وحید حاج سعیدی: سخن راندن در باب اهمیت مقوله «آموزشوپرورش» در تربیت نسلی پویا و کارآمد یکی از آسانترین، کاربردیترین و پرمصرفترین رویکردها در نظام سخنوری جامعه است و کمتر نویسنده، محقق، پژوهشگر و سخنرانی را مییابید که در این باب قلم نزده باشد یا تحقیق و سخنرانی نکرده باشد. چرا که اساساً حرف زدن و سخن گفتن به مراتب ارزانتر، آسانتر و کمهزینهتر از عمل کردن و به کار بستن است. در طول 4 دهه گذشته که شاهد رشد علمی شتابنده در بسیاری از امور بودیم، کشورهایی که از نظر علمی و فرهنگی و اقتصادی در جایگاهی به مراتب پایینتر از ما بودند حرکت در مسیر توسعه را با جدی گرفتن مقوله آموزش آغاز کردند و در عوض سخنوری در باب آموزشوپرورش، برگزاری بیشمار همایش و نشست و سمینار بیحاصل و تغییرات مداوم سیستم و کتب آموزشی، اقدام به اجرای سیاستهای عملی مدونی کردند که ماحصل آن را ما در کنفرانسها، نشستها، سخنرانیها و همایشهایمان آرزو میکنیم!
آموزشوپرورش ورشکسته
بیهیچ تردیدی نگاه و دلسوزی تصنعی به مقوله آموزشوپرورش و اختصاص و واریز بودجه قطرهچکانی به این سیستم بیمار و ایجاد تغییرات غیرضروری فاقد ضمانت اجرایی، حال و روز این جایگاه مقدس و محترم را به حضیضترین موقعیتش رسانده است. اصلاح امور در این آموزشوپرورش ورشکسته و در حال احتضار که تاکنون بیش از 12 وزیر به خود دیده به رویایی میماند که با ادامه روند کنونی هیچگاه تعبیر نخواهد شد، چرا که هرچند صباح این ساختار معیوب با انبوهی از گرفتاریهای پیشبینی شده و نشده، وزیر جدیدی بر مسند بییال و کوپال خود میبیند که تنها دغدغهاش باید پر کردن کلاسها با معلمانی خسته و فرسوده و تامین حقوق بخور و نمیر آنان باشد! کار تا جایی از خرک در رفته است که رسانه ملی از ساخت یک مدرسه سه کلاسه توسط نیروهای مسلح در نقطه صفر مرزی به وجد میآید و در چند وعده خبری آن را با آبوتاب و سایر مخلفات پخش و بازپخش میکند، در حالی که داشتن مدرسه خوب و استاندارد، حق همه دانشآموزان ایرانی است! حال و روز معلمان نیز در این سیستم، ناگفته پیداست. معلمانی که بدون تعارف تنها جسمشان در کلاس است و روحشان در آژانسها و تاکسیتلفنیها، داروخانهها و مغازهها، زمینهای کشاورزی و بنگاههای املاک و در خوشبینانهترین حالت در آموزشکدهها و دانشگاهها! دردمندانه این اضافهکاری و تلاش مضاعف فقط و فقط برای داشتن یک زندگی حداقلی و گذراندن امور روزمره یک زندگی ساده و عادی است و تلاش برای کسب درآمد بیشتر، به منظور تفریح یا خرید خانه و سفرهای داخلی و خارجی نیست! در حالی که سایر ادارات بدون سروصدا و جار و جنجال حقوق کارمندان را افزایش میدهند و گاه تاریخ اجرای حکم را از چند سال قبل لحاظ میکنند، در آموزشوپرورش برای افزایش حداقلی باید نظام رتبهبندی اجرا شود که بعد از گذشت چند سال از تدوین آن هنوز وارد فاز اجرا نشده است و زونکن اجرای نهایی آن از کشوی وزیری به وزیر دیگر منتقل میشود! البته از نظام آموزشیای که سهمش از رسانه ملی تنها پخش تیزرهای تبلیغاتی کلاسهای کنکور و آموزشگاههای علمی است، معلم نمونهاش سهمی در هیچ کدام از تصمیمگیریهای نظام آموزشی ندارد، داشتن اضافه کار ذنب لایغفر محسوب میشود و هیچ معلمی حق داشتن اضافهکاری ندارد، معلمان تصادفکرده، سرطانی و سکتهکرده باید تدریس کنند، انتخاب مدیران و معاونان مدارس سلیقهای و رفاقتی است و... ، بیش از این انتظاری نیست و ماحصل چنین نگاه و سیستمی، پرورش و تعلیم و تربیت نسلی است که نهتنها درس خواندن اولویتشان نیست، بلکه حرمت مدیر و معلم را نیز به اندازه پر کاهی نگاه نمیدارند و از توهین و درگیری و فحاشی و ضرب و شتم و حتی قتل معلم در کلاس درس ابایی ندارند!
سخن پایانی
بیهیچ تردید زیربنا و اساس توسعه هر کشوری توجه جدی به همه ابعاد آموزشوپرورش است. اگر نوع نگاه و نگرش مسؤولان نظام نسبت به آموزشوپرورش تغییر کند و از اجرای برنامههای کوتاهمدت، عاریهای، سطحی و نخنما نظیر استخدام معلم با قدرت شنوایی نجوا از فاصله 6 متری، طرح کشدار و مندرآوردی رتبهبندی، پر کردن کلاسهای درس تا 40 نفر، ضمنخدمتهای پولی، تدریس دروس توسط معلمان غیرمتخصص، تلاش در جهت حذف اضافهکاری از سفره فرهنگیان، تدریس اجباری مدیران و معاونان در مدارس و سایر مواردی که شرح آنها مثنوی هفتاد من کاغذ است، صرف نظر کنند و به اجرای برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و درازمدتی رو بیاورند که علاوه بر اختصاص بودجه دارای هدف و ساختار مشخصی باشد، شاید در آینده ثمرات و تبعات این برنامهریزی را ببینیم، البته به شرطی که در این بین کمبود بودجه را بهانه نکنند و با دست و دلبازی و سخاوتمندی بخشی از درآمدهای هنگفت این کشور را به «ساماندهی آینده و آیندهسازان کشور» اختصاص دهند! شاید فردا دیر باشد...