌ها می‌گردد». «مارک گلوتی» محقق ارشد در مؤسسه روابط بین‌الملل پراگ و مشاور ویژه سابق وزارت خارجه بریتانیا، می‌گوید: «نیروگیری یعنی فرآیند طولانی اغوا. گام اول، برنامه‌ریزی برای رفتن به کارگاهی است که هدف در آن حضور دارد. حتی اگر فقط حرف‌های عادی بزنید، دفعه بعد می‌توانید بگویید: شما را در استانبول ندیده بودم؟» «اف‌بی‌آی» سال ۲۰۱۱ درباره همایش‌ها به دانشگاهیان هشدار داد و این سناریو را عنوان کرد: «دعوتنامه ناخواسته‌ای برای ارسال مقاله به یک همایش بین‌المللی به یک پژوهشگر می‌رسد. او مقاله‌ای می‌فرستد که پذیرفته می‌شود. در همایش، میزبان‌ها یک نسخه ارائه‌اش را می‌گیرند. میزبان‌ها یک فلش به لپ‌تاپ او وصل می‌کنند و بدون اطلاع او، هرچه فایل و اطلاعات را روی رایانه‌اش باشد دانلود می‌کنند». اف‌‌بی‌‌آی و سیا هم سرازیر همایش‌ها می‌شوند. یک مأمور سابق «اف‌بی‌آی» می‌گوید در دورهمی‌ها در آمریکا، «افسران اطلاعاتی خارجی سعی می‌کنند آمریکایی‌ها را تور کنند؛ ما هم سعی می‌کنیم آنها را تور کنیم». سیا به چند طریق درگیر همایش‌هاست؛ افسران خود را به آنها می‌فرستد، از طریق شرکت‌های صوری در محدوده واشنگتن میزبان همایش‌ها می‌شود تا مجموعه‌های اطلاعاتی بتوانند چیزی از دریای حکمت دانشگاهی صید کنند و همایش‌های جعلی راه می‌اندازد تا به پناهندگان بالقوه از کشورهای متخاصم دست پیدا کند. سیا همایش‌های آتی در سراسر دنیا را رصد کرده و نمونه‌های جالب را شناسایی می‌کند. فرض کنید یک همایش بین‌المللی در پاکستان درباره فناوری سانتریفیوژ برگزار می‌شود؛ سیا مأمور خود را تحت پوشش می‌فرستد یا استادی را که شاید به آن همایش برود به خدمت می‌گیرد تا برایش گزارش بیاورد. اگر خبردار شود که یک دانشمند هسته‌ای ایرانی در همایش شرکت می‌کند، روی او کلید می‌کند تا در نشست سال بعد نیروگیری کند. اطلاعات حاصل از همایش‌های دانشگاهی ممکن است سیاست‌گذاری‌ها را شکل دهد. در اقناع دولت «جرج دبلیو بوش» به اینکه صدام همچنان تسلیحات کشتار جمعی در عراق می‌سازد (که غلط از آب درآمد)، همایش‌ها نقش داشتند. «جان کیریاکو» افسر سابق اداره ضدتروریسم سیا در یادداشتی به سال ۲۰۰۹ نوشت: «جاسوس‌ها و خبرچین‌های ما متوجه شدند دانشمندان عراقی متخصص در شیمی، زیست‌شناسی و تا حد کمتری انرژی هسته‌ای، همچنان در سمپوزیوم‌های بین‌المللی حاضر می‌شوند. آنها مقاله ارائه می‌دادند، به ارائه‌های دیگران گوش می‌سپردند، یادداشت‌های حجیم برمی‌داشتند و به اردن برمی‌گشتند که از آنجا می‌توانستند زمینی به عراق برگردند». شاید برخی از آن جاسوس‌ها به نتایج غلط رسیده بودند چون تحصیلات عالیه در شیمی، زیست‌شناسی یا انرژی هسته‌ای نداشتند. بدون این تخصص، شاید آن مأموران بحث را درست نمی‌فهمیدند یا لو می‌رفت که قلابی‌اند. در همایش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین حول موضوعاتی از قبیل هیدرولوژی ایزوتوپ‌ها و انرژی گداخت هسته‌ای، «شاید تعداد افسران اطلاعاتی که در تالارها پرسه می‌زدند بیشتر از دانشمندان واقعی بود.» این را «جین کویل» می‌گوید که از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۶ برای سیا کار کرده است و اضافه می‌کند: فقط یک مشکل کوچک بود؛ اگر قرار است یکی از آدم‌های سیا را به این همایش‌ها بفرستید، باید بتواند مثل آنها حرف بزند. اعزام یک دانش‌آموخته تاریخ سخت است که فقط می‌تواند بگوید: «بله! من دکترای فیزیک پلاسما دارم.» به‌علاوه، دنیای این رشته‌ها بسیار کوچک است. اگر بگویید از مؤسسه فرمی در شیکاگو آمده‌اید، می‌گویند: لابد باب، فرد و سوزی را می‌شناسی؟» کویل می‌گوید که در عوض، آژانس می‌تواند یک استاد مناسب را از طریق «اداره منابع ملی» به خدمت بگیرد. این اداره، سرویس پنهانی سیا در داخل کشور است که «رابطه‌ای کاری» با تعدادی از دانشمندان دارد: اگر همایشی در وین پیدا کنند می‌توانند بگویند: «پروفسور اسمیت! شرکت شما در این همایش طبیعی به نظر می‌آید». اسمیت هم مثلاً می‌گوید: «من در آن شرکت می‌کنم و به شما خبر می‌دهم با چه کسانی حرف زده‌ام. اگر به یک ایرانی بخورم، مسیرم را عوض نمی‌کنم». اگر او بگوید «دوست دارم شرکت کنم ولی بودجه مسافرت دانشگاه‌مان خیلی کم است»، سیا یا «اف‌بی‌آی» شاید بگوید: «خب! می‌دانید، شاید بتوانیم پول بلیت‌ شما را بدهیم، البته بلیت قسمت ارزان‌قیمت».
***
دل‌دادن و قلوه‌گرفتن جاسوس و استاد اغلب با مواجهه‌ای ظاهراً تصادفی در یک همایش دانشگاهی شروع می‌شود که در این حرفه به آن «برخورد» می‌گویند. یکی از عناصر سیا که قبلاً در مأموریت‌های خارجی فعال بود برایم توضیح داد که «برخورد» چطور کار می‌کند. فرض کنیم اسمش «آر» است. آر به من گفت: «من یک عالم آدم را در همایش‌ها نیروگیری کردم. در این کار ماهر بودم و کار سختی هم نیست». او در بین مأموریت‌هایش، به فهرستی از همایش‌های آتی نگاه می‌انداخت، یکی را انتخاب می‌کرد و روی دانشمندی انگشت می‌گذاشت که حداقل 2 بار در سال‌های قبل در همان رویداد با او حرف زده بود و احتمال داشت در آن همایش شرکت کند. آر از کارآموزان سیا و آژانس امنیت ملی می‌خواست پروفایلی از هدف تهیه کنند؛ به کدام دانشگاه رفته است، اساتیدش چه کسانی بوده‌اند و مواردی از این دست. سپس به دفتر مرکزی پیغام می‌داد تا بودجه سفر را تقاضا کند. فوت کوزه‌گری آن بود که پیغامش قدری قانع‌کننده باشد که هزینه‌ها را جور کند اما آنقدر وسوسه‌انگیز نباشد که سایر مأمورانی که آن را می‌خوانند و به همایش نزدیک‌ترند دنبال همان هدف بروند. بعد باید پوشش را درست می‌کرد که معمولاً بازرگان بود. اسم یک شرکت را از خودش درمی‌آورد، وب‌سایت آماده‌ای برایش می‌ساخت و کارت ویزیت چاپ می‌کرد. برای آن شرکتی که وجود خارجی نداشت، صورت‌حساب و تلفن و سوابق و کارت اعتباری دست و پا می‌کرد. برای معرفی خودش هم سراغ یکی از 7 اسم مستعارش می‌رفت. آر سررشته‌ای از علم نداشت. برای بازکردن سر حرف نمی‌توانست چیزی درباره فرضیه ریمان بگوید اما در عوض، خوب می‌دانست دانشمندان اکثراً درون‌گراهایی‌اند که در روابط اجتماعی سررشته ندارند. برای همین راهش را به سمت هدف کج می‌کرد که در گوشه سالن دورهمی همایش ایستاده بود و می‌گفت: «شما هم مثل من از شلوغی بدتان می‌آید؟» بعد هم راهش را می‌گرفت و می‌رفت. آر گفت: «این برخورد گذراست. فقط صورت‌تان در ذهن طرف می‌ماند». هیچ‌کس دیگر نباید متوجه برخورد شود. یک خطای آماتوری آن است که جلوی دیگرانی سراغ هدف بروید که شاید مراقبان او از کشورش باشند. مراقبان لابد این گفت‌وگو را گزارش می‌دهند که امنیت هدف را به خطر می‌اندازد و موجب می‌شود دفعه بعد که سراغش می‌روید، میل یا توان هم‌صحبتی نداشته باشد. در مابقی طول همایش، آر «با انرژی فراوان این سو و آن سو پرسه می‌زد» تا در هر فرصتی به هدف برخورد کند. با هر تماس، که در اصطلاحات سیا «وقت‌گذراندن با هدف» نام دارد و جزو عملکرد شغلی او حساب می‌شود، خودش را در دل استاد بیشتر جا می‌داد. او که کارش را بلد بود مثلاً می‌گفت مقاله‌ای عالی درباره فلان موضوع خوانده است که اسم نویسنده یادش نیست. آن دانشمند هم می‌گفت: «نویسنده‌اش منم!» و گل از گلش می‌شکفت. پس از چند روز، آر دانشمند را به ناهار یا شام دعوت می‌کرد و پیشنهادش را ارائه می‌داد: شرکتش به حوزه تخصصی آن دانشمند علاقه‌مند است و می‌خواهد از کارش حمایت کند. او توضیح داد: «همه دانشگاهیانی که تا حالا دیده‌ام، همیشه در تلاشند کمک‌هزینه‌ای برای ادامه پژوهش‌شان بیابند. همه حرف‌های‌شان در این باره است». آن دو درباره یک پروژه خاص و البته قیمتش توافق می‌کردند که بسته به کشور دانشمند متفاوت بود: «هزار تا 5 هزار دلار برای یک پاکستانی. برای کره‌ای‌ها بیشتر». همین‌که پولی از سیا به یک استاد خارجی برسد، حتی اگر او در ابتدا از منبع بودجه بی‌خبر باشد، تحت کنترل‌شان قرار می‌گیرد چون افشای این رابطه می‌تواند شغل یا حتی زندگی‌اش در میهن خودش را به خطر بیندازد. همایش‌های علمی چنان کششی برای عناصر امنیتی دارند که یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌های مأموران سیا، مداخله همکارانی است که می‌خواهند برای هدف آنها دام پهن کنند. یک افسر سابق سیا با نام مستعار «اشمائیل جونز» در کتاب عامل انسانی: درون فرهنگ اطلاعاتی بدکارکرد سیا (۲۰۰۸) نوشت: «ما این‌طوری سرازیر برنامه‌هایی از این دست می‌شویم.» جونز تعریف می‌کند در یک همایش در سال ۲۰۰۵ در پاریس که انتظار داشت «میعادگاه دیدار دانشمندان تسلیحاتی از کشورهای سرکش» باشد، وقتی نگاهش به آن طرف اتاق افتاد و 2 مأمور سیا را دید (که خودشان استاد بودند) دلش گرفت. سعی کرد از دید آنها دور بماند و مشغول پرسه‌زنی در همایش شد. به اتیکت‌های اسامی نگاه می‌کرد تا برای «کسانی که شاید منابع خوبی باشند» تور بیندازد، کسانی که ترجیحاً از کره شمالی، ایران، لیبی، روسیه یا چین باشند. «کرتسن گیسر» گفت: «تعجب می‌کنم که حضور اطلاعاتی‌ها در این همایش‌ها اینقدر علنی است. یک عالم آدم می‌چرخند، از یک عالم جایی که فقط اسم اختصاری دارند». گیسر، رئیس سیاست‌گذاری امنیت مجازی وزارت خارجه آلمان و من در ششمین همایش بین‌المللی سالانه تعامل سایبری صحبت می‌کردیم که آوریل ۲۰۱۶ در دانشگاه جرج‌تاون در واشنگتن‌ دی‌سی برگزار شد. آثار هنری مذهبی، پنجره‌هایی با شیشه‌های رنگی و نقل‌قول‌های کلاسیکی که در تالار گستون ردیف شده بودند، مثل یک استتار استادانه برای مدیران «ان‌اس‌ای» و «اف‌بی‌آی» عمل می‌کردند که ناطقان اصلی برنامه بودند؛ برنامه‌ای پیرامون مبارزه با یکی از هولناک‌ترین چالش‌های قرن بیست‌ویکم؛ حملات سایبری. در آنجا رمزشکن ارشد سابق «ان‌‌اس‌‌ای» سخنرانی کرد، همچنین رئیس سابق شورای ملی اطلاعات، معاون وزارت امنیت ایتالیا و مدیر مرکزی که برای سرویس اطلاعاتی سوئد پژوهش‌های محرمانه انجام می‌دهد. اتیکت‌های اسامی تقریباً همه آن ۷۰۰ شرکت‌کننده نشان می‌داد برای حکومت ایالات متحده، سفارتخانه‌های خارجی، پیمانکاران اطلاعاتی یا فروشندگان محصولات سایبری کار می‌کردند یا اینکه در دانشگاه‌ها تدریس می‌کردند. شاید همه حضور اطلاعاتی‌ها هم علنی نبود. به طور رسمی ۴۰ کشور (از برزیل تا موریس، صربستان و سریلانکا) در آن همایش نماینده داشتند اما روسیه نه. ولی در انتهای بالکن مرد جوان باریک‌اندامی می‌پلکید که کیفی در دست داشت و به پنل‌ها گوش می‌داد. یقه‌اش به اتیکت اسم آراسته نبود. سراغش رفتم، خودم را معرفی کردم و اسمش را پرسیدم. گفت «الکساندر» و پس از مکثی کوتاه، «بلوزوف».
«از این همایش خوش‌تان آمده است؟»
او گفت «نه!» و سعی کرد جلوی سوال‌های بیشترم را بگیرد: «من از سفارت روسیه‌ام. نظری ندارم. فقط می‌خواهم باخبر بشوم، همین». یک کارت ویزیت به او تقدیم کردم و کارت ویزیتش را خواستم که بی‌ثمر بود: «من فقط یک ماه است که اینجایم. هنوز کارت‌هایم چاپ نشده‌اند». اصرار کردم و از شغلش در سفارت پرسیدم. (با نگاهی به راهنمای دیپلماتیک فهمیدم «دبیر دوم» است). نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: «ببخشید. باید بروم».
***
وقتی سیا نظر یک استاد مثلاً پروفسور «جان بوث» را می‌خواهد، به او تلفن می‌کند تا ببیند آیا وقت سخنرانی در یک همایش را دارد یا خیر اما خبری از اسم آژانس در دعوتنامه و دستورکار رسمی همایش نیست؛ همایشی که همیشه یک پیمانکار مستقر در واشنگتن را به عنوان حامی خود معرفی می‌کند. سیا با پنهان‌کردن نقشش، کار دانش‌پژوهان برای طرح نظرات‌شان را ساده‌تر می‌کند. ارائه در همایش می‌تواند به اعتبار رزومه علمی‌شان بیفزاید بدون اینکه افشا کنند به سیا مشاوره داده‌اند، چون این کار شاید رابطه آنها با برخی همکاران دانشگاهی‌شان و همچنین کشور محل اجرای
تحقیقات‌شان را به خطر بیندازد. سیا همایش‌هایی درباره مسائل سیاست ‌خارجی برگزار می‌کند تا تحلیلگرانش که اغلب در دریایی از اطلاعات محرمانه غوطه‌ورند، بتوانند از دانش‌پژوهانی درس بگیرند که تصویر بزرگ ماجرا را درک کرده و با اطلاعات عمومی در آن زمینه آشنایند. اساتید شرکت‌کننده معمولاً علاوه بر مخارج سفر، یکهزار دلار دستمزد می‌گیرند. این جلسات، با ارائه‌های پژوهشی و سپس پرسش و پاسخ، مثل هر جلسه دانشگاهی دیگرند، با این استثنا که در اتیکت نام بسیاری از شرکت‌کنندگان (که گمان می‌رود تحلیلگران سیا هستند) فقط اسم کوچک‌شان دیده می‌شود. از 10 همایش اطلاعاتی که بوث در سال‌های متوالی شرکت کرده است (آخرین آنها نشستی در سال ۲۰۱۵ پیرامون ورود موج کودکان آواره آمریکای مرکزی به ایالات متحده بود)، سیا و دفتر مدیر اطلاعات ملی (اُدی‌ان‌آی) فقط یک یا 2 مورد را مستقیماً برگزار کردند. مابقی به شرکتی به نام سنتراتکنولوژی برون‌سپاری شد که در صنعت رو به رشد واسطه‌ها (یا در زبان جاسوسی «فیوزهای خودکار») در محدوده واشنگتن پیشتاز است و همایش‌ها را برای سیا برگزار می‌کند. سیا بودجه و فهرستی از شرکت‌کنندگان را به سنتراتکنولوژی می‌دهد که در مرکز همایش‌های این شرکت در آرلینگتون (ایالت ویرجینیا) جمع می‌شوند. به گفته وب‌سایت این شرکت، آنجا «محلی ایده‌آل برای همایش‌ها، جلسات، بازی‌ها و فعالیت‌های مشارکتی مشتریان‌مان است». «رابرت جرویس» استاد سیاست بین‌الملل دانشگاه کلمبیا و مشاور قدیمی سیا، می‌گوید: «اگر دستی بر آتش داشته باشید، وقتی سنترا را ببینید می‌فهمید که احتمالاً سیا یا «اُدی‌ان‌آی» است. آنها به‌واقع احساس می‌کنند یک پوشش رقیق، کار برخی دانشگاهیان را راه می‌اندازد». سنتراتکنولوژی که سال ۱۹۹۷ تأسیس شده است، بیش از ۲۰۰ میلیون دلار از قراردادهای حکومتی دریافت کرده است، از جمله ۴۰میلیون دلار از سیا برای پشتیبانی اداری از قبیل گردآوری و ویراستاری پیغام‌ها و اسناد طبقه‌بندی‌شده برای مطالعه 5 ‌ساله کمیته اطلاعاتی سنا درباره برنامه شکنجه آژانس. سال ۲۰۱۵، افسران اطلاعاتی سابق به رده‌های مدیریتی آن پیوستند. «هارولد رزنبائوم» بنیانگذار و مدیرعامل آن، مشاور علم و فناوری سیا بوده است. معاون ارشدش «ریک بوگوسکی» رئیس بخش کره در آژانس اطلاعات دفاعی بوده است. معاون پژوهشی‌اش «جیمز هریس» به مدت ۲۲ سال برنامه‌های تحلیلی را در سیا مدیریت می‌کرده است. «پگی لیونز» مدیر ارتباطات جهانی شرکت، مدیر و افسر قدیمی سیا بوده که چندین مأموریت در آسیای شرقی داشته است. «دیوید کانین» مدیر تحلیل‌های شرکت، ۳۱ سال تحلیلگر سیا بوده است. «سامیت گنگالی» استاد علوم سیاسی دانشگاه ایندیانا نیز مثل بوث در چند همایش سنتراتکنولوژی سخنرانی کرده است. او می‌گوید: «هرکسی که با سنترا کار می‌کند می‌داند که آنها عملاً برای حکومت ایالات متحده کار می‌کنند. اگر اسم سیا را بیاورد، کسانی هستند که اعتراض کنند. من برای همکارانم در این باره لاپوشانی نمی‌کنم. اگر رنجیده شوند، مشکل از خودشان است. من یک شهروند آمریکایی‌ام و احساس می‌کنم که باید بهترین مشاوره ممکن را به حکومتم بدهم». یک استاد علوم سیاسی دیگر که 4 ارائه در سنتراتکنولوژی داشته است گفت به او گفته بودند این شرکت نماینده «مشتریانی» است که نام‌شان معلوم نیست. او نفهمید آن مشتریان آژانس‌های اطلاعاتی ایالات متحده‌اند تا اینکه دید اتیکت نام‌های مخاطبانش فقط اسم کوچک‌شان را دارد. او بعداً در یک همایش دانشگاهی به یکی- دو نفر از همان‌ها برخورد. آنها اتیکت اسم نداشتند و در فهرست برنامه نبودند. سنتراتکنولوژی سعی می‌کند ارتباطات خود با سیا را پنهان کند. این شرکت سال ۲۰۱۵ زندگینامه مدیرانش را از وب‌سایت خود حذف کرد. در فهرست «مشتریان برجسته» در آن وب‌سایت، وزارت امنیت داخلی و «اف‌بی‌آی» و ارتش و ۱۶ شاخه دیگر از دولت فدرال دیده می‌شوند اما خبری از سیا نیست. به رزنبائوم تلفن کردم و درباره برگزاری همایش‌ها توسط سنترا برای سیا پرسیدم. او گفت: «اشتباه تماس گرفته‌اید. ما ربطی به این قضیه نداریم.» و بعد گوشی را گذاشت. به دفاتر سنترا در طبقه پنجم ساختمانی در برلینگتون (ایالت ماساچوست) سر زدم که در حومه شمال‌شرقی بوستون قرار دارد. در برگه ورود از بازدیدکنندگان می‌پرسید شهروند کدام کشورند و «نوع بازدید» آنها چیست: طبقه‌بندی‌شده یا خیر. مسؤول میز پذیرش به مدیر منابع انسانی شرکت، «دایان کالپیتز» خبر داد. او مؤدبانه سوالم را شنید، با رزنبائوم چک کرد و به من گفت سنترا در این زمینه نظری نمی‌دهد. او گفت: «روشن بگویم، مشتریان‌مان ترجیح می‌دهند ما با رسانه‌ها صحبت نکنیم». برای دانشگاهیان ایرانی که به غرب می‌گریزند، همایش‌های دانشگاهی یک نسخه امروزی از قطارهای زیرزمینی‌اند. سیا از این نقطه‌ضعف کمال بهره‌برداری را کرده است. «دیوید آلبرایت» از مؤسسه امنیت علم و بین‌الملل، به من گفت از زمان پرزیدنت جرج دبلیو بوش، حکومت ایالات متحده «پول بیکرانی» را برای تلاش‌های مخفیانه خرج کرده است تا توسعه تسلیحات هسته‌ای ایران را به تأخیر بیندازد. یک برنامه، «عملیات فرار مغزهای سیا» بود که می‌خواست دانشمندان هسته‌ای برجسته ایران را به پناهندگی وادارد. یک افسر اطلاعاتی سابق به من گفت چون رفتن سراغ این دانشمندان در ایران دشوار بود، سیا آنها را به شرکت در همایش‌هایی در کشورهای دوست یا بی‌طرف ترغیب می‌کرد. آژانس ضمن مشورت با اسرائیل، یک کاندیدا را انتخاب می‌کرد. سپس همایشی در یک مؤسسه علمی معتبر از طریق یکی از آن فیوزهای خودکار راه می‌انداخت، یعنی نوعاً یک بازرگان که با مبلغی بین 500 هزار تا 2 میلیون دلار از بودجه‌های آژانس، هزینه سمپوزیوم را می‌پرداخت. بعضی وقت‌ها آن بازرگان صاحب یک شرکت فناوری بود یا آژانس یک شرکت صوری می‌ساخت تا حمایت او برای آن مؤسسه پژوهشی موجه و مقبول باشد، مؤسسه‌ای که خبر نداشت دست سیا در کار است. آن افسر سابق به من گفت: «دانشگاهیان هرچه بی‌خبرتر باشند، ماجرا برای همه امن‌تر می‌شود». آن فیوزهای خودکار می‌دانستند که به سیا کمک می‌کنند اما از دلیل کارشان خبر نداشتند و آژانس هم از هرکدام فقط یک‌بار استفاده می‌کرد.  محور آژانس یکی از جنبه‌های فیزیک هسته‌ای بود که کاربردهای غیرنظامی داشت و با علایق پژوهشی آن هدف ایرانی هم قرابت داشت. دانشمندان هسته‌ای ایران نوعاً مناصب دانشگاهی هم داشتند. مثل هر استاد دیگری، آنها هم از سیر و سیاحت لذت می‌بردند. حکومت ایران گاهی اوقات به آنها اجازه می‌داد همراه تعدادی مراقب به همایش‌ها بروند تا از آخرین پژوهش‌ها باخبر شوند و با تأمین‌کنندگان فناوری‌های مدرن ملاقات کنند که البته سفرشان بار تبلیغاتی هم داشت. رونن برگمن به من گفت: «از دیدگاه ایرانی‌ها، فرستادن دانشمندان به همایش‌هایی درباره استفاده‌های صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای مشخصاً سودمند بود». برگمن یک روزنامه‌نگار برجسته اسرائیلی و مؤلف «جنگ محرمانه با ایران: ۳۰ سال کشمکش مخفیانه علیه خطرناک‌ترین قدرت تروریستی دنیا» است که اکنون مشغول نوشتن تاریخچه‌ای از سرویس اطلاعات مرکزی اسرائیل (موساد) است. به گفته او «آنها می‌گویند: بله! ما دانشمندان‌مان را به همایش‌ها می‌فرستیم تا از فناوری صلح‌آمیز برای مقاصد صلح‌آمیز استفاده کنیم».
وقتی یک افسر سیا برای این مأموریت منصوب می‌شود، در نقش دانشجو، مشاور فنی یا غرفه‌دار ظاهر می‌شود. اولین وظیفه‌اش آن است که مراقبان را از دانشمند دور کند. در یک مورد، سیا خدمتکاران آشپزخانه را استخدام کرد تا غذای مراقبان را مسموم کنند تا با اسهال و استفراغ از پا بیفتند. امید داشتند آنها غذای هواپیما یا خوراک ناآشنای محلی را علت بیماری‌شان حساب کنند. با قدری شانس، افسر می‌توانست چند دقیقه با دانشمند تنها شود و پیشنهادش را به او عرضه کند. او با خواندن پرونده‌ها و هم‌صحبتی با «عناصر دسترسی‌دار» نزدیک به آن دانشمند، روی وضعیت او سوار می‌شد. بدین‌ترتیب، اگر آن دانشمند می‌گفت که مطمئن نیست واقعاً با سیا سروکار دارد، افسر می‌توانست بگوید همه‌چیز حتی خصوصی‌ترین جزئیات را درباره او می‌داند و می‌توانست حرفش را اثبات کند.
یک افسر سابق آشنا با این عملیات به من گفت تعداد کافی از دانشمندان (از طریق همایش‌ها یا روش‌های دیگر) به ایالات متحده پناهنده شدند که برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران به مانع بخورد. او گفت یک مهندس که سانتریفیوژها را برای برنامه هسته‌ای ایران مونتاژ می‌کرد، به یک شرط حاضر به پناهندگی شد؛ اینکه برای دکترا به «ام‌‌آی‌‌تی» برود.  سال ۲۰۱۵ که ایران پذیرفت توسعه هسته‌ای را محدود کند تا تحریم‌های بین‌المللی برداشته شود، ضرورت نیروگیری تشکیلات اطلاعاتی آمریکا از پناهندگان فعال در این برنامه، قدری کاهش یافت اما اگر رئیس‌جمهور ترامپ این توافق را کنار بگذارد یا به دنبال مذاکره مجدد برود، توافقی که ماه سپتامبر در سخنرانی در مجمع عمومی ملل متحد آن را نکوهش کرد، همایش‌های صحنه‌چینی‌شده به دست سیا برای جذب دانشمندان هسته‌ای مهم ایران شاید دوباره در خفا جان بگیرد.
منبع: گاردین
ترجمه: محمد معماریان/ ترجمان
 


Page Generated in 0/0074 sec