سیدیاسر جبرائیلی: شاید طرح این پرسش مبنایی که رسانههای جبهه انقلاب اسلامی برای چه هدفی تاسیس شدهاند و چه وظیفهای بر عهده دارند، در شرایطی که قریب به 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، پرسشی دیرهنگام به نظر آید اما طرح مکرر پرسشهای اساسی درباره مقصد، حتی در میانه مسیری که انسان برای پیمودن برگزیده، ضروری است؛ چه بسیار که سرگرم راه شدن، انسان را از مقصد غافل کرده و فاصله او را از آنچه قصد کرده بود، بیشتر کرده است. پرسش درباره هدف و وظیفه رسانههای جبهه انقلاب نیز از این جهت اهمیت دارد که به نظر میرسد گاه و بیگاه، این بلای «استبعاد از هدف»، دامن رسانههای انقلابی را نیز میگیرد.
امیرالمومنین علی(ع) حدیثی راهبردی دارند که ما را به توجه پیوسته به مبدا، محل قرار و مقصود توصیه میکنند. ایشان میفرمایند «رَحِمَالله اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ و فی أینَ و إلی أینَ؛ یعنی خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجا قرار دارد و به کجا میرود». بلاتردید بدون در نظر داشتن این راهبرد، نه فقط حیات بشری به طور عام که هر حرکت و پروژه و برنامه بشری به طور خاص، پوچ، بیهدف و بیمعنی خواهد بود.
اگر به این توصیه راهبردی امام(ع) درباره «حرکت اسلامی مردم ایران» به عنوان یک برنامه بشری عمل کنیم، باید سوال کنیم این حرکت اسلامی از کجا آغاز شده است؟ چه مراحلی را پشت سر گذاشته است؟ در کدام مرحله قرار گرفته و چه مراحلی را پیش رو دارد؟ اینگونه است که تصویر روشنی از هدف و وظایف همه عناصر انقلابی از جمله رسانههای جبهه انقلاب به دست خواهیم آورد.
غایت حرکت اسلامی مردم ایران چنانکه رهبر حکیم انقلاب اسلامی تبیین کردهاند، تحقق تمدن اسلامی است. برای رسیدن به این هدف، 2 مرحله انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی پشت سر گذاشته شده و ما در مرحله «دولتسازی اسلامی» قرار گرفتهایم و 2 مرحله جامعه اسلامی و تمدن اسلامی نیز پیش رو است. آیتالله العظمی خامنهای میفرمایند: «بر اساس حرکت انقلابی، نظام اسلامی به وجود آمد و این توفیقات مهم حاصل شد اما تا رسیدن به نقطه مطلوب و تشکیل دولت و جامعه اسلامی فاصله زیادی وجود دارد و ما بدون شک در این راه در حال حرکت و پیشرفت هستیم».
توجه مکرر به اینکه امروز ما در مرحله دولتسازی اسلامی قرار گرفتهایم، بلاتردید موجب خواهد شد تمام ظرفیتهای خود را برای پیمودن این فاصله و رسیدن به دولت اسلامی بسیج کرده و از هدررفت این ظرفیتها در مسیرهای دیگر جلوگیری کنیم. مداقه در تعریف دولت اسلامی، راه را برای ما روشنتر میکند: «دولت اسلامی یعنی همه کارگزاران نظام اسلامی باید جهتگیریها و رفتار اجتماعی و فردی و رابطهشان با مردم را با معیارهای اسلامی تطبیق دهند. بعد هم باید آن جهتگیریها را مد نگاه خودشان قرار دهند و به سرعت به سمت آن جهتگیریها حرکت کنند». (رهبر انقلاب، 6/8/84) برادر عزیزم حسین قدیانی تعبیر جالبی در این باره دارد: دولت اسلامی یعنی ادارههای جمهوری اسلامی بر اساس ارادههای انقلاب اسلامی عمل کنند.
بر این اساس است که میتوان گفت وظیفه همه عناصر فعال در حرکت انقلابی از جمله رسانهها، عبارت است از «تلاش برای تطبیق یافتن جهتگیریها و رفتار کارگزاران نظام اسلامی، با معیارهای اسلامی».
پرسش بعدی که پاسخ به آن، هدف یادداشت حاضر است، این است که رسانه چگونه میتواند به این وظیفه عمل کند و واجد کدام مولفهها و عناصر قدرت برای این منظور است؟ معتقدم از میان انواع قدرت، رسانه هم «قدرت نرم» (Soft Power) و هم «قدرت اعمال فشار» (Power to Coerce) دارد. قدرت نرم برای گفتمانسازی، ادراکسازی و تغییر باور به کار میرود؛ مخاطب آن، افکار عمومی و نخبگان فکری هستند و بازه اثرگذاریاش نیز بلندمدت است. قدرت اعمال فشار نیز برای تغییر رفتار به کار میرود؛ مخاطب آن کارگزاران و نخبگان ابزاری هستند و بازه اثرگذاریاش کوتاهمدت است. رسانه میتواند با قدرت نرم خود، یک گفتمان را در درازمدت تبدیل به گفتمان غالب کند، با قدرت اعمال فشار نیز میتواند در کوتاهمدت موجب تغییر رفتار نهادها و کارگزاران شود. برای این هر دو، مثالهای زنده و فراوانی میتوان بیان کرد.
در مراحل مختلف تمدنسازی اسلامی، میزان بهرهگیری از این دو مولفه قدرت در رسانه، متفاوت است؛ هرچند هیچگاه نباید از یکی به نفع دیگری غافل شد. در مرحله «انقلاب اسلامی» که حرکت اسلامی نیازمند «احیای اسلام سیاسی» در اندیشه و افکار مردم بود، نقش «قدرت نرم» رسانه پررنگتر از «قدرت اعمال فشار» بود. مطالعه در مدل مبارزاتی رهبر کبیر انقلاب به ما میگوید ایشان از منبر به عنوان یک رسانه- که باید گفت به دلیل امتیاز «تخاطب واقعی»، موثرترین رسانههاست- هرچند گاه برای اعمال فشار به رژیم پهلوی برای تغییر رفتار بهره میبردند اما
تمرکز اصلیشان بر گفتمانسازی درباره اسلام سیاسی بود تا مردم همانگونه که به حلال و حرام در خوراک اعتقاد داشتند، با حلال و حرام در سیاست و حکومت نیز آشنا شوند. احیای این باور به حلال و حرام سیاسی و غالب شدن گفتمان اسلام سیاسی در مردم بود که یک حرکت عمومی علیه رژیم پهلوی را موجب شد اما بلاتردید در مرحله «دولت سازی اسلامی»، سهم قدرت اعمال فشار در رسانه برای تطبیق دادن جهتگیری و رفتار کارگزاران با معیارهای اسلامی، بسیار بیشتر از قدرت نرم است. رسانههای انقلابی که الحمدلله عِده و عُده کمی ندارند، بلاتردید در مرحله دولتسازی اسلامی، نقش تربیتی نیز درباره افکار عمومی بر عهده دارند و نباید از این مهم غافل شوند اما نظر به اینکه هدف این مرحله، اصلاح جهتگیری و رفتار کارگزاران نظام اسلامی است، بویژه در رسانههای مکتوب که اساسا عمده مخاطبشان نخبگان و کارگزاران هستند، تمرکز اصلی باید بر بهرهگیری از قدرت اعمال فشار باشد؛ اعمال فشار برای «هدایت قدرت» در ریل انقلاب اسلامی. رسانهها در این مقطع باید در قامت نهادهای قدرتمند مطالبهگر، بایدها و نبایدهای دولت اسلامی را مطالبه و پیگیری کنند.
اعمال فشار رسانهای به نهادهای قدرت برای جهتگیری و رفتار طبق معیارهای اسلامی، نیازمند کشف وضع موجود در حوزههای مختلف اقتصاد و سیاست و فرهنگ و سیاست خارجی و... و سپس استخراج وضع مطلوب در دولت اسلامی بر اساس راهبردها و معیارهای ترسیم شده از سوی رهبر انقلاب و در نهایت تعریف پروژه رسانهای برای انتقال جهتگیری و رفتار از وضع موجود به وضع مطلوب است.
اگر در ساختار رسانه دقت کنیم خواهیم دید جزو معدود نهادهایی است که در همه حوزهها- از ورزش و فرهنگ گرفته تا اقتصاد و سیاست- ورود دارد. این نهاد بسیار مهم و قدرتمند، برای اینکه بتواند به وظیفه خود در پیش راندن نظام اسلامی به سوی تشکیل دولت اسلامی عمل کند، نباید از نهادهای بالادستی و مراکز تحقیقاتی منفصل باشد. کشف وضع موجود و درک وضع مطلوب، نیازمند این اتصال است. اگر رسانه مبدا و مقصد را شناخت، میتواند از هنر و تکنیک رسانهای برای رسیدن به مقصد استفاده کند اما اگر در این شناخت ناکام ماند، ابزاری زیبا خواهد بود که یا خنثی است یا در عملیات به خطا میرود یا خدای ناکرده برخلاف میل صاحبانش، در خدمت اهداف دشمن قرار گرفته است.