هنریک شوئنبرگ: آیا تابهحال درباره مغالطه پهلوانپنبه یا مغالطه شاهماهی قرمز چیزی شنیدهاید؟ اگر شنیدهاید، شاید برایتان جالب باشد که بدانید اینها بخشی از مجموعه مفاهیمی است که میتواند قدرت تفکر شما را افزایش دهد. در پایان مطالعه این مقاله، در حقیقت هوشمندتر خواهید شد، زیرا خطاهای موجود در استدلالهای خود و دیگران را با وضوح بیشتری خواهید دید. فکر کنید مغزتان یکجور جعبهابزار است. همانطور که ابزارهایی برای ساختن وجود دارد، چیزهایی هم وجود دارد که «دنیل دنت» فیلسوف، آنها را «ابزارهای تفکر» مینامد. برای مثال، زبان یکی از ابزارهای تفکر است، زیرا ما را قادر میسازد از طریق گفتوگوی درونی و همچنین با درمیانگذاشتن ایدههای خود با دیگران بتوانیم بهتر فکر کنیم. هر زمان کلمه مفید جدیدی ساخته میشود، ابزار تفکر تازهای در دسترس قرار میگیرد. در گذشته اینگونه تصور نمیشد که برای تفکر بهتر به ابزارهایی نیاز داریم. برای نمونه، نظریه اقتصاد کلاسیک بر این پیشفرض مبتنی است که ما تمایل به اتخاذ تصمیمات عقلانی داریم، درحالیکه در 100 سال گذشته، علوم شناختی بهشکل روزافزونی آشکار کردهاند که ما جهان را بر مبنای سوگیریها میبینیم و چنانچه تصمیمگیری به سیستم شناختی ما واگذار شود آنقدر عینی یا عقلانی فکر نمیکنیم که بشود به آن اعتماد کرد. این مساله شامل انتخابهای اقتصادی ما نیز میشود. برای مقابله با این تمایلات روانشناختی، باید از ابزارهای تفکر - که از زمان ابداع منطق توسط ارسطو به وجود آمدهاند – بهتر استفاده کنیم. یک گام ویژه به جلو تشخیص و نامگذاری انواع گوناگون استدلالهای بد بوده است که در مجموع تحتعنوان «مغالطات غیرصوری»(1) شناخته میشوند. این مغالطات اسامی کاملاً شناختهشده و بسیار متنوعی دارند. برای مثال، حمله شخصی(2) (شخصستیزی) نوعی مغالطه است که شما هنگام مقابله با نیروی استدلال فرد مقابل، بهجای اینکه برهان بیاورید، به شخصیت او حمله میکنید. این یکی از روشهای بد استدلال است، زیرا آنچه معمولاً مهم است پیغامی است که منتقل میشود نه شخص پیغامرسان. با وجود این، استدلالهای حمله شخصی در انواع مختلفی از موقعیتها به کار میرود، مثل کارزارهای سیاسی؛ جایی که حملات شخصی نادرست و نامربوط و نامتناسب اغلب به کار میرود تا استدلال واقعی طرف مقابل را تحتالشعاع قرار دهد. بسیاری از استدلالهای مغالطهآمیز ممکن است در نگاه اول سطحی به نظر برسد. مسلماً درست نیست که رفتار بیادبانه یک توریست را نشانگر و نماینده رفتار تمام افراد آن ملت قلمداد کنیم؛ آیا نباید این را بدانیم؟ طبیعتاً باید بدانیم اما اغلب فراموش میکنیم، زیرا افراد در عمل غالباً قربانی مغالطه تعمیم شتابزده میشوند. یا اینکه چه تعداد از ما مرتکب مغالطه توسل به احساس(۳) نشدهایم؛ برای مثال، هنگامی که ناراحت هستیم و به همین علت بهطرزی ناعادلانه یکدیگر را مقصر میدانیم، بهتر میبود قبل از تلاش برای هرگونه اظهارنظر، خود را آرام میکردیم اما درحقیقت، درست به این خاطر که به تفکر غیرعقلانی متمایل هستیم، بسیار مفید است که حتی به شناخت انواع مغالطههای بهظاهر سطحی مجهز باشیم. بهاینطریق نواقص ناشی از تفکر غیرعقلانی خود را به یاد خواهیم داشت و بهتر میتوانیم آنها را تحت مراقبت خود داشته باشیم. همانگونه که در کلینیکهای ترک اعتیاد میگویند، قدم اول در مسیر درمان اقرار و بیان این مطلب است که به مشکلی مبتلا هستی. علاوه بر این، زمانی که بدانیم چه نوع استدلالهای بدی وجود دارد، استدلالهای دیگران را بهتر تحلیل میکنیم. طبقهبندی و نامگذاری استدلالهای بد کمک میکند افکار خود را نظاممند کنیم. بهاینترتیب میتوانیم بهسرعت مشخص کنیم که ایراد هر استدلال چیست. بنابراین هنگامی که با مغالطهها آشنا باشیم در بحث و گفتوگو بیشتر متقاعدکننده خواهیم بود. یکی دیگر از خصوصیات مفید آشنایی با مغالطهها این است که هنگام صحبت درباره آنها میتوانیم از اصطلاحاتی استفاده کنیم که مشروعیت منطقی دارد. اگر به شما بگویم استدلال حمله شخصی را علیه من به کار بردهاید، گفته من برای شما وزن و نفوذ بیشتری خواهد داشت تا اینکه بهزبان ساده بگویم که فکر میکنم شیوه استدلال بدی است بهجای اینکه به استدلال من حمله کنید به شخصیت من حمله میکنید. بهاینترتیب وقتی به کسی درباره استفاده از استدلال حمله شخصی هشدار میدهیم، ممکن است فکر کند «اگر آنچه اشاره میکند اسمی فنی دارد (حمله شخصی) شاید واقعاً چیزی میداند».
سوگیریها و مغالطههای بیشتر
مفهوم مغالطه به مفهوم سوگیری بسیار نزدیک است. برخی سوگیریها حتی واژه مغالطه را در نام خود دارند، مثل مغالطه قمارباز. سوگیری نوعی تعصب یا پنداره است که از قبل، مورد داوری شخص قرار گرفته است. سوگیریها یا بهواسطه ندانستن صرف یا بهواسطه مغالطات اتخاذ شدهاند. سوگیری تعبیری معوج از حقایق است و شما به استدلالهای بد نیاز دارید تا از چنین تلقیهایی حمایت کنید، بنابراین میتوانید با آشناسازی هرچهبیشتر خود با مغالطات و ادعاهای نامعتبرشان درباره خرد، سوگیریهای خود را کاهش دهید. یکی از رایجترین انواع سوگیریها، سوگیری تأییدی(4) است. این سوگیری عبارت از این است که بهجای اینکه بهدنبال اطلاعات بیطرفانه باشیم که ما را بهحقیقت نزدیکتر میکند، تمایل داریم اطلاعاتی را بیابیم یا تشخیص دهیم که ایدههای از پیش شکلگرفته ما را تأیید کند. میتوانید سوگیریهای تأییدی را در ادعاهایی شبیه این مشاهده کنید: «هشدارهای مربوط به سلامتی را خواندهام اما عموی من سیگار میکشد و حالش هم خوب است. بنابراین سیگارکشیدن نباید بد باشد». در این باره از مغالطه «تعمیمدادن شواهد پراکنده و محدود» استفاده میشود تا با یک یافته کاملاً پذیرفتهشده علمی مقابله شود، یافتهای حاکی از اینکه سیگارکشیدن ممکن است به مرگ شما منجر شود.
رؤیایی در باب خرد
همین آشناشدن با برخی ابزارهای خرد میتواند قالب ذهنیمان را تغییر دهد و ما را برای اینکه عقلانی فکر کنیم آماده کند. به همین دلیل است که چرخش فکری «کن تیلور» فیلسوف معاصر، در باب دولت آرمانی افلاطون که در آن پادشاهان فیلسوف حکمرانی میکنند، زیاد غریب و دور از ذهن نیست. تیلور میگوید حق با افلاطون بود؛ مردم عموماً بهجای اینکه با خرد خویش مسیر خود را تعیین کنند، تحت حکمرانی امیال و خواهشهای خود هستند. به همین دلیل فیلسوفان - که در استفاده از خرد و استدلالورزی تعلیم دیدهاند - باید بر جامعه حکومت کنند اما نه بهگونهای که تنها گروه نخبهای از آنان چنین کنند، بلکه باید تلاش کرد همگان پادشاهانی فیلسوف شوند، یعنی اندیشمندانی عمیق با تفکر عقلانی روشن. این مطلب آرزوی «برتراند راسل» نیز بود. او نیز میخواست همگی ما را متفکرانی انتقادی کند. هنگامی که در مصاحبه تلویزیونیاش در بیبیسی در سال ۱۹۵۹ از او پرسیده شد چه نصیحتی برای نسلهای آینده دارد، در جواب بهگونهای پاسخ داد که آنچه را خلاصه هر بحثی درباره سوگیریها و مغالطات است، بهزیبایی در بر میگیرد: «هنگامی که درباره موضوعی مطالعه میکنید یا در باب فلسفه میاندیشید، تنها از خود بپرسید فکتها چه هستند و این فکتها چه حقیقتی را نشان میدهند. هرگز به خود اجازه ندهید بهواسطه آنچه مایلید باور کنید یا بهواسطه آنچه فکر میکنید اگر مورد قبول قرار گیرد، نتایج اجتماعی مفیدی بههمراه دارد، منحرف شوید. درعوض تنها و با اطمینان به امور واقع بنگرید».
پهلوانپنبهها شاهماهیهای قرمز را میخورند
در پرتو این نصیحت، بیایید نگاهی بیندازیم به مفاهیمی که در آغاز این نوشته به آنها اشاره کردم.
پهلوانپنبه مغالطهای است که در آن به نسخه ضعیفتری از استدلال فرد یا شاید به استدلالی ضعیفتر و متفاوت برای همان موضوع حمله میشود، همانگونه که آموزش سربازان از طریق حمله با سرنیزه به مترسک (مرد پوشالی) انجام میشود و نه دشمن واقعی. مغالطه شاهماهی قرمز نوعی حواس پرتکردن است که در آن، فردی که مایل است با نتیجهای مخالفت کند، نهتنها با نسخهای تغییریافته و ضعیفشده از استدلال ارائهشده مقابله میکند، بلکه با استدلالی کاملاً نامرتبط رویارو میشود و آن را متلاشی میکند. این مغالطه نامش را از این کار گرفته است: شاهماهی دودیشدهای بهسوی سگ ویژه شکار روباه پرت میکنند تا او را گیج کند و سبب تغییر مسیرش شود. در مثال زیر، پاسخ سندی به پیتر یک شاهماهی قرمز است. پیتر: «فکر نمیکنم لازم باشد همین الان سرپناه جدیدی برای بیخانمانها بسازیم. به پول بیشتری نیاز داریم تا شبکه برق را حفظ کنیم». سندی: «چطور میتوانی به بیخانمانها بیتوجه باشی؟ این دقیقاً سنگدلی است». سندی به استدلالی دیگر و درواقع به نکتهای متفاوت با گفته پیتر حمله میکند. پیتر نگفته است به بیخانمانها بیتوجه است؛ ممکن است برای درستکردن سوپ مرغ برای تمام بیخانمانهایی که سندی میشناسد داوطلب باشد. پیتر تنها به این میاندیشد که تأمین انرژی نیز مهم است و باید اولویتها را مشخص کرد. استدلال شاهماهی قرمز خود را اینگونه نیز ظاهر میکند که کسی بگوید زمانی که اینهمه انسان در رنج و عذاب هستند، اشتباه است که نگران راحتی حیوانات باشیم. نگرانی درباره وضعیت حیوانات به نکته معطوف به رنج انسانها بیارتباط است و آوردن استدلالی نامرتبط به درون بحث برای توجیه موضع خود، همان شاهماهی قرمز است. اما در هر دو مغالطه، همانگونه که راسل میگوید، باید اطمینان حاصل کنید که «صرفاً به چیزی توجه کنید که فکت است و نیز به آن حقیقتی که فکتها آن را تأیید میکنند» در غیر این صورت، این خطر وجود دارد که به ورطه نتیجهگیری شتابزده بیفتید و در دام استدلالآوری گرفتار شوید. برای داشتن تفکر انتقادی ضروری است فعالانه تلاش کنیم ورای هر چیز دیگر، در پی حقیقت باشیم و اینگونه فرض نکنیم که حقیقت را دریافتهایم؛ چنین چیزی از طریق آشناشدن با انواع مغالطه تقویت میشود. ممکن است
برایتان شگفتانگیز باشد که در اطراف خود میتوانید چه تعداد مغالطه بیابید: بهشکل پهلوانپنبه، شاهماهی قرمز، حمله شخصی، تعمیم شتابزده و استدلال از طریق توسل به احساس. همچنین شگفتانگیز است که صرفاً داشتن شناختی از این مغالطهها چقدر شما را هوشمندتر میکند.
برخی از مغالطات غیرصوری
- اسکاتلندی واقعی(5 ): «هیچ اسکاتلندیای در پرج (نوعی آش) خود شکر نمیریزد». «نه! اینطور نیست، عموی من میریزد». «خب!... هیچ اسکاتلندی واقعیای شکر در پرجش نمیریزد».
- مصادره به مطلوب(6): نوعی از استدلال دورانی است، بهگونهای که نتیجهای که قرار است اتخاد شود از قبل در مقدمات استدلال پذیرفته شده است.
- توسل به مرجعیت(7): تلاشی نامعتبر بهمنظور پیروزی استدلال از طریق ادعای داشتن تخصص نامربوط به موضوع.
- استدلال از راه سنگ(8): در این مغالطه، ادعایی رد شده و کنار گذاشته میشود، به این خاطر که پوچی آن واضح در نظر گرفته میشود، بدون اینکه برهانی در جهت پوچبودن آن ارائه شود.
مغالطات غیرصوری را نباید با مغالطات صوری اشتباه گرفت. مغالطات صوری شامل نقصی در ساختار منطقی استدلال قیاسی یا استدلال استقرایی است. مثالی از مغالطه غیرصوری تصدیق تالی(۹) است. «اگر الف درست باشد، آنگاه ب نیز درست است. ب درست است. بنابراین الف نیز درست است». (این استدلال ایراد دارد، به این دلیل که ب ممکن است درست باشد، حتی اگر الف درست نباشد).
پینوشت
1- informal fallacies
2- ad homenium
3- Argument from emotion fallacy
4- confirmation bias
5- no true scotsman
6- begging the question
7- appeal to authority
8- appeal to the Stone
9- affirming the consequent
منبع: Philosophy Now
ترجمه: احسان یزدانی / ترجمان