printlogo


کد خبر: 185673تاریخ: 1396/9/23 00:00
علل رونق فلسفه در حوزه‏های علمی شیعه

با توجه به اینکه بحث‌های عمیق فلسفی در کلام پیشوایان شیعه وجود داشت،‏ حوزه‌های علمیه جهان تشیع بیش از حوزه‌‏های اهل سنت به فلسفه روی آوردند و چون ایران مکتب تشیع را پذیرفته بود، پس از شیخ‌الرئیس ابن‌سینا حوزه فلسفی به ایران انتقال یافت و قریب به اتفاق فلاسفه بزرگ جهان اسلام از میان شیعیان و ایرانیان برخاستند. دوره چهارم از حوزه علمیه قم نخستین دوره از پیدایی حوزه فلسفی در این شهر مقدس است که با هجرت صدرالمتالهین شیرازی‏ (979-1050) و تربیت‏ شاگردانی چون فیض کاشانی‏ و فیاض لاهیجی‏ به وجود آمد و با دانش‌اندوزی قاضی سعید قمی‏ ادامه یافت. علامه طباطبایی که خود از شاگردان حوزه فلسفی نجف اشرف و از اساتید حوزه قم در دوره پنجم است، تاریخ فلسفه اسلامی را اینگونه بیان می‌دارد: «نظر به اینکه بحث‏ شیعه در حقایق معارف با روش تحلیل و انتقاد و کنجکاوی عقلی آزاد بود و بحث‌های عمیق فلسفی در کلام پیشوایان این طایفه به حد وفور وجود داشت، این طایفه نسبت به بقیه طوایف اسلامی استعداد بیشتری به فراگرفتن فلسفه داشتند و از این رو، هنگامی که کتب فلسفی یونان و غیر آن به عربی ترجمه شد و کم و بیش در میان مسلمین رواج یافت (با این خاصیت که مطالب فلسفی درخور افهام همگانی نیست) در نفوس شیعه نسبت به دیگران تاثیری عمیق‏تر داشته و نقشی روشن‏تر می‌بست. در ابتدای حال مکتب اشراقین در اسلام رواج نیافت و حکما و فلاسفه اسلامی به مکتب مشائین (اتباع ارسطو) اقبال نمودند ولی دیری نگذشت که به نزدیکی رابطه فلسفه و دین پی‏ برده و در صدد توفیق میان فلسفه و دین برآمده و بحث‌هایی تا اندازه‌‏ای ساده و ابتدایی انجام دادند. این حقیقت را در تالیفات معلم ثانی، ابونصر فارابی‏ و پس از آن در تالیفات تقسیری شیخ‌الرئیس ابن‌سینا می‏توان یافت». ایشان ادامه می‏دهند: «فلاسفه اسلامی دریافتند با هر یک از 3 راه دین، فلسفه و عرفان، می‏توان به حقایق کلیه آفرینش نایل گردید با این ویژگی که زبان دین، زبان همگانی است که با بیانی ساده آدمی را به اسرار آفرینش آگاه می‏کند. لیکن مطالب فلسفی تنها درخور فهم گروهی خاص است که با ریاضات عقلی ورزیده شده و برهان را از قیاسات جدلی و خطابی تمییز می‏دهند و اهل عرفان با تعلیمات دینی و ریاضات شرعی آینه نفس را صیقل داده و طبق عنایت‌های الهی حقایق را مشاهده می‏کنند». علامه طباطبایی پس از برشمردن سیر فلسفی می‏فرماید: «کلید رمزهایی به دست این فلسفه اسلامی افتاده که هرگز در فلسفه‌های کهن مصر، یونان‏ و اسکندریه‏ به دست نمی‌‏آید». در نتیجه اولا، مسائل فلسفی که به حسب آنچه از کتب فلسفی گذشتگان به عربی ترجمه شده و به دست مسلمین رسیده و تقریبا 200 مساله بوده، در این مکتب فلسفی تقریبا به 700 مساله بالغ می‌شود. ثانیا، مسائل فلسفی که مخصوصا در مکتب مشائین از یونانی‏ها به طور غیرمنظم توجیه شده و نوع مسائل از همدیگر جدا و به همدیگر مربوط نبودند در این مکتب فلسفی حالت مسائل یک فن ریاضی را پیدا کرده و به همدیگر مترتب شده‌‌اند به نحوی که با حل دو- سه مساله اولی که فلسفه را افتتاح می‏کنند، همه مسائل فلسفی را می‏توان حل و توجیه کرد و به همین جهت به آسانی می‌توان رابطه فلسفه را از طبیعیات قدیم و هیات قدیم قطع کرد و در نتیجه هیچ‌گونه برخورد و منافاتی میان این مکتب فلسفی و علم امروز اتفاق نمی‌‏افتد. ثالثا، فلسفه تقریبا جامد و کهنه به واسطه روش این مکتب فلسفی به کلی تغییر وضع و قیافه داده و مطبوع طبع انسانی و مقبول ذوق و عقل و شرع است و مسائلی را که علم جدید تازه موفق به کشف آنها شده یا امید حل آنها را دارد، این مکتب فلسفی با مایه شگرف خود به طور عموم و کلیت حل کرده یا شالوده حل آنها را می‏ریزد. چنانکه به واسطه حل شدن مساله حرکت جوهری‏ که 300 سال پیش با این روش فلسفی حل شده است، مساله «بعد چهارم در اجسام‏» به طور روشن به دست آمده و با این مساله «نسبیت‏» (البته در خارج از افکار نه در افکار) روشن شده است و مسائل دیگری که هنوز از راه علم مورد بحث نشده به طور کلی خاتمه یافته ‏است. در دوره متاخر، حوزه فلسفی قم شخصیت‌های فرزانه‌ای را به خود دید که در تفکر فلسفی و سیاسی جهان اسلام نقش مؤثری داشتند همان‌گونه که در دوره‌های پیشین نیز با وجود حکیم الهی «صدرالمتألهین شیرازی» و شاگردانش حوزه فلسفی قم نقش مهمی در دوره صفوی داشت.
اثرات سیاسی-اجتماعی حوزه فلسفی قم در قرون اخیر
حکیم سیدابوالحسن رفیعی قزوینی‏ (1395-1310ق) از جمله شخصیت‌های علمی و فلسفی بودند که علوم عقلی را در حوزه تهران از حاج شیخ عبدالنبی نوری، حکیم میرزا حسن کرمانشاهی، فاضل تهرانی و میرزا محمود قمی آموخته بود. در زمان آیت‌الله حائری به قم آمده و به تدریس علوم عقلی پرداخت و از نخبه‌‏ترین شاگردان ایشان در این عصر حضرت امام خمینی قدس سره است. آیت‌الله رفیعی‌قزوینی سپس مدتی در تهران اقامت کرد و مکتب فلسفی قم را شاگردان ایشان اداره می‌کردند، البته معظم‌له در زمان مرجعیت آیت‌الله العظمی بروجردی نیز 2 ماه در قم اقامت کردند لیکن انتقال حوزه فلسفی تهران به قم و تربیت‏ شاگردان فلسفه و حکمت به دوره نخست اقامت ایشان در قم بازمی‏گردد. امام خمینی‏ قدس سره، حکیم متأله و عارف واصلی است که پس از استاد مکتب فلسفی، وی را تداوم بخشید. ویژگی حضرت امام ژرف‌نگری معظم‌له به مسائل فلسفی و توجه به ابعاد مختلف علوم اسلامی بود لذا مباحث پراکنده فلسفی، فقهی، اخلافی و عرفانی را که در اندیشه فلسفه سیاسی نقش داشتند، به صورت منسجم در مکتب درس ایشان مطرح شد و نظریه ولایت فقیه کامل شده و در مکتب‌های فلسفی و فقهی حوزه‏‌های علمیه پیروانی یافت که با گسترش آن از حوزه علمیه قم به انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی انجامید. علامه طباطبایی‏ از دیگر شخصیت‌های فلسفی بودند که در اشاعه اندیشه صدرایی و رواج آن سهم عمده‌‏ای داشتند و چند دوره اسفار و شفا را تدریس کرده و بدایه‌الحکمه‏ و نهایه‌الحکمه را در ترویج مکتب صدرالمتالهین به رشته تحریر درآوردند، البته تالیفات علامه طباطبایی به 2 اثر خلاصه نمی‏شود. ایشان ده‌ها کتاب، رساله یا تعلیقه در فلسفه الهی داشتند. نقش مؤثر ایشان در حوزه فلسفی قم طرح نظریات فلسفه الهی به سبک جدید و پاسخ به فلسفه مادی ماتریالیسم دیالکتیک‏ بود. با برپایی انجمنی علمی و طرح مسائل جدیدی که در حوزه تفکر مادی مطرح شده، پاسخ برهانی خویش را در اصول فلسفه و روش رئالیسم‏ تهیه دید که با شرح شاگرد فرزانه‏‌اش استاد شهید مرتضی مطهری این سیره علمی در اقصی نقاط عالم اسلامی منتشر شد.
شهید مرتضی مطهری‏ پیرو مکتب فلسفی 2 استاد فرزانه‌اش حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بود که با تدوین و تدریس کتبی در فلسفه تطبیقی و نقد تفکر مارکسیسم، مبانی فکری فلسفه اسلام را در حوزه قم و تهران بین اقشار مختلف فرهنگی اعم از طلاب علوم دینی، دانشجویان و عموم مردم رواج داد. البته اساتید دیگری نیز در حوزه فلسفی قم به تدریس اشتغال داشته و دارند که برخی از آنها عبارتند از: آیت‌الله العظمی عبدالله جوادی‌آملی، آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی و آیت‌الله محمدتقی مصباح. آنچه در این دوره از حوزه فلسفی اهمیت ویژه دارد، رشد تفکر فلسفه سیاسی است که شاید بتوان گفت در هیچ یک از دوره‏‌های فرهنگی این رشد و شکوفایی در حوزه‌‏های علمیه روی نداده است. در این دوره مبانی اندیشه سیاسی اسلام مورد بررسی قرار گرفته و اصول اولیه تدوین می‏یابد تا نظریه ولایت فقیه به صورتی جامع و کامل مطرح شده و تا نقد مکاتب فلسفی غرب جایگاه خویش را در متن جامعه پیدا می‏کند. در این دوره دیگر بار پس از 1400 سال مبانی عقیدتی و فلسفه سیاسی اسلام از کتاب‌ها و کتابخانه‏‌ها و اندیشه‌های فردی خارج شده و در متن جامعه پیاده شده، مدینه فاضله اسلامی‏ برپا می‌شود.
منابع:
پایگاه اطلاع‌رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا
پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه


Page Generated in 0/0149 sec