زینب محبوبی: چند سالی است با پدیدهای به نام «جمعه سیاه» در کشورمان مواجهیم که هر سال بیشتر از پارسال همه را به خنده وامیدارد. روزی که به لحاظ اقتصادی هیچ معنا و مفهومی در کشور ما ندارد و صرفاً به واسطه تقلیدات کورکورانه از غرب، چنین جایگاهی بین مردم و فروشندگان فرصتطلب پیدا کرده است.
جمعه سیاه در آمریکای شمالی، بعد از روز شکرگزاری و آخرین جمعه ماه نوامبر است و آغازی برای خریدهای کریسمس محسوب میشود. جمعهها در آمریکا تعطیل نیست و آخرین روز کاری هفته به شمار میرود با این حال به دلیل حراجهای فوقالعاده، اغلب کارمندها این روز را در مرخصی به سر میبرند تا بتوانند بهترین خرید سال خود را انجام دهند اما چرا در این روز فروشگاهها اقدام به چنین حراجهایی میکنند که بیشتر شبیه خودزنی است؟ در سیستم اقتصادی آمریکا، در صورتی که اجناس فروشگاه بیش از یک سال در انبار بماند، دولت مالیات بسیار سنگینی از آن فروشگاه دریافت میکند لذا فروشگاهها ترجیح میدهند حتی گاهی اجناسشان را زیر قیمت خرید، بفروشند تا کمتر ضرر کنند و این دلیل قانعکننده موجب میشود تخفیفهای واقعی و وسوسهانگیزی به مشتریان ارائه دهند. بعضی از فروشگاهها در این روز از ساعت ٤ صبح کار خود را شروع میکنند، چرا که از شب قبل عدهای در صف ورود به فروشگاه در خیابان خوابیدهاند و در انتهای روز، با فروشگاهی خالی مواجهیم! و جالبتر اینکه آمریکاییهای همیشه نایس و صبور، در این روز چهرههای دیگری از خود نشان میدهند و اجناس مورد نظرشان را از دست هم میقاپند، چرا که چهره نایس آنها زمانی است که از فرصتهای مساوی برخوردار باشند و در روز جمعه سیاه که زودتر برداشتن هر جنس، یک شانس فوقالعاده محسوب میشود، از این ظواهر متمدنانه خبری نیست.
واضح است که این اتفاقات در تمام فروشگاهها نمیافتد ولی این تصاویر حتی اگر محدود باشد، تأملبرانگیز است! در هر حال لااقل به نظر میرسد دلیل محکمهپسندی برای این رفتارشان دارند و این فرصت استثنایی خرید در طول یک سال است و از آنجا که خیلی از فریفتگان ینگه دنیا تمایل دارند بیخیال تقلید از کارهای سخت مردمان غرب مثل کتابخوانی و سختکوشی و سحرخیزی شوند و کارهای جالبشان را تکرار کنند، مدتی است جمعه سیاه هم در بساط فروشندگان و خریداران ایرانی مد شده است و چون دلیل اولیه فروشگاههای آمریکا برای حراج را ندارند، صرفاً به جهت فروش بیشتر و کسب سود، این نمایش را راه انداختهاند اما اگر خیال میکنید در این روز تخفیفی به جنس خریداری شده شما تعلق گرفته، متأسفانه باید بگویم احتمالاً در بخشی از خریدهایتان جنس مورد نظرتان را نه ارزانتر، بلکه گرانتر از نرخ یک ماه پیش خریداری کردهاید! ممکن است وقتی در مقام مقایسه قرار میگیریم، با اجناسی که حقیقتاً با قیمتی کمتر از قبل فروخته میشوند مواجه شویم اما همان درصدی از کالا که به قیمت همیشگی یا حتی بالاتر فروخته میشود، موجب بیاعتمادی شدید مردم و زیر سوال رفتن اعتبار آن فروشگاه است! این تبلیغات گسترده برای «خرید» چیزی جز ایجاد نیازهای کاذب نخواهد بود؛ داد و قال اینکه جنسی را که نیاز ندارید بخرید که اگر نخرید در روز نیازتان باید 3-2 برابر پول بدهید! و همیشه این ترغیب به خرید، کالاهای غیرضروری را وارد سبد خرید مشتری میکند و دریغا که این سروصدا و هیاهوها، جمعه سیاهی برای خریدار است و جمعه طلایی برای فروشنده! و نهایت امر، حرکتی است در جهت پروار کردن نظام سرمایهداری و بازار اما نه بازار ایران که هر چه ولع خرید و مصرف بیشتر میشود، به همین میزان علاقهمندی مصرفکنندگان به خرید اجناس خارجی و لوکس و دکوری سیر صعودی دارد و باز هم در این آشفته بازار، سر تولیدکننده داخلی بیکلاه میماند!
بررسی مختصری در سایتهایی که یکی ـ دو سال است تبلیغات گستردهای برای فروش جمعه سیاه انجام دادهاند، نشان میدهد اولاً بسترسازی مناسبی برای این همه تبلیغات ندارند، چرا که همه را دعوت میکنند تا از اولین ساعات جمعه یادشده(!) پای سیستم بنشینند و کالای مورد نیازشان را جستوجو کنند و از طرفی «هاست»شان پاسخگوی این حجم مراجعهکننده نیست و اغلب کاربران عصبی و کلافه میشوند و هنگام پرداخت، میبینند در سبد خریدشان همه چیز یافت میشود جز آنچه به خاطرش وارد سایت شدهاند! چرا که در زمانهای انتظار طولانی، با پیشنهادهای وسوسهانگیز دیگری برای خرید مواجه میشوند و عنان از کف داده و ناچار در این مسابقه مصرفگرایی گرفتار میشوند و ثانیاً این سایتها در یک هفته منتهی به «بلک فرایدی»، قیمت برخی اجناس را بالا بردهاند و در روز جمعه، تخفیفی به آن میزنند که اغلب باز هم قیمت، بیشتر از یک ماه پیش است! و اصولاً در تمام فروشگاههای مجازی و حقیقی ایرانی نظارتی به ادعای حراج وجود ندارد و بارها شاهد بودهایم فروشگاهی که برچسبهای بزرگ و رنگی حراج 70 درصد و 90 درصد روی شیشه زده، قیمتها را 120 درصد بالا کشیده و روی آن تخفیف داده! و این ضعف بزرگ نهادهای نظارتی و کنترل بازار است که چه در مرحله قیمتگذاری و چه در مرحله حراج یا حتی در تایید اصالت کالا و کانال ورودی آن که قانونی است یا غیرقانونی، نظارتی بر عملکرد فروشندهها و واردکنندهها وجود ندارد و اینگونه تخلفات فقط زمانی قابل رسیدگی است که مشتری، خریدی انجام داده و احساس کند کلاه گشادی بر سرش رفته و شخصاً به بخش حمایت از حقوق مصرفکنندگان شکایت کند. پروسهای که کمتر کسی وقت و انرژی خود را برای به نتیجه رسیدنش میگذارد.
شاید خرید کردن از فروشگاههای حقیقی، به خاطر فاصله مکانی بین فروشگاههای مختلف کمتر این امکان را برای مشتری فراهم کند که قیمتها را مقایسه کند اما عجیب است چرا در فروشگاههای مجازی که براحتی میتوان از قیمتهای قبل همان فروشگاه و قیمت فروشگاههای دیگر مطلع شد، صاحبان این سایتها، اعتبار خود را زیر سوال میبرند و اینطور با قیمتها بازی میکنند.
و جالبتر شور و اشتیاق مردم نسبت به خرید کردن است که در بعضی اقشار، زمان و مکان خاصی ندارد و دائمالخرید محسوب میشوند، همانقدر که برای عید نوروز سنگ تمام میگذارند و سراپای خودشان و متعلقانشان را نو میکنند، برای کریسمس هم همین بساط است و اصولاً گوی مصرفگرایی را از همه جهانیان ربودهایم.
در شرایط رکود طولانیمدت اقتصاد، چه ضربهای مهلکتر از ترغیب مردم به مصرف، آن هم مصرف کالاهای خارجی! درست است مردم در انتخاب اجناس برای خرید، مختارند و با توجه به بالاتر بودن قیمت برخی تولیدات ایرانی و محدود بودن درآمد خانوادهها، حق دارند به جیبشان نگاه و خرید کنند اما آیا به آینده فرزندانشان هم نگاه میکنند؟ آیا دولت به عنوان تنظیمکننده بازار و مدیریت کلان اقتصادی کشور به این مساله نظر دارد؟ با تعطیل شدن کارخانهها و تولیدیها، فرصتهای اشتغال فرزندانمان کمتر و کمتر میشود و در نهایت همه مجبورند بروند دانشگاه، دکترای اژدهاکشی بگیرند تا دانشگاه دیگری تأسیس کنند و اژدهاکشی تدریس کنند! و دریغا که سالهاست در این کشور و کشورهای همسایه، دیگر اژدهایی نیست!