printlogo


کد خبر: 186093تاریخ: 1396/9/30 00:00
آن «تمجید» و این «پاسخ»
در تخیلات مکرون غرق نشویم!

محمدابراهیم کریمی: اخیرا  «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه در اظهاراتی که با مشی پراگماتیستی و مداخله‌گرایانه پاریس در قبال تحولات منطقه متفاوت بود، از ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای یاد کرد که باید نقش سازنده‌ای در حل بحران‌ها [بحران‌های منطقه غرب آسیا] ایفا کند. این سخنان مکرون بلافاصله با استقبال وزارت امور خارجه کشورمان روبه‌رو شد. بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ضمن استقبال از موضع‌گیری رئیس‌جمهور فرانسه اظهار داشت: «واقع‌بینی بیشتر رئیس‌جمهور فرانسه در قبال تحولات منطقه‌ای زمینه لازم را برای همکاری‌های منطقه‌ای فراهم‌تر می‌کند. در یک نگاه واقع‌بینانه، سازنده و منصفانه و فارغ از استانداردهای دوگانه می‌توان در یک حرکت جمعی در جهت کاهش تنش و بی‌ثباتی در منطقه تلاش کرد».
دقیقا یک هفته پس از اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه، وزیر خارجه این کشور در اظهاراتی کاملا متفاوت با مستأجر جوان کاخ الیزه، ادعا کرد ایران خواستار گسترش نفوذ نظامی و سیاسی خود از تهران تا مدیترانه است! «ژان ایو لودریان» در این خصوص اظهار کرد: «ایران تلاش می‌کند یک محور نظامی ایجاد کند و نفوذ سیاسی خود را در خاورمیانه، از تهران از طریق عراق، سوریه و لبنان تا دریای مدیترانه گسترش دهد. ایران بهتر است به جای دنبال کردن جاه‌طلبی‌هایش برای توسعه حضور نظامی در منطقه، با سازمان ملل برای برقراری صلح در مناطق جنگی سوریه همکاری کند! حضور ایران و تمایل این کشور برای ایجاد یک محور از تهران تا مدیترانه قابل پذیرش نیست. در اینجا سوریه‌ای وجود دارد که لازم است بدون قدرت و نفوذ کشورهای خارجی زندگی کند».
بدون شک، میان اظهارات رئیس‌جمهور و وزیر خارجه فرانسه درباره نقش منطقه‌ای ایران، رابطه‌ای مستقیم و تامل‌برانگیز وجود دارد. در این باره نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد.
یک - امانوئل مکرون از ابتدای حضور خود در کاخ الیزه تاکنون سعی کرده نقش یک «بازیگر فعال» را در معادلات اروپای واحد  و غرب آسیا ایفا کند. وی از یک سو تلاش می‌کند با کنار زدن «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان، به تعیین‌کننده‌ترین سیاستمدار اروپایی مبدل و از سوی دیگر، به اصلی‌ترین «بازیگر» در تحولات غرب آسیا تبدیل شود. مکرون سعی کرده در تحولات یک‌ساله اخیر در منطقه، از جمله ماجرای استعفای «سعد حریری»، بازداشت شاهزادگان  ناراضی سعودی توسط بن‌سلمان، اعمال فشار بر سر تحدید توان موشکی ایران و... نقش‌آفرینی فعالی داشته باشد. این نقش‌آفرینی  از یک‌سو متاثر از معاملات پشت پرده و آشکار پاریس با واشنگتن و تل‌آویو و از سوی دیگر، مرهون میل ذاتی و شدید رئیس‌جمهور خام فرانسه مبنی بر تبدیل شدن به سیاستمداری بی‌بدیل(!) در حوزه سیاست خارجی کشورش است.
دو - شکست گروه‌های تکفیری در سوریه و عراق [که اتفاقا مورد حمایت غیرمستقیم فرانسوی‌ها بوده‌اند] از یک سو و تقویت و ترویج گفتمان مقاومت در منطقه، به پاشنه آشیل «گفتمانی» و «سیاسی» فرانسه در غرب آسیا تبدیل شده است. خشم وزیر امور خارجه فرانسه و دیگر مقامات این کشور از آنچه در سوریه، عراق و یمن می‌گذرد نیز در همین راستا قابل تحلیل است. در چنین شرایطی مکرون در قبال کشورمان تنها یک دغدغه دارد و آن «معامله‌پذیر کردن استراتژی‌های منطقه‌ای ایران» است. فرانسوی‌ها در راستای دستیابی به این هدف، از ابزارهای مختلف تنبیهی و تشویقی (همان سیاست چماق و هویج) استفاده خواهند کرد. مکرون بخوبی دریافته حلول گفتمان مقاومت در منطقه اصلی‌ترین مانع در راستای دستیابی به اهداف منطقه‌ای فرانسه و تسلط همه‌جانبه پاریس بر منطقه غرب آسیا محسوب می‌شود. رئیس‌جمهور فرانسه برای بر هم زدن پازلی که پس از شکست تکفیری‌ها در سوریه و عراق در منطقه و به سود جریان مقاومت دارد چیده می‌شود، از هیچ‌گونه اقدامی دریغ نمی‌کند؛ از تعیین اهداف مشترک با نتانیاهو و ترامپ تا تهدید مستقیم و البته در مواردی تمجید از نقش منطقه‌ای ایران! یکی از تاکتیک‌های موذیانه فرانسوی‌ها در این بازی، گره زدن «برجام» به «رفتار منطقه‌ای ایران» و جایگزینی «نگاه معامله‌گرانه سیاسی» به جای «نگاه مستقل حقوقی» نسبت به این پرونده است. خروجی و برآورد این موارد، بیان گزاره‌های گفتاری و نمونه‌های رفتاری متناقض از سوی مقامات فرانسوی است.
سه - نکته سوم، به رویکرد دستگاه دیپلماسی کشورمان در قبال راهبرد، هدف و رفتار فرانسوی‌ها در منطقه بازمی‌گردد. آنچه مسلم است اینکه فرانسوی‌ها به علت نقشی که در ایجاد و استمرار بحران‌های منطقه‌ای (خصوصا طی یک دهه اخیر) داشته‌اند، اساسا نمی‌توانند به عنوان یک «بازیگر واسطه‌گر» و متعاقبا «بازیگر مستقل» در قبال تحولات غرب آسیا مورد شناسایی قرار گیرند. از این رو فرانسه نیز باید در کنار ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی، به عنوان یک «بازیگر بحران‌ساز» در منطقه مورد رصد و تحلیل دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان قرار گیرد. وزیر خارجه فرانسه در حالی سخن از لزوم عدم مداخله بازیگران خارجی در سوریه به میان می‌آورد که طی 7 سال اخیر، با افزایش صادرات تسلیحاتی خود به آل‌سعود و حمایت غیرمستقیم از تحرکات گروه‌های تکفیری در سوریه و عراق، یکی از عوامل اروپایی کشتار زنان، کودکان و مردان بیگناه در منطقه محسوب می‌شود. بدون شک، در چنین موقعیتی تصور یک حرکت جمعی موثر با  حضور فرانسوی‌ها در راستای  حل بحران‌های منطقه باطل است! «واقع‌بینی»، «نگاه سازنده» و «رویکرد منصفانه» دهه‌هاست در سیاست منطقه‌ای فرانسوی‌ها در قبال منطقه غرب آسیا رنگ باخته است. هم‌اکنون زمان آن رسیده است که فرانسه به جایگاه واقعی خود در حوزه سیاست خارجی کشورمان بازگردد؛ کشوری که نه‌تنها ایجاد صلح و ثبات واقعی در منطقه غرب آسیا را هدف خود نمی‌داند، بلکه یکی از متهمان اصلی ایجاد بی‌ثباتی و تنش در جهان اسلام است. 
 


Page Generated in 0/0064 sec