printlogo


کد خبر: 185191تاریخ: 1396/9/11 00:00
نگاهی به فیلم سینمایی «هجوم» ساخته شهرام مکری
اصالت فرامتن

حسین ساعی‌منش: شاید خیلی‌ها وقتی شنیدند نخستین فیلم شهرام مکری- در شرایطی که «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» هنوز اکران نشده بود- یک پلان-سکانس است، با خودشان فکر کردند قرار است با فیلم ادایی و غیرجذابی روبه‌رو شوند که صرفا همین نکته آن را خاص کرده است و کارگردان برای اینکه فیلمش بیشتر به چشم بیاید سراغ چنین رویکردی رفته است. این قضاوت‌های زودهنگام البته با تاکید ویژه اخبار سینمایی بر این وجه فیلم، بسیار پررنگ‌تر و سطحی‌تر هم شده بود و همین مساله هم باعث شد اکران و تماشای «ماهی و گربه» در آن سال تبدیل به یک غافلگیری شود. «ماهی و گربه» فیلمی بود که اساسا بر مبنای همین پلان- سکانس بودن شکل گرفته بود و توانست به بیشتر مخاطبانش ثابت کند ماجرا فراتر از یک ادای پرسروصدا بوده و چیزی بیش از «تلاش برای جلب توجه» در ساخت آن فیلم نقش داشته است. حالا پس از 3 سال و قبل از اکران «هجوم»- و حتی قبل‌تر- دوباره خبر آن جلب توجه کرد. مشخص شده بود فیلم جدید مکری دوباره پلان-سکانس است و این مساله همان‌قدر که برای عده‌ای کنجکاوی‌برانگیز بود، برای عده‌ای هم دستمایه این شد که با جملاتی از قبیل «شهرام مکری هم خوب راهش را یاد گرفته» دوباره به همان نوع از قضاوت‌های پیش از موعد و تکراری رو آورند. خب! حالا «هجوم» اکران شده و احتمالا اغلب مخاطبان اعتراف می‌کنند همان شرایط قبلی دوباره به وجود آمده و به نظر نمی‌رسد کسی همچنان بر قضاوت قبلی خودش پافشاری کند. «هجوم» دوباره منطق خاص خودش را- مستقل از «ماهی و گربه»- وضع می‌کند و با این تمهید به داستان پیچیده‌اش رنگ و بوی منحصربه‌فردی می‌دهد. به‌علاوه، این‌بار مکری در کنار اینکه توانسته تصمیمش را برای این رویکرد تکراری، بدیع و تازه نشان دهد، موفق شده آن ذهنیتی را هم که با فیلم قبلی‌اش در ذهن مخاطب شکل گرفته بود تغییر دهد، در زورآزمایی با خودش پیروز شود و از این جهت عیار خلاقیت فیلمش را بالاتر ببرد. اما اینجاست که می‌شود درباره این صحبت کرد که آیا تمام انتظارمان از «هجوم»- و به طور کلی از یک فیلم سینمایی خلاق- این است که بتواند بر پیش‌فرض‌های مخاطبش مسلط شود و نوآورانه بودنش را به او اثبات کند؟ بدیهی است که این مساله بسیار مهمی است- که همین الان هم گریبان خیلی از سینماگران باتجربه ما را گرفته- ولی فیلم وجه دیگری هم دارد که حتی اگر ارتباط ما با فیلم را مختل نکند، اجازه نمی‌دهد از وجه خلاقانه‌اش لذت تمام و کمال را ببریم: در کنار داستان پیچیده و عجیب فیلم که به مرور لایه‌های متفاوتی از آن به تصویر کشیده می‌شود، فیلم پر می‌شود از عناصری که هر چند در وهله اول به نظر می‌رسد قرار است بر رازآلود بودن فضای فیلم بیفزایند (مثل محدوده تاریکی و روشنایی) ولی با تکرار و تداوم در زیاد شدن آنها در هر لایه از روایت فیلم، کم‌کم تبدیل به ارجاعاتی فرامتنی می‌شوند که انگار قرار است به چیز خیلی مهمی اشاره کنند (مثل کرم‌های توی بالش). البته واضح است که کسی با وجود ارجاعات فرامتنی در یک فیلم سینمایی مشکلی ندارد اما مشکل در این است که ترافیک این ارجاعات به قدری در «هجوم» زیاد می‌شود که اولا در ارتباط بی‌واسطه با خود فیلم مانع ایجاد می‌کند و ثانیا جای اصل ماجرا را می‌گیرد و مخاطب را به این فکر می‌اندازد که شاید تمام این بازی‌ها برای بیان همین نشانه‌ها بوده و همین‌هاست که در فیلم اصالت دارد و البته حجم این موارد به قدری بالاست که هیچ بعید نیست مخاطب به طور کلی قید توجه به آنها را بزند و این فیلمی که در ابتدا برایش بسیار پیچیده و سوال‌برانگیز و جذاب به نظر می‌رسیده، در پایان گنگ و مبهم و ناقص ارزیابی شود. البته می‌توان در مواجهه با فیلمی مثل «هجوم» راه دیگری را هم در پیش گرفت؛ اینکه همه چیز را تقلیل بدهیم به همان گروهی که فیلم در آن اکران شده و ادعا کنیم که فیلم قرار است صرفا یک تجربه جدید باشد که در این صورت فیلم به هدفش رسیده. ضمنا می‌توانیم بگوییم مخاطب این فیلم مخاطبی عادی نیست- که البته کسی هم منکرش نیست- و او صرفا از تماشای این نوآوری روایی به وجد می‌آید و علاوه بر آن می‌تواند تا مدت‌ها بنشیند و از نشانه‌های فیلم رمزگشایی کند که در این صورت هم فیلم توانسته مخاطبش را راضی کند. بله! می‌شود از این زاویه هم به «هجوم»- و سازنده‌اش- نگاه کرد و آن را اثری موفق و ارزشمند دانست. ولی شاید لازم باشد در کنار این، از خودمان بپرسیم آیا چنین قیدهایی، حتی اگر توجیه‌گر بسیاری از آثار مشابه باشد، شهرام مکری را محدود نخواهد کرد و به رضایتی حداقلی از آثار او منجر نخواهد شد؟


Page Generated in 0/0060 sec