محمدرضا چیتسازیان: «اکینیاز دالگورکی» مأمور و وزیرمختار روسیه در ایران در یادداشتهای خود درباره حمایت و فضاسازیهای لازم برای انجام فعالیتهای باب مینویسد: «همین که به من اطلاع رسید که باب وارد اصفهان شده، یک نامه دوستانه به معتمدالدوله حکمران اصفهان نوشتم و سفارش سید را نمودم که باب از دوستان من است و دارای کرامت است، از او مراقبت و حمایت کنید...». قدرتهای جهانی برای مداخله در امور کشورهای ضعیف همواره از راههای گوناگونی استفاده کردهاند. از کودتا و براندازی نرم گرفته تا مداخله مستقیم در این کشورها اما آنچه فصل مشترک همه این مداخلات بوده است در مفهوم «منافع» خلاصه میشود. به تعبیر «بیسمارک» کشورها دوست ندارند بلکه منافع دارند. یکی از راههای دخالت قدرتهای مداخلهگر در کشورهای جهان سوم ایجاد تفرقه میان آحاد مردم است به نحوی که بتوان از این حربه در راه رسیدن به اهداف کمک گرفت. در جوامع سنتی، مذهب نقش قابل توجهی را ایفا میکند، بنابراین راحتتر میتوان به درون لایههای عمیق جامعه رسوخ کرد و تودههای مردم را تحت تاثیر قرار داد. سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را میتوان به وضوح در این مورد مشاهده کرد. در همین ارتباط یکی از کشورهایی که در دوران معاصر مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده، ایران است. کشوری که به واسطه موقعیت ژئوپلیتیکش و همچنین دارا بودن منابع طبیعی و تجدیدناپذیر، همواره مورد توجه کشورهای استعمارگر بوده است. این مساله در دوران معاصر شکل و جلوهای خاص پیدا کرده است، به نحوی که با تبلیغ مذاهب و فرق ساختگی تلاش شد بنیانهای مذهبی جامعه سست شود و راه برای دخالت در ایران هموار شود. این موضوع به خصوص زمانی اهمیت دوچندان پیدا میکند که مذهب در دوران تاریخ معاصر در ایران همواره به عنوان بخشی از جامعه مدنی در برابر کژیها و کاستیها و به تعبیری وادادگیها ایستادگی کرده و قدرتهای بزرگ همچون روس و انگلیس را از رسیدن به اهداف و مطامعشان بازداشته است. نمونه و گواه روشن بر این مدعا فتوای میرزایشیرازی در باب تحریم قلیان و تنباکو بود. یکی از مشکلاتی که به وسیله دولتهای روس و انگلیس در ایران ایجاد شد فتنه بابیه بود؛ مذهبی ساختگی که در دوران ناصری در ایران به وجود آمد و دقیقا مبانی فکری و عقیدتی جامعهای را هدف گرفته بود که اغلب آن را شیعیان 12 امامی تشکیل میدادند. بر این اساس در جستار زیر تلاش خواهد شد نقش پیدا و پنهان دولتهای روسیه و انگلیس در این ماجرا مورد بازبینی و واکاوی قرار گیرد. از ذکر این نکته نباید غافل بود که با توجه به سیاستهای پنهانیتر انگلیسیها در ایران، نقش این کشور در این قضیه کمتر دیده میشود. در حقیقت دستهای پنهان انگلیسیها اسناد و مدارک کمتری را در اختیار قرار میدهد، به همین دلیل سعی شده است بیشتر به نقش روسها در این مساله پرداخته شود.
نقش روسیه در شکلگیری بابیه
دوران قاجاریه در تاریخ معاصر ایران آکنده از تحولات ریز و درشتی است که تاثیر آن تا به امروز نیز به وضوح قابل مشاهده است. یکی از حرکتهایی که نقش دولتهای استعمارگر در آن بخوبی قابل مشاهده است، فتنه بابیه است. «میرزا علیمحمد»، یکی از شاگردان «سیدکاظم رشتی»، رهبر فرقه شیخیه در سال 1223 خود را باب یعنی واسطهای میان امام عصر و شیعیان نامید. وی سپس پای خود را فراتر گذشت و ادعا کرد خود امام غایب است و در نهایت نیز ادعای پیامبری کرد. درباره نقش روسها در پا گرفتن جنبش بابیه باید گفت باب پس از ادعای خود در شیراز تحت نظر حاکم و والی فارس قرار گرفت. پس از مدتی به واسطه شیوع وبا در شیراز به اصفهان گریخت. در آنجا مورد استقبال معتمدالدوله حاکم اصفهان قرار گرفت. معتمدالدوله از اهالی گرجستان روسیه بود و برخی معتقدند وی تا آن زمان مسیحی بوده و ارتباط پنهانی با روسیه داشته است. همین مساله به فرضیه حمایتهای نیروهای خارجی از شکلگیری فرقه بابیه قوت بیشتری میدهد. معتمدالدوله حمایت بیدریغی از باب به عمل آورد. وی یک زندگی استثنایی برای باب فراهم آورد. وی را در کاخی مجلل جای داده و دوشیزهای زیبا را برایش به زنی گرفت و از برنامه او برای عضوگیری و تبلیغ دین ساختگیاش حمایت به عمل آورد. با اینحال پس از مدتی حاکم اصفهان مُرد و وی مجبور شد روانه تهران شود. با توجه به همین حمایتهاست که احتمال استفاده از سیدعلیمحمد باب توسط روسیه برای آشفته کردن اوضاع ایران و شکستن اقتدار دینی که طی جنگهای ایران و روس برای آن کشور آشکار شده بود، قوت میگیرد. روسها در جنگ با ایران از قدرت عظیم علمای دینی و نفوذ آنها در میان مردم آگاهی یافته بودند و با حمایت از باب میخواستند شکاف و انشقاقی در مذهب تشیع ایجاد کنند. آنچه شاهد محکمی بر این ادعاست، یادداشتهای یکی از نیروهای امنیتی دولت روسیه است که بعدا وزیرمختار روسیه در ایران شد. «اکینیاز دالگورکی» از مأمورهای اطلاعاتی و یکی از اعضای مهم و کلیدی سفارتخانه روسیه در ایران، درباره نقش روسیه در بنیان نهادن این فرقه مذهبی در ایران، یادداشتهایی درباره نقش مستقیم روسیه در این ماجرا دارد که به بخشی از آنها در زیر اشاره میکنیم. دالگورکی، مأمور و وزیر مختار روسیه در ایران در یادداشتهای خود درباره حمایت و فضاسازیهای لازم برای انجام فعالیتهای باب مینویسد:
«همین که به من اطلاع رسید که باب وارد اصفهان شده، یک نامه دوستانه به معتمدالدوله حکمران اصفهان نوشتم و سفارش سید را نمودم که باب از دوستان من است و دارای کرامت است، از او مراقبت و حمایت کنید. الحق معتمدالدوله چندی از او خوب نگاهداری کرد ولی از بخت بد سید، معتمدالدوله مرحوم شد. سید بیچاره را گرفتند و به تهران روانه نمودند. من هم توسط میرزا حسینعلی و میرزا یحیی و چند نفر دیگر در تهران جنجال به راه انداختم و فضای افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دادم که صاحبالامر را گرفتهاند لذا به دستور دولت، او را روانه رباطکریم و از آنجا به طرف قزوین و یکسر به تبریز و از آنجا به ماکو بردند». بر اساس این سند، سیدعلیمحمد باب تحت حمایت روسیه قرار داشت و وزیرمختار روسیه نیز پس از دستگیری او به جنجالآفرینی برای آزاد کردن این عامل و سرسپرده روسیه میپردازد و به برخی القائات خودشان به او تحت این عناوین که سیدعلیمحمد باب صاحبالامر و دارای کرامت است، لذا باید او را از زندان آزاد کرد و زمینه فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش را به وجود آورد، اشاره میکند. همین سند محکمی است دال بر این ادعا که روسها نقش مهمی در شکلگیری این فتنه مذهبی ایفا کردند. دالگورکی در قسمتی دیگر از یادداشتهای خود به میرزا «حسینعلی نوری» معروف به بهاءالله که بعداً جانشین سیدعلیمحمد باب میشود و رهبری بهائیت را به عهده میگیرد، میپردازد و از تلاش خویش در راه آزادی او صحبت به میان میآورد: «من از آنها بهرغم مشقتهای فراوان و دردسرهای بسیار حمایت کردم. همه کارکنان سفارت حتی خود من به دروغ شهادت دادیم که اینها بابی نیستند، لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانهشان کردیم. من به میرزا حسینعلی گفتم که تو میرزا یحیی را در پس پرده بگذار و او را «من یظهرهالله» بخوان و نگذار با کسی همصحبت شود و مبلغ بسیار زیادی پول به آنها دادم که شاید بتوانم کاری انجام بدهم و این سناریو را به پیش ببرم. در واقع هیچ چاره دیگری نداشتم، زیرا نمیتوانستم کاری را که با آن همه زحمت به جریان انداخته بودم کنار بگذارم، هر چند نیاز به صرف هزینههای بسیار باشد».
نقش انگلستان در پیدایش فتنه بابیه
در این میان از نقش انگلستان نیز نباید غافل بود. انگلیسیها در این مقطع، کمپانی هند شرقی را به وجود آورده و اهداف استعماری خود را دنبال میکردند. آنها وحدت مسلمانان را مانعی مهم در جهت رسیدن به اهداف خود میپنداشتند و به همین دلیل درصدد برآمدند این مانع مهم را از سر راه بردارند. در حقیقت، یکپارچگی مسلمین بویژه در دو قسمت مهم یعنی قلمرو دولت عثمانی و ایران کاملاً مشخص و هویدا بود؛ 2 دولت نیرومند اسلامی که با اتکا به جنبههای مشترک مذهبی در سایه رهبری روحانیت، بزرگترین مانع پیشرفت استعمارگران شرق و غرب بودند. به همین دلیل بود که شعبه امور ادیان در سفارتخانههای بریتانیا در کشورها و شهرهای اسلامی به وجود آمد و دولتمردان انگلیسی، ایجاد اختلاف بین مسلمانان و پیروان مذاهب مختلف اسلامی را در دستور کار خود قرار دادند. در مجموع باید گفت آنچه از مطالب بالا میتوان نتیجهگیری کرد این است که راههای نفوذ تنها به یک مسیر محدود نمیشود و سناریوهای مختلفی را میتوان برای آن ترسیم کرد. سناریوهایی که با توجه به بستر زمانی و مکانی میتواند متفاوت باشد اما آنچه وجه مشترک همه این سناریوهاست در مفهوم منافع خلاصه میشود. منافعی که حتی به قیمت زیر پا گذاشتن موازین، اصول، ارزشها و اعتقادات جامعه هدف پیگیری میشود.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران