printlogo


کد خبر: 185721تاریخ: 1396/9/23 00:00
موگرینی اروپا را افشا کرد

مهدی محمدی: با نزدیک شدن به 24 آذر (15 دسامبر) یعنی روزی که مهلت 2ماهه کنگره برای تصمیم‌گیری درباره تحریم‌های تعلیق شده در برجام به سر می‌آید، بحث‌ها بر سر برجام دوباره احیا خواهد شد. خانم موگرینی دیروز برای نخستین بار به جمله‌ای از بخش Preface برجام اشاره کرد و گفت ایران طبق این «نیم‌جمله» پذیرفته که برجام منجر به Constructive Engagement ایران در مذاکرات منطقه‌ای می‌شود. این مهم نیست که چنین «نیم‌جمله»‌ای در برجام وجود ندارد، آنچه در برجام آمده تنها یک پیش‌بینی است مبنی بر اینکه برجام منجر به افزایش صلح و امنیت در منطقه و جهان خواهد شد. آنچه در «افشاگری» خانم موگرینی اهمیت دارد، این است که برای نخستین‌بار اروپا و آمریکا یک حرف می‌زنند. نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل هم چند ماه قبل در موسسه امریکن اینترپرایز دقیقا به همین جمله استناد کرد و گفت برجام باید منجر به افزایش ثبات منطقه می‌شده و برنامه موشکی و منطقه‌ای ایران مانع این امر شده است، بنابراین، این دو برنامه ناقض «متن برجام» است. روزی هم که ترامپ پایبندی ایران به برجام را تایید نکرد و توافق را در اختیار کنگره گذاشت، باز همه استنادات و ارجاعات به همین جمله بود.
افشاگری دیروز خانم موگرینی چیزی به درک ما از برجام اضافه نمی‌کند. جمله‌ای هم که به آن ارجاع داده در واقع فاقد آن معنایی است که می‌خواهند به ضرب و زور به آن نسبت بدهند، اگر چه جای این سوال باقی است: فرضا حرف موگرینی درست باشد، تیم ایرانی دقیقا با چه هدفی به گنجانده شدن این جمله در متن اصرار کرده است؟
آنچه الان مهم است و باید بر آن تمرکز کرد قبل از هر چیز این است که توجه کنیم تئوری شکاف و اختلاف میان اروپا و آمریکا به سرعت شکست خورده است. چند ماهی است در ایران کسانی آشکار  و نهان می‌گویند ایران به جای آنکه پل شکاف باشد باید در شکاف آمریکا و اروپا حرکت کند. مقصودشان هم به زبان فارسی ساده این است که وقتی آمریکا از برجام (عملا و با اعمال تحریم‌ها) خارج شد، ایران نباید واکنشی نشان بدهد و بهترین کار ادامه دادن برجام با اروپاست. تئوری شکاف اکنون ضربه‌ای مهلک خورده است. موگرینی دقیقا همان تفسیری را از متن برجام ارائه داده که رادیکال‌هایی مانند ترامپ و هیلی ماه‌هاست از آن سخن می‌گویند. تنها پدیده‌ای که رخ داده و واقعا باید آن را جدی گرفت این است که بعد از چند ماه مذاکره فشرده اروپایی‌ها با کنگره و دولت آمریکا که ظاهرا با هدف حفظ برجام صورت می‌گرفت، حالا خانم مسؤول سیاست خارجی اتحادیه‌اروپایی با نیکی هیلی هم‌نظر شده و تلویحا می‌گوید برنامه موشکی و منطقه‌ای ایران با استناد به جمله‌ای که خود ایران در متن توافق گنجانده، منجر به افزایش صلح و امنیت در منطقه نشده و در نتیجه اروپا در نگرانی آمریکا بر سر این موضوع شریک است.
جلوتر که برویم، تئوری وجود شکاف میان اروپا و آمریکا بر سر «راهبرد مهار ایران با استفاده از برجام» با بحران‌های جدی‌تری هم مواجه خواهد شد. این همزبانی در ارائه تفسیر‌های شاذ مشترک از متن برجام تازه اول داستان است. 
تئوری شکاف نه قادر خواهد بود رفتار اروپا و آمریکا را تبیین و پیش‌بینی کند و نه از عهده صیانت از منافع ملی ایران برمی‌آید. واقعا ماجرا آنقدر پیچیده نیست که برای پی بردن به کنه آن نیاز به چنین افسانه‌هایی باشد. بسیار ساده و روشن مساله این است: اروپا و آمریکا هر دو برجام را می‌خواهند به این معنا که ایران به تعهداتش در توقف برنامه هسته‌ای پایبند باشد. هر دو هم از برنامه موشکی و بویژه برتری منطقه‌ای ایران سخت نگرانند و در پی یافتن راهی برای وادار کردن ایران به «اعتمادسازی» در این حوزه‌ها می‌گردند. مهم‌تر از اینها، هر دو طرف عقیده دارند بخش‌هایی از دولت آقای روحانی به برجام «نیاز سیاست داخلی» دارد و در نتیجه اگر برجام گروگان گرفته شود، در حوزه‌های غیرهسته‌ای از جمله برنامه موشکی و منطقه‌ای می‌توان از آنها امتیاز گرفت. تنها اختلاف شاید کمی جدی این است که امتیازگیری موشکی و منطقه‌ای از ایران باید بخشی از «روند اصلاح متن برجام» باشد یا اینکه می‌تواند در چارچوب «مذاکراتی مکمل» بدون دست زدن به متن برجام هم محقق شود؟
آمریکایی‌ها طرفدار گزینه اول و اروپایی‌ها ظاهرا هوادار دومی هستند اما این اختلاف، اهمیت راهبردی ندارد. آنچه برای آمریکا اهمیت دارد این است که بتواند با ابزار تحریم، ایران را سر میز مذاکرات منطقه‌ای و موشکی بکشاند و وقتی این پروژه در حال پیش رفتن باشد، بیرون یا داخل برجام بودن آن چندان مهم نخواهد بود.
برای آمریکا هیچ چیز سودمندتر از آن نیست که پس پرده با مکرون، موگرینی و جانسون بسته باشد اما ایران در ظاهر تصور کند اروپا در شکاف راهبردی با آمریکا قرار دارد و در نتیجه با متکی کردن بی‌رویه خود به اروپا، در واقع گزینه‌های خود را هر روز کمتر از قبل کند. وقتی همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد اروپا گذاشتید، آن وقت یک «تغییر تفسیر» اروپا از متن برجام بدل به فاجعه دیپلماتیک خواهد شد اما اگر واقع‌بینی پیشه کنید و فرض را بر این بگذارید که درباره هدف راهبردی آمریکا یعنی نشاندن ایران پای میز مذاکرات موشکی و منطقه‌ای تفاوتی میان آمریکا و اروپا نیست و آنچه جلوی پرده می‌گذرد صرفا تقسیم کاری برای وادار کردن ایران به پذیرش این مذاکرات است، آن وقت دیگر غافلگیر نخواهید شد.
بازی واقعی دقیقا برعکس است. برای ایران برجام در صورتی که مانع بازگشت تحریم‌ها – به هر بهانه‌ای – نشود، هیچ ارزشی ندارد. اگر اروپا واقعا خواهان برجام است باید آمریکا را وادار به انجام تعهداتش در تعلیق تحریم‌هایی کند که در برجام به آن متعهد شده است. مذاکرات منطقه‌ای و موشکی که سهل است، حتی اجرای تعهدات برجامی ایران هم در خطر خواهد بود اگر آمریکا برجام را گروگانی برای افزایش تحریم‌ها به بهانه‌های دیگر بداند. راهی را که یک بار در دوران مذاکرات رفته‌ایم بار دیگر نباید رفت. مساله این نیست که ایران برجام را می‌خواهد یا نه بلکه مساله این است که اروپا برجام را می‌خواهد یا نه؟
 


Page Generated in 0/0066 sec