حسین قرایی: سالهای 77-76 بود که در مقطع راهنمایی درس میخواندم. در آن سالهای پرنشاط نوجوانی، نوحه میخواندم. بیشتر نوحههای حماسی «غلامعلی کویتیپور» را گوش میدادم و مقلدانه میخواندم و اجرا میکردم. یکی از آن نوحههایی که در 15-14 سالگی ورد زبانم بود و به سبک و سیاق سینهزنی خوزستانیها زمزمه میکردم این بود:
«دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم
بنده آنگه باشم او را کز غم مولا بمیرم»
درست است که مطلع این غزل در ظاهر با غم و سوز و سوگ آذین بسته شده اما در لفافهای از حماسه گویا و گویاتر جلوه کرده است.
کویتیپور با هنرمندی تمام ادامه میداد:
میکشد شرمم که بعد از او نفس آید هنوزم
جای دارد کز غم این زندگانیها بمیرم
و به ابیات بعد که میرسید دوباره عشق و غم حسینی را در ظرف حماسه میریخت و حق مطلب را توفانی ادا میکرد:
«کاش سیلی گردد این اشک غمش کاید ز چشمم
تا مگر ویران کند بنیاد عمرم را بمیرم»
و شاعر با تبحر خاصی 4بار صامت«ش» را در این بیت، ضریب داده است تا کلمه «اشک» به ذهن مخاطب متبادر شود.
تا بیت دهم که کویتیپور میخواند، زمزمه میکردم. آن سالها این شعر ورد زبانم بود و هنوز هم که هنوز است در ذهنم تهنشین شده است.
سالهای بعد متوجه شدم این شعر پرشور از ذهن پیر صافیضمیر استاد «حبیب چایچیان»[حسان] تراوش کرده و کویتیپور و حسین فخری و دیگران آن را خواندهاند. در شعرهایی که «حسان» به این سیاق میگوید 4 رکن اساسی شعر عاشورایی تلألؤ و درخشش دارد؛ سوگ، حماسه، پیام و عشق. و از همین منظر اگر به اقیانوس مواج شعر حسان بنگریم، قابل توجه است. شعر حسان، شعری است که میشود براحتی آن را در تکایا و هیاتهای مذهبی خواند، با آن سینه زد و گریست. اصلا شعر حسان، انگاره قابل تحسینی برای شاعران و شعر هیات است.
سالهای 84-83 بود که تعدادی از دوستان برای مراسمی استاد حسان را دعوت کرده بودند و به یک نفر نیاز داشتند که برود و ایشان را برای آدرس راهنمایی کند و بیاورد. من آژانس گرفتم و مشتاقانه مأمور شدم حسان را به مراسم بیاورم، وقتی او را دیدم و برای نخستین بار بود که میدیدمش، بدون هیچ رودربایستی و تعارفی صدایم را بلند کردم و دست راستم را به نشانه شیفتگی بالا بردم و حماسی فریاد زدم:
بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
پیرمرد غرق شوق و تبسم شد و گفت: «ماشاءالله، ابیات مرا حفظ کردی.» من هم گفتم: «بله! شعرهای اینچنینی را دوست دارم و زیاد حفظم.» در راه کلی با شعر و اندیشه استاد آشنا شدم و این شد ابتدای خواندن اشعار حسان و بعد ژولیده نیشابوری و...
آذر ماه 92 بود که تصمیم گرفتیم برای استاد حسان «شب شاعر» بگیریم. برای بزرگداشت ایشان باید کلیپ میساختیم و مصاحبه میگرفتیم. 2 ساعت با ایشان و فرزندشان نشستیم که حدود نیم ساعت توانستیم با او صحبت کنیم.
بهترین قسمت آن مصاحبه که خیلی بازتاب داشت، جریان جالب سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» است که برای امام رضا(ع) سرودهاند. استاد این شعر را زبانحال مادرشان میدانستند در آخرین زیارت عمرشان در حرم حضرت رضا(ع) که شرح آن دیروز در فضای مجازی به دفعات بازنشر شد.
شعر دیگری که از مرحوم حسان زبانزد است نوحهای است که سالیان سال است در شب عاشورا خوانده میشود. نوحهای با این مطلع شورانگیز:
امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود
فردا به خون عاشقان، این دشت، دریا میشود
پنجشنبهای که گذشت پیرمرد زلال 94 ساله که شعرهای آیینیاش دهان به دهان میگشت از بین ما رفت. خداوند او را قرین رحمتش کند.