رضا مشتاقی: 1- نامهای در فضای مجازی منتشر میشود: «احتراما به استحضار میرساند با توجه به درخواست خانم ..... با کد ملی..... مستاجر بوده امکان تحویل کانکس طبق ضوابط امکانپذیر نمیباشد.»
متن خیلی ساده و صریح است. خانمی زلزلهزده در کرمانشاه درخواست کرده به او کانکسی اختصاص داده شود جهت اسکان. جواب گرفته است «طبق ضوابط امکان تحویل کانکس به مستاجر وجود ندارد».
محتوای متن عجیب است. نگارشش هم ایراد دارد. از دوستانت که بیشتر کرمانشاه بودهاند میپرسی. محتوای نامه را تایید میکنند. از مالکانی میگویند که 3 میلیون از مستاجر میگرفتهاند و برایش درخواست کانکس میدادهاند. پس صحت دارد ولی همین متن صریح و ساده چیزهای دیگری هم میگوید.
2- مثلا میگوید «فرآیند اسکان زلزلهزدهها و اختصاص کانکس به آنها» به یک فرآیند بروکراتیک و نیازمند درخواست از سوی زلزلهزده بدل شده است. احتمالا زلزلهزده باید نامهای بنویسد و مدارکی دال بر مالکیت خود بر زمینی را ضمیمه کند، چه اینکه طبق ضوابط مستاجر را بهرهای از کانکسها نیست و باید منتظر باشد با طی شدن فرآیند اداری، کانکس به او تعلق بگیرد. نامه میگوید دولت، خود همه زلزلهزدههای نیازمند کانکس را شناسایی نکرده است و خود کارهای آنها را پیگیری نمیکند. چهبسا کسی مانده باشد، ناتوان از درخواست کردن و فاقد مدارک و چشم به راه طی فرآیند اداری، بیکانکس... .
3- یا از متن میتوان فهمید که آنکس که درخواست داده، خانمی بوده است سرپرست خانوار؛ احتمالا یا مرد خانوادهاش را در زلزله یا قبل از آن از دست داده یا مرد چنان آسیب دیده است که توان پیگیری فرآیند اداری را ندارد. زن، ملکی هم روی این زمین ندارد که به پشتوانه آن درخواست کانکس کند. مستاجر است و حال، در سرمای کشنده کرمانشاه، درخواستش برای حداقلیترین نوع اسکان که او و خانوادهاش را در برابر سرمای فعلی و سرمای پیش رو حفظ کند با جواب رد مواجه شده است؛ طبق ضوابط.
4- اینها از متن مشخص است ولی بگذارید از متن گذر کنیم و برویم سراغ ضوابط مستند در متن.
چه کسی این ضوابط را نوشته است؟ کدام قلمی مقرر داشته «در شرایط پس از زلزله، مالکان در اولویت دریافت کانکس قرار دارند»؟ آن که چنین مکتوب کرده، خود شبی زمستانی در چادر خوابیدن را تجربه کرده است؟ میداند کاشانهات از دست رفته باشد، کاشانهای که در آن تو مستاجر بودهای و نه مالک و بعد بگویند «استحقاق دریافت کانکس را هم نداری و باید در چادر منتظر رسیدن سرمای زمستان باشی» یعنی چه؟ آن که چنین نوشته، میفهمیده است که «حق مسکن»، از حقوق بنیادین آدمیزاد و مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است؟ درک میکرده است حق سقفی بالای سر داشتن، آن هم سقف یک کانکس چند میلیونی را نمیتوان محدود کرد به کسانی که مالک بودهاند و به مستاجران گفت «در چادرها بمانید».
آن که چنین نگاشته است، لحظهای را نمیتوانسته تصور کند که همه زندگیاش در زلزله از دست رفته، عزیزی از دست داده، در سرما درون چادر نشسته، هراسناک است که گاز ناشی از پیکنیک یا اتصالی سیم برق خودش و خانوادهاش را از بین ببرد، زمین هر چند ساعت زیر پایش میلرزد و بعد در مکتوبهای میبیند «طبق ضوابط استحقاق دریافت کانکس را ندارد». احتمالا هیچگاه مستاجر نبوده یا سالهاست از دوران اجارهنشینیاش میگذرد، مطمئن است طبق همین ضابطهای که نوشته در پسازلزله از کانکس برخوردار خواهد بود. تازه اگر بهواسطه تمکن مالیاش، نیازی به کانکس پیدا کند.
5- اینکه بعد از رسانهای شدن این نامه، مسؤولان به خودشان آمدند و درصدد اصلاح برآمدند هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. این نگاه در میان مسؤولان و مدیران که چنین ضوابط و چنین مکتوباتی را پدید میآورد، صدها برابر زلزله کرمانشاه مخربتر است. نگاهی که با حقوق اساسی مردم بیگانه است، آنها را بر اساس دارا بودنشان میسنجد، آن که ندار است را مستحق لرزیدن در چادر میداند و هیچگاه نمیتواند درک کند نگاشتههایش چه تاثیری بر فرودستان دارد.
قلمی که پشتش این نگاه باشد، میتواند فردا بنویسد آنها که ندارند مدرسه نروند، به دانشگاه فکر نکنند، مسافرت نروند، نخورند، نیاشامند، زندگی نکنند... .
نگاهی که هیچوقت از نزدیک به طبقات پایینتر از خود نیفتاده، فکر میکند اینکه بنویسد به «مستاجر کانکس ندهید» فاجعه نیست، «از بچهها در مدرسه پول بگیرید» مشکلی ایجاد نمیکند، «داروهای فلان بیماری را از پوشش بیمه خارج کنید» ایرادی ندارد... . نگاهی که مردمش را و رنجها و کمبودهایشان را نمیشناسد و نمیفهمد.