طبق آخرین پژوهشها و آزمایشات انجام شده مهمترین دلیل پوکی استخوان و بقیه بیماریها، بیعاری و تنبلی است! و بدینوسیله از اقدام دولت در حذف داروی پوکی استخوان و سایر داروها از پوشش بیمهای تشکر میشود.
شاعر میفرماید:
«حسنی نگو بلا بگو، تنبل تنبلا بگو»
در این مصرع شاعر به بلا بودن حسنی اشاره دارد و منظور، استفاده از تسهیلات بیمه است که حسنی عاطل و باطل میگردد و هی از بیمه استفاده میکند و داروی رایگان ضدبلا میگیرد.
در قسمت دوم بیت، اشاره به پوکی استخوان دارد که در دوران کهن، بیمه به آن تعلق میگرفته...
«موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه و واه و واه»
در این مصرع شاعر معتقد است، بیمه به مو و ناخن هم نباید تعلق بگیرد و روی سیاه استعاره وابستگی به بیمه است، تکرار سه باره «واه» نشان از عصبی شدن شاعر دارد چون هنوز هم حسنی دست از تنبلی برنداشته و دولت مجبور است دست به کار شود.
«نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی،
هیچکس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.»
در اینجا شاعر از آرایه واج آرایی استفاده کرده، و بیمه را به مرغ زرد کاکلی تشبیه کرده که دیگر میخواهد رفاقت را به پایان برساند.
در قسمت دوم، سایه، کنایه از مرگ است و در اینجا شاعر هشدار میدهد.
«حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام! نه نمیام
سرتو میخوای اصلاح کنی؟ نه نمیخوام! نه نمیخوام!»
واقعا نهایت تاسف در این ابیات به چشم میخورد هر چند در برخی از تفاسیر که معتبر هم نیستند علت استفاده از کلمه «نه» به قدرت
«نه گفتن» حسنی نسبت داده شده که آن را نتیجه آموزشهای روانشناسی در مکتبهای آن دوران میدانند ولی به صورت متواتر این «نه گفتن» را ناشی از بیعاری و بیکاری و تنبلی میدانند که منجر به پوکی استخوان وی شده است و دولت با محدود کردن پوشش بیمه و آزاد کردن قیمت داروها میخواهد به این تنبلیها پایان دهد.
«حسنی نگو، یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل»
شاعر در این ابیات معتقد است تدبیر دولت در حذف بیمه، به ثمر نشسته و بالاخره با برداشتن تسهیلات، حسنی سر به راه شده و با تلاش از پوکی استخوان نجات یافته است.