printlogo


کد خبر: 185009تاریخ: 1396/9/7 00:00
تحولات کونته در یک چلسی غیرقابل پیش‌بینی
بی‌رحمی

جاناتان ویلسون: هیچ تیمی نمی‌تواند تا ابد به یک تاکتیک وابسته باشد: یک بال تهاجمی بیرون‌رونده برای ایپسویچ «الف رمزی» در سال 1962 یک جام به همراه داشت. همین تاکتیک باعث شد یک سال بعد همه از پس‌شان برآیند و تقریبا جایگاه‌شان را از دست بدهند. فتح لیگ توسط چلسی در فصل پیش ریشه در تغییر آنتونیو کونته به 1-2-4-3 بعد از شکست در آرسنال داشت. حریفان برای شکستن سد 3 دفاع میانی که 2 هافبک دفاعی مقابل‌شان کشیده می‌شد و برای روبه‌رو شدن با 2 مهاجم میانی که در فضاهای دور از بازیکنان مستقیم‌شان و بین دفاع‌های مرکزی شناور بودند دست و پا می‌زدند. تغییر شکل آنقدر ویرانگر بود که برای‌شان 13 پیروزی پشت سر هم به همراه داشت اما حتی در آخر فصل هم تیم‌ها مقابله با آن را شروع کردند؛ بیشتر از هر چیز با بازتاب دادن این شکل با همان شکل در سوی دیگر زمین. پس شاید قابل درک باشد که کونته باید به دنبال تغییر باشد، که سیستم‌اش را بپیچاند و رشد بدهد. روز شنبه در آنفیلد سومین‌بار در این فصل لیگ بود که او 1-1-5-3 را به
1-2-4-3 ترجیح داد. این کار را بیرون از خانه در تاتنهام هم کرد، وقتی آنگولو کانته، داوید لوئیز و تیموئه باکایوکو، سکویی را برای ویلیان تشکیل دادند. این کار را در خانه مقابل منچسترسیتی هم کرد، وقتی آزار جلوی کانته، باکایوکو و سسک فابرگاس بازی کرد. شنبه آزار بود که جلوی کانته، باکایوکو و دنی درینک‌واتر بازی کرد. به نسبت روشن است که کونته این را سیستمی می‌داند که باید مقابل تیم‌های برتر بیاراید. بازی کردن روبه‌روی یک سد مرکزی 6 نفره  برای هر تیمی سخت است. سیتی یکی از بهترین عملکردهای این فصلش را در استمفوردبریج داشت و با وجود این به یک گل محدود شد. فیلیپ کوتینیو شنبه بارها در شلوغی متوقف شد اما با این حال سودهای این شکل هر چه باشد ایرادهای روشنی هم وجود دارد. مزیت 1-2-4-3 این بود که هم استواری داشت و هم 2 بازیکنی که آزاد بودند
می توانستند در موقعیت‌های غیرمعمول قرار بگیرند و ضعف‌های حریف را جست‌وجو کنند. عقب کشیدن یکی از مهاجمان کناری مسؤولیت خلاقیت زیادی را روی مهاجمی که باقی مانده می‌گذارد. ادن آزار در نیمه اول روز شنبه با پیشتیبانی گاه‌گاه موج‌های رو‌به جلوی مارکوس آلونسو در چپ و فرارهای درینک‌واتر در عمق موفق بود اما در نیمه دوم که جیمز میلنر و جوردن هندرسون نظم‌شان را به دست آوردند آزار تا حد زیادی گم بود تا اینکه پشتیبانی پدرو و ویلیان از روی نیمکت رسید. فقط این نیست و نیاز به حرکت‌های مداوم آلوسنو به جلو - که او در آنها مثل گل پیروزی‌اش مقابل تاتنهام اثرگذار است - مشکلات دفاعی ایجاد می‌کند. 3 بار در نیمه اول، یک‌دوهای ساده برای محمد صلاح فرصت سانتر خلق کرد، وقتی او در فضای پشت دفاع (بال چپ) قرار می‌گرفت، زمانی که او در آغاز  بازی قادر بود به سمت گری کیهیل در سمت چپ 3 دفاع میانی چلسی حمله کند. بخشی از این، نتیجه نبود پوشش از سمت باکایوکو بود که هماهنگ شدنش با لیگ برتر آسان نیست. یورگن کلوپ بازی کشنده را بین 2 نیمه تعطیل کرد و جای صلاح را به چپ تغییر داد تا چمبرلین به راست برود و آلونسو را دنبال کند و اینها به معنی این بود که هر دو سمت کمتر خطرناک شدند. در آخر حتی به کار گرفته شدن چنین شیوه‌ای هم عجیب به نظر می‌رسید. وقتی کونته ریتم بازی‌اش را تغییر داد و فابرگاس، بعد پدرو و بعد ویلیان را آورد، چلسی هرچه بیشتر و بیشتر خطرناک شد. همه بی‌نظمی‌های دفاعی که لیورپول در چند فصل اخیر با آنها مقابله کرده بود دوباره به نمایش گذاشته شد؛ هر توپی در محوطه جریمه منجر به وحشت می‌شد.
گل مساوی شاید مایه خوشبختی بود اما غیرمنتظره هم نبود. این گل فقط دومین گلی بود که لیورپول این فصل در خانه می‌خورد. پیغام این گل روشن است: حمله کن، آنها فرومی‌ریزند. کونته به اندازه ژوزه مورینیو و منچستریونایتد در اینجا محتاط نبود اما سوال نهایی درباره آنها هم یکسان است: با بی‌رحم نبودن برابر آسیب‌پذیری‌های لیورپول، یک مدعی قهرمانی 2 امتیاز دور از خانه به نسبت ضروری را از دست نداد؟


Page Generated in 0/0047 sec