حسن رضایی: رئیسجمهور محترم همین چند روز پیش گزارش 100 روزه نخست کار دولت را به مردم ارائه کرد. گزارش را میتوان اینگونه خلاصه کرد: «ما طی دولت یازدهم برنامههای عالی و درخشانی را آغاز کردیم و داریم همان را ادامه میدهیم. شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و... همه رو به پیشرفت است!» خلاصه اینکه اوضاع آرام است و تنها ممکن است مشکلاتی آن هم تک و توک، در گوشه و کنار پیدا کنید.
واقعا چقدر اوضاع خوب است و ما خبر نداریم! در این اوضاع، ما در مقام مخاطب حق داریم یک بار دیگر از دولت محترم بپرسیم: مهمترین برنامه شما در دوره اول چه بود که قرار است همان را ادامه دهید و اوضاع را از اینکه هست هم بهتر کنید؟ داریم؟ توقیف نمیکنند؟ مغایر امنیت ملی نیست؟ باشد، مستقیما اسم نمیآوریم، بلکه بهتر باشد؛ همان که 4 سال تمام، قریب 90 درصد انرژی دولت و مملکت را صرف خود کرد و قرار بود تمام مشکلات را حل کند.
همان که آفتاب تابان و ابر شتابان بود. همان که «ب.ر.ج.ا.م»! خب، از اینکه بگذریم، این وسط مسأله ساعتمچی جناب جاسوس چه میشود؟ اصلا مهم هست؟ اصلا کسی خبر دارد؟ اینکه در صف مقدم اجرای مهمترین برنامه دولت برای زیاد شدن منابع آبی، آمدن سرمایه، احیای بانکها، حل مسأله اشتغال جوانان، محیطزیست، صنعت، آب خوردن مردم و لغو- نه تعلیق- تمام تحریمهای مالی، بانکی، بیمه، حملونقل، پتروشیمی، فلزات گرانبها، تسلیحاتی و موشکی، جاسوس اجنبی خدمت شرافتمندانه میکرده است، احتمالا خللی در برنامهها و گام برداشتن مملکت به سمت ترقی ایجاد نمیکند؟ بندهای گزارش 100 روزه را جابهجا نمیکند؟
همهچیز خوب است؟ اسرائیل و و انگلیس و تندروهای آمریکا به عنوان دشمنان «ب.ر.ج.ا.م» به دلیل افشای وجود جاسوسهایشان در تیم ما، از «ب.ر.ج.ا.م» خارج نشوند یک وقت؟!
به هر حال، مسأله، مسأله خردی نیست. موضوع امنیت ملی و منافع ملی در میان است و بویژه حالا که جاسوسها محکوم هم شدهاند، باید مراقبت بیشتری از «ب.ر.ج.ا.م» کرد. لطفا اجازه دهید کمی واضحتر حرف بزنم. توقیف که آدمکش نیست! به قول جناب رئیسجمهور: به جهنم! ماجرا از 26 مرداد 95 شروع شد. آنجا که یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس از دستگیری یک جاسوس تیم مذاکرهکننده هستهای خبر داد. سخنگوی وزارت خارجه در آن مقطع اظهار داشت سخنان مذکور، ادعایی بیپایه و اساس، بیربط، کذب محض و قولی غلط است! مقامات قضایی اما چندی بعد، وقتی مقابل پرسشهای متعدد خبرنگاران قرار گرفتند، اصل خبر دستگیری جاسوس را تایید کرده، گفتند فرد مورد نظر پس از چند روز با قید وثیقه آزاد شده است.
مهرماه سال جاری اما سخنگوی قوهقضائیه بالاخره خبر از نهایی شدن رسیدگی به پرونده جناب جاسوس داده، اظهار داشت: «آقای عبدالرسول دریاصفهانی دوتابعیتی بود که اتهامش جاسوسی و ارائه اطلاعات به بیگانگان بود که با 2 سرویس هم مرتبط بود و دادگاه او را به 5 سال محکوم کرد که بعد از اعتراض این حکم در دادگاه تجدیدنظر قطعی شد و وی باید تحمل حبس کند». دریاصفهانی البته حین مذاکرات، مسؤول هیچکدام از حوزههای «حل معضلات زیستمحیطی، صنعت، اشتغال جوانان، زیاد شدن منابع آبی، آب خوردن مردم، لغو- نه تعلیق- تمام تحریمهای بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات گرانبها، تسلیحاتی و موشکی» نبود. تخصص عبدالرسول، بانک بود! او باید کاری میکرد که تحریمهای بانکی برطرف میشد و چه خوب هم انجام وظیفه کرد.
نشان به آن نشان که بنا به روایت نیویورکر، وزیر امور خارجه طی آخرین نشست وزرای خارجه 1+5 گفته است: «ما هنوز نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!» طبق اسناد موجود، عبدالرسول خان، ماهانه 7500 پوند از انگلیسیها حقوق میگرفته و چنانکه میدانیم، پس از پایان مذاکرات هستهای نیز در مراسم «تجلیل از افتخارآفرینان برجام»، به پاس خدمات شایان خود، از حسن روحانی نشان درجه 3 خدمت و سکه طلا دریافت کرده است. مبارک است! آگاتا کریستی زنده نیست. آگاتا 41 سال قبل مرده است. خالق شخصیت مشهور «پوآرو» عادت داشت ایده داستانهای پلیسی و پرکشش خود را در دفترچه یادداشت کوچکی که همواره همراه داشت، کنار لیست خریدهای روزانهاش ثبت کند. بسیاری هنوز هم او را پادشاه مسلم داستانهای کارآگاهی میدانند. من گمان میکنم اگر او اکنون زنده بود، مورد عبدالرسول را کنار یادداشت خرید سیبزمینی و کدو حلوایی، در سرلیست تمام سوژههای داستانیاش قرار میداد.
آگاتاها اما نمردهاند. وانگهی! پیچهای داستانی ماجرا با روشن شدن سرنوشت جاسوسان دیگری که به اذعان نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در تیم افتخارآفرینان برجام نقشآفرینی کردهاند، بیشتر خواهد شد و جذابیت سوژه فراتر از اینها خواهد رفت. من فعلا در روزهایی که رئیسجمهور محترم تازه گزارش 100 روزهاش را به مردم ارائه داده، کاری به این ندارم که برجام با بتن ریختن در چرخهای سانتریفیوژ، چرخ اقتصاد را چرخاند یا نه؟ این را اما میدانم که برجام، اصل تراژدی است و جان میدهد برای تصاحب گیشههای جهانی. وقتی شتر گاو پلنگی چون «خالتور» خوب میفروشد، شخصیتی چون آقای فخیمزاده ابدا نباید از رای دادن به حسن روحانی اظهار پشیمانی کند. چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید استاد! گیرم که برجام، اقتصاد را رونق نداده و آقای روحانی هم به درد هنرمندان نرسیده. برجام، هر گوشهاش آبستن یک تراژدی دردناک است. قلمها را روی کاغذ حرکت دهید و فیلمنامه بنویسید. نشان دهید آگاتاها نمردهاند!