printlogo


کد خبر: 185359تاریخ: 1396/9/14 00:00
نگاهی به منظومه «دست‌خون» سروده علی‌محمد مؤدب
بیداری به وقت شعر

حسام آبنوس: «دست‌خون» آخرین مجموعه شعر «علی‌محمد مؤدب» را وقتی دست می‌گیرید و تورق می‌کنید، اشعاری در آن به چشم می‌خورد که خبر از اشعاری متفاوت از جریان غالب شعر امروز می‌دهد. اشعاری که نشان می‌دهد شاعر آنها بیدار است و به اتفاقات پیرامون خود بی‌تفاوت نیست. اشعاری که می‌خواهد ولو به تلنگری مانع از خوابیدن مخاطب شود و او را در جریان اتفاقات روز قرار دهد و در وسط معرکه جهان امروز، او را نگه دارد. کتاب را که باز می‌کنید نخستین نکته‌ای که جلب توجه‌ می‌کند، عبارتی است که در ابتدای کتاب و پس از شناسنامه آن نوشته شده است. عبارتی از دعای افتتاح که در آن خطاب به خداوند عالم از روزگار شکایت می‌کند: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُوا إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ إِمَامِنَا [وَلِیِّنَا] وَ شِدَّهَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَه عَدُوِّنَا وَ قِلَّه عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِکَ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ؛ خدایا! به تو شکایت مى‌کنیم، از فقدان پیامبرمان و غیبت امام‌مان و سختى زمانه علیه وجودمان و فرود آمدن فتنه‌ها بر سرمان و پشت به پشت هم دادن دشمنان به زیان‌مان و بسیاری دشمنان‌مان و کمى نفرات‌مان، خدایا! این گرفتاری‌ها را از ما بگشا، به گشایشى از جانب خویش که آن را زود برسانى، و نصرتى از سوى خود...». این عبارت که در ابتدای کتاب آمده به صورت کامل موضع شاعر را برای خواننده روشن می‌کند و به او این پیام را انتقال می‌دهد که تکلیفش با کتاب روشن باشد. در واقع شاعر از سختی‌های زمانه ناشی از فقدان نبی ‌مکرم اسلام(ص) و غیبت ولی‌عصر(عج) گلایه دارد و در این منظومه نیز می‌خواهد با زبان شعر از آنها سخن بگوید. در این منظومه که در قالب چارپاره [چهارپاره] سروده شده، شاعر از زمان کودکی خود روایت شاعرانه خود از روزگار را آغاز می‌کند و با رشد و نمو خود روایتش را جلو می‌آورد. علی‌محمد مودب را همواره به عنوان شاعری مطالبه‌گر و پیشرو می‌شناسیم که به سکوت رضایت نداده و برخلاف بسیاری از شاعران سانتی‌مانتال امروزی همواره بُرّنده حرفش را زده است. در اشعار این مجموعه نیز این نشانه‌ها به چشم می‌آید و شاعر از نشانه‌های هویتی شعر انقلاب بهره برده و آنها را نه به شعرش الصاق، بلکه در جان شعر نشانده و خواننده با اندکی تامل معانی شگرفی از اشعار این مجموعه به دست می‌آورد. شاعر در اشعار این مجموعه مانند آینه رفتار کرده و تصویری از روزگار خود را در شعرش منعکس کرده است.  شاعر در این کتاب از موضع یک فرد بیدار در روزگار خوابِ دسته‌جمعی بشریت سخن گفته و غیرمستقیم به این مساله اشاره کرده است. او شهر را در خواب نشان می‌دهد و برای این خواب ‌دسته‌جمعی آنقدر گریسته که دفتر اشعارش خیس شده است:
«شهر در خواب است و من بیدار
کودکم با خنده خوابیده است
دفترم از گریه‌های خیس است
ماه بر تاریخ، تابیده است»
این منظومه که از سال‌های پیش از انقلاب و در روستای محل سکونت شاعر آغاز می‌شود و تصاویری لطیف و شاعرانه را به خواننده نشان می‌دهد، همزمان دشواری‌های زندگی کودکان روستایی را نیز با زبان شعر به تصویر درآورده است و نشان می‌دهد هرچند این زندگی روستایی زیبایی‌هایی در خود دارد اما خالی از رنج و سختی نبوده و شاعر با زبان کودکانه و بیان شاعرانه به آنها اشاره می‌کند. برای مثال شاعر در بخشی به یکی از کارهایی که در روستا به نام «تلخک‌کشی» انجام می‌داده‌اند، اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«صبح، دشت تلخ از تلخک
در مذاقت کار دنیا تلخ
بعد هر تلخک‌کشی یک ماه
دست‌های کوچک ما تلخ»
اما در کنار این نکات، ظرایفی نیز به چشم می‌آید که به جان خواننده می‌نشیند. شاعر تصاویری می‌سازد که خواننده شاید بارها آنها را تجربه کرده باشد ولی وقتی در این شعر با آن روبه‌رو می‌شود به بکر بودن آن و توجهی که شاعر به مساله داشته پی می‌برد و همین مساله سبب می‌شود ارتباط بهتری با شعر برقرار کند. برای مثال وقتی شاعر می‌خواهد فضای خانه را توصیف کند، پس از نشان دادن درخت‌های خانه و به کار بردن عبارت «حیات» به معنای زندگی به جای «حیاط» به معنای مرسوم که در خانه‌های قدیمی قلب خانه تلقی می‌شده است، سر و صدای گنجشک‌های روی درخت‌ها را به چک‌چک که همان صدای باران باشد تشبیه می‌کند و از لفظ جیک‌جیک به این توصیف می‌رسد و تصویری دلپذیر از خانه‌شان را در ذهن خواننده تداعی می‌کند. او در ادامه از این سیل انبوه گنجشک‌ها با عنوان «باران گنجشکی» یاد می‌کند و این نیز ترکیبی دلنشین است که نمونه‌های آن را در این منظومه می‌توان سراغ گرفت:
«خانه ما باغساری سبز
توت، زردآلو، سپیداران
در حیات روشن خانه
چک‌چک گنجشک‌ها باران
گاه برمی‌خاست، می‌چرخید
گاه باران بر زمین می‌ریخت
گاه این باران گنجشکی
در جنون بید می‌آمیخت»
با این روند شاعر «دست‌خون» خواننده را حرکت می‌دهد و او را وارد جهان تازه‌ای می‌کند که با حضرت امام خمینی پیوند عمیقی دارد و تاثیر رهبر کبیر انقلاب را بر اهالی روستا و شخصیت شاعر می‌بینیم. او در این منظومه به تندروی‌ها و کندروی‌های در ظاهر انقلابیون، با زبان تاریخ تاخته و آنها را ملامت کرده است. این ویژگی بر تمام اشعار این کتاب سایه افکنده و شاهد هستیم که شاعر در بسیاری از قطعات با نقب زدن به تاریخ، روایت خود از امروز را بازگو کرده است. برای نمونه شاعر در صفحه ۴۴ با انتقاد از رفتارهای به ظاهر خودی می‌نویسد:
«تیغ اشراف جمل کند است
تیغ زهاد خوارج تیز»
مودب در این کتاب دغدغه‌های بسیاری برای مطرح کردن دارد، یکی از آنها نگاه تمدنی این شاعر به زبان پارسی و به طور کلی فرهنگ حاکم بر منطقه است. او با اشاره به نابودی زبان فارسی در هندوستان به وضعیت فارسی در افغانستان می‌پردازد و در ادامه به نقش انگلستان در از بین رفتن زبان پارسی نیز گریزی می‌زند:
«در همین بلخ و هرات امروز
فارسی مجروح و تبدار است»
شاعر منظومه «دست‌خون» در این کتاب از تحولات روز منطقه و تحرکاتی که علیه کشورهای اسلامی با حمایت‌های غرب صورت می‌گیرد نیز غافل نبوده است:
«آلِ مال از جاهلیت مست
می‌مکد خون عرب‌ها را
در یمن، در شام، در بحرین
کرده یکسان روز و شب‌ها را»
مساله وحدت ملی یکی دیگر از موضوعاتی است که در اشعار این کتاب مورد توجه شاعر بوده است. به طور کلی شاعر در این مجموعه ناگفته‌های بسیاری داشته که با زبان شعر با مخاطبش سخن گفته است.
«کُرد یا تُرک و بلوچ و فارس
ما همه فرزند ایرانیم
خاکباز کوی عاشورا
حافظ اسلام و قرآنیم»
ادوار سیاسی حاکم بر ایران نیز در این کتاب به خواننده نشان داده می‌شود و شاعر با تعابیر شاعرانه و در لفافه آن سیاست‌ها را نیز به نقد کشیده است. او با بیان طنزآمیز به آنهایی اشاره کرده که پیشانی از سجاده برنمی‌دارند اما مهر سجده‌شان رنگ غفلت دارد و بر «سجاده چینی» نماز می‌گزارند. آنها کسانی هستند که با آجر کردن نان تولیدکننده داخلی حتی سجاده و مهر نماز را هم از چین وارد می‌کنند ولی در ظاهر افراد مقدسی نشان می‌دهند. در جای‌جای اشعار منظومه «دست‌خون» شاهدیم که شاعر به عوارض عصر مدرنیته که در یکی از ابیات این منظومه از آن با عنوان «عصر ماشین» یاد می‌کند، اشاره کرده و آن را نکوهش کرده است. برای مثال در صفحه ۵۹ شاعر می‌نویسد:
«سفره‌ها و کومه‌ها خالی
برج‌ها بالاتر از اندوه
آدمیت کمتر از کم شد
در شلوغ مسکن انبوه»
آرمان انقلاب اسلامی که حول شخصیت حضرت امام شکل گرفته در اشعار این شاعر بروز دارد و بارها از ابتدای کتاب تا انتها شاعر به نقش و تاثیر امام خمینی بر جامعه اشاره کرده است. او حتی غیرمستقیم به اشخاصی اشاره می‌کند که خواستار جامعه بی‌امام هستند و به اسم نان می‌خواهند جامعه از وجود اندیشه‌های امام خمینی خالی باشد. بهره‌گیری از آیات قرآن یکی از ویژگی‌هایی است که در اشعار این منظومه به چشم می‌آید. شاعر بارها غیرمستقیم به آیات قرآن اشاره کرده است. برای نمونه وقتی صحبت از برخی مسؤولان داخلی می‌شود و به سردی آنها با مردم کشور اشاره می‌کند، می‌نویسد:
«سردخو با مردم محراب
العجب با حربیان گرم است»
این بیت اشاره غیرمستقیم به فرمایش صریح قرآن مبنی بر شدت داشتن مسلمین با کفار و برقراری رحم میان مسلمین با یکدیگر دارد و می‌گوید برخی افراد در کشور با مردم اهل محراب سردخو و با دشمنان گرم و گشاده‌رو رفتار می‌کنند.
اگر بخواهیم پیرامون اشعار و ویژگی‌ها و ظرایف و معانی آنها سخن بگوییم مجال مفصلی را طلب می‌کند تا افراد اهل فضل و ادب در ارتباط با اشعار این مجموعه سخن بگویند و هدف از این نوشتار به هیچ‌وجه به نقد و کنکاش کشیدن اشعار این کتاب نیست، بلکه نگاهی به منظور معرفی بیشتر این کتاب است. یکی دیگر از ویژگی‌های این اشعار منظومه بودن آنهاست. آن هم در شرایطی که در دیدار نیمه رمضان رهبر حکیم انقلاب با شعرا در رمضان‌المبارک 96 خورشیدی، ایشان بر اهمیت سرودن اشعار به صورت منظومه اشاره کردند. این در حالی است که علی‌محمد مودب اشعار این کتاب را پیش از بیانات معظم‌له سروده و منتشر کرده بود که نشان از توجه این شاعر هم‌روزگار ما به مسائل ادبی دارد. در مجموع اشعار منظومه «دست‌خون» سروده علی‌محمد مودب در اوج لطافت که باید آن را به باران تشبیه کرد، توفانی و سیل‌آساست که مانند شمشیر تیز و برنده بوده و خواننده در اوج احساسات عمیق، ناگاه خود را در کانون جوش و خروش شاعرانه علی‌محمد مودب می‌یابد.


Page Generated in 0/0225 sec