علی ابراهیمپور: صفر- از میان چند گزینه موجود روی پرده که هم جزوشان یکی از فیلمهای توقیفی است و هم یکی از فیلمهای مورد تحسین منتقدان، پیشنهاد محمد، «قهرمانان کوچک» بود. من اما با اشاره به توقیفی بودن یکی دیگر از گزینهها، پیشنهاد دیگری داشتم. محمد با تاکید بر اینکه این زردبازیها را ول کنم، یادآور شد 3 فیلم آخری که دیدهایم، همگی در ژانر نکبت بودهاند و هرکدام از آن یکی متهوعتر؛ پس برویم فیلمی ببینیم که «حالمان را خوب کند». من در واقع در این یادداشت- گزارش میخواهم بگویم چرا حق با او بود و گزینه پیشنهادیاش، یک پیشنهاد واقعا «حالخوبکن» محسوب میشود.
یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمیدانم» روبهرو شدم! همانجا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابسامان گیشه، ریسک و همت کرده، آمده فیلمی برای کودکونوجوان- حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته.
دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابل اعتنا در ژانر خودش است. فیلمنامهای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو میرود و برخلاف خیلی از فیلمهای موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفتوبست درستی داشته و روابط علّی- معلولی سالمی به داستان چارچوب داده است. هرچند نیمساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ رواییاش میافتد ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است.
سه- قهرمانان داستان، از جنس خود بچهها هستند و این باعث میشود مخاطب کودک و نوجوان براحتی بتواند با آنها ارتباط بگیرد و همزادپنداری کند. آنها نه شخصیتهای کارتونی و عروسکیاند و نه کاراکترهای ماورایی. آنها همین بچههایی هستند که هر روز در مدرسه میبینید: ورزش میکنند؛ شوخی و تفریح میکنند؛ اهل فضای مجازیند. اما در کنار همه اینها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامهریزی میکنند و در نهایت موفق میشوند.
چهار- فیلم علاوهبر بچهها، برای خانوادهها هم سرگرمکننده و آموزنده است. خانوادههای شخصیتهای اصلی فیلم، از جنس مردم معمولیاند. خانه 2 برادر قهرمان فیلم، نه خانه چرک و کثافت ابدویکروزی است و نه از خانههای اکازیون بالاشهری. یک خانه کاملا معمولی ولی مرتب و زیبا. آشپزخانه کوچک غیراپن، حیاط نقلی با درخت و گل و حوض و اتاق نشیمن با مبلهای معمولی و اتاقهایی فرش شده... همهوهمه، ما را کمک میکند فاصلهای با آنها احساس نکنیم و از خودمان بدانیمشان. انتخاب این لوکیشن از 2 جنبه اهمیت دارد: اولا، مدتهاست بر پرده سینما، تصویری از چنین خانهای ندیدهایم و این نکته قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک میکند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچگاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفره مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد.
پنج- رابطه پدر (بیژن بنفشهخواه) و مادر (آناهیتا همتی) مثالزدنی است؛ از حرفزدنهای معمولی و جشن تولد گرفته تا شرایط بحرانی، تنشی بینشان دیده نمیشود. سختی و ناراحتیهایی هم پیش میآید ولی کار با صمیمیت، محبت و «حال خوب» جلو میرود. همان اواسط فیلم، یواشکی از محمد میپرسم آیا آخرین باری که تصویری از رابطه پرمهر پدر و مادر در فیلم دیده باشد را یادش میآید؟ میگوید نه. من هم نه! این برای پدر و مادرها و فرزندانشان پُرپند است. مهمترینش اینکه «میشود اینطور هم حرف زد و زندگی کرد!» ما اینها را خوب «میدانیم» ولی گاهی باید «ببینیم»! همینطور رابطه دو برادر با هم و رابطه فرزندان با والدین. اساسا پاشنه داستان فیلم، روی دغدغهای که بچهها درباره خانوادهشان دارند، میچرخد. این یعنی اتمسفر خانه، فضای نشاط و محبت و همگرایی است.
شش- «قهرمانان کوچک» پرمضمون و محتواست. این میتوانست نقطه ضعف فیلم باشد ولی این مضمونهای متعدد به ترتیب اهمیت، بسامد گرفتهاند و اینطور نیست که آشوب محتوایی ایجاد کرده باشند. حرف اصلی فیلم، واضح و روشن است؛ دغدغه چندسال اخیر مملکت؛ «استفاده از کالای ایرانی». این مضمون در بستر یک داستان پرتنش و تعقیبوگریز و البته کمدی ارائه میشود. این همه بالا و پایین پریدنهای شخصیتهای داستان برای این هدف، بخوبی میتواند کودک و نوجوانِ مخاطب را به جان پدر و مادرها بیندازد که از این به بعد فقطوفقط برایشان جنس تولید داخل بخرند. در کنار اینها به صورت نامحسوس، دغدغه ورزشکردن را هم- از طریق تکواندوکار بودن کاراکترهای اصلی- به مخاطب منتقل میکند. در سطحهای بعدی هم بحث اهمیت خانواده و نفی تکفرزندی و... .
هفت- «قهرمانان کوچک» فیلمی پرهزینه است. هم از بازیگران متعدد کمدی بهره برده و هم از لوکیشنهای مختلف داخلی و خارجی و در کنار همه اینها تعقیبوگریزهای قابل اعتنا. اینها همگی جذابیت فیلم را بالا برده است. از اینرو با توجه به روایت روان و سادهای که فیلم انتخاب کرده، هم برای کودک 5 ساله جذاب است و هم برای نوجوان 13-12 ساله.
هشت- بعدها خواندم سرمایهگذار فیلم (علی عبدی) آدم دغدغهمندی است که از روی درد فرهنگیاش برای نسل آینده مملکت اقدام به چنین سرمایهگذاریای کرده. البته حال خوب فیلم با تیتراژ تمام نمیشود؛ نصف درآمد فیلم هم قرار است هزینه بیمارستان کودکان اصفهان بشود تا کودکان بیشتری در حال خوب داشتن سهیم شوند. سینمای کودک نقطهای استراتژیک است که فقط دادش را میزنیم. چه کسی جز ما باید حمایت و تقویتش کند؟ تا حداقل این تکدغدغههای گوشهوکنار باقی بمانند.
سخن پایانی- اگر پُزهای روشنفکرنمایانه که زیبایی و هنر را در زردی و خفگی معنا میکنند، کنار بگذاریم؛ فطرت آدمها دنبال زندگی و نشاط است. به قول رضا میرکریمی؛ «در شرایط مساوی، مردم گرایششان به امید بیشتر از ناامیدی است». اگر دنبال آن فیلمی هستیم که امیدمان را افزایش داده، جرعهای نشاط به خوردمان دهد؛ فیلمی که پدر و مادری دست فرزندشان را بگیرند و به سینما بروند و با دیدنش هم خودشان و هم فرزندشان، «حال خوب» پیدا کنند و لذت ببرند؛ «قهرمانان کوچک» دقیقا مصداقش است.