printlogo


کد خبر: 186425تاریخ: 1396/10/7 00:00
تقلا برای «تیتر یک» شدن

صادق فرامرزی: می‌شود با «محمود صادقی»، «نطق توفانی» و «توئیت جنجالی» ده‌ها جمله خبری‌ای ساخت که تمام آنها در یک و نیم سال اخیر رخ داده و پس از آن می‌توان با کلمات «محمود صادقی»، «تکذیب» و «عذرخواهی» مجددا به ادامه جمله‌سازی‌ای پرداخت که تمام جمله‌هایش باز هم در یک و نیم سال اخیر رخ داده است. گویا باید این سنت جدید و به زبانی بهتر بدعت نوین سیاست‌ورزی برای «پهلوان‌پنبگی» در عرصه خبرسازی را که نسخه تکامل یافته‌‌‌‌اش در رفتار این نماینده مجلس ملموس و مشهود است، بخش جدایی‌ناپذیر از حضور او در مجلس شورای اسلامی دانست. روزی در قامت افشاگر ادعایی پیرامون حساب‌‌های بانکی رئیس قوه‌قضائیه مطرح می‌کند و فردا روزش با تکذیب آن ادعا مدعی سوءتفاهم می‌شود، اندکی بعد با پیش کشیدن لیستی از بدهی‌‌های بانکی مدعی ارتباط بیت یک مرجع تقلید با فساد مالی می‌شود و چند ساعت پس از آن با عذرخواهی بابت افشاگری‌‌‌‌اش می‌گوید تشابه اسمی باعث چنین اطلاع‌رسانی غلطی شده، یک بار توئیتی می‌زند و مدعی می‌شود روحانی برای انتخاب تمام وزرایش با رهبر انقلاب مشورت کرده و پس از گذشت چند روز در توئیتی دیگر می‌گوید برخلاف شنیده‌هایش رهبر انقلاب دخالتی در مساله چینش وزرا نداشته، روزی مصاحبه‌ای می‌کند و مدعی می‌شود که مساله فساد نجومی صندوق ذخیره فرهنگیان مربوط به دولت قبل بوده و اندکی بعد پس از افشا شدن ابعاد این فساد در دولت روحانی مدعی می‌شود صرفا نقل قولی از محکوم این فساد داشته، یک روز می‌گوید معنی رای مردم در شهرستان‌ها آن بوده که برای‌شان «رفع حصر» مهم‌تر از «مشکلات معیشتی» است و بدون پاسخگویی درباره علت استدلالش به پخش یک شایعه مجازی درباره حصر رئیس‌جمهور سابق توسط دیگر کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری می‌پردازد و خدا را شکر می‌کند که در انتخابات اخیر کشور از بلایی بزرگ نجات پیدا کرده، روزی توئیتی سراسر توهین به یک روزنامه را منتشر می‌کند و با نقطه‌گذاری‌ای مشهود در بخشی از آن توئیت ادبیاتی خلاف ادب را به کار می‌برد و سپس با شکل‌‌‌گیری موجی از اعتراضات ادعا می‌کند سهوا نقطه‌ای را اشتباهی گذاشته است ولی از باقی فحاشی‌‌های خود در آن توئیت تبرا نمی‌جوید.
اینها و مواردی از این دست خلاصه‌ای از رزومه فعالیت‌‌های سیاسی محمود صادقی در نیمه اول دوران نمایندگی‌‌‌‌اش در مجلس شورای اسلامی بوده، رفتاری سراسر سینوسی همراه با افت و خیزهایی که تناقض‌‌های آشکار را می‌توان در آنها پیدا کرد. صادقی از یکسو مدعی شفافیت و مبارزه با فساد است و از سوی دیگر تا به حال هر موضعی در باب فساد داشته است زیر سایه نگاه جناحی بوده، او منادی مبارزه با مصلحت‌طلبی است اما در جواب نقدهای متعدد حامیان لیست امید به نمایندگان این لیست ادامه انتقادات را خلاف مصلحت اجتماعی رئیس دولت اصلاحات تفسیر می‌کند و خواستار پایان یافتنش می‌شود، او از یکسو می‌خواهد پرچمدار گفتمانی باشد که نواقص موجود در کشور را معلول نبود آزادی تفسیر می‌کنند و از سوی دیگر عمده فعالیت‌هایش در فضای شبکه‌‌های اجتماعی گویای آن است که بارها فریب شایعه‌پراکنی‌‌های کانال‌‌های خبری درجه چندم را خورده است. با همه این تفاسیر شاید ساده‌‌‌‌‌ترین تحلیلی که بتوان از شخصیت محمود صادقی داشت این است که او در تقلا برای «تیتر یک» شدن است.
آخرین تیتر یکی که صادقی موفق به صیدش شده سخنان جنجالی و فارغ از منطق او در نطق اخیرش بابت ارتباط «بودجه پیشنهادی دولت و عصاره ملت!» است. سخنانی که با انتخاب موضوع روز به مباحثی می‌پردازد که ارتباط چندانی با موضوع مطرح شده ندارد. او از یکسو می‌خواهد در نقش حامی مردمی باشد که معتقد است مساله معیشت اولویت اول‌شان نیست و از سوی دیگر می‌خواهد انفعال جناح اصلاح‌طلب در پیگیری مطالبات مردم از دولت را به گردن شورای نگهبان بیندازد. او که حالا تایید صحت سخنانش سخت‌‌‌‌‌‌تر از تکذیب آنها شده، در مقام شخصیتی پیشرو ادعای آن را داشته که مساله الزام‌آور شفافیت را باید از مجلس شورای اسلامی شروع کرد، هرچند که این سخن به خودی خود سخنی قابل تحسین و پیشنهادی قابل قبول است اما آنچه در ضمن بیانش اعلام شد، بیم آن را می‌آورد که باز هم سخنانی را شنوا باشیم که یادآور «کلمه حق یراد بها باطل» باشد. او از یکسو گزاره‌ای حق همچون لزوم شفافیت را مطرح می‌کند و از دیگر سو علت نبود این شفافیت و به عبارت بهتر عدم مطالبه‌گری نمایندگان اصلاح‌طلب در این مقوله را در مساله نظارت استصوابی شورای نگهبان می‌داند! صادقی برای آنکه نبود عزمی جزم در پیگیری شفافیت را محکوم کند اما محکومانش را تغییر دهد، مجلس را نه عصاره ملت که عصاره شورای نگهبان توصیف می‌کند. شاید نگاه کردن به همین ادبیات جنجالی و قیاسش با عملکرد یک و نیم ساله محمود صادقی گواهی روشن بر آن باشد که وی بار دیگر در تلاشی پرسروصدا قصد آن کرده که از دوقطبی‌‌سازی میان مجلس و شورای نگهبان سپری برابر مطالبات مردمی در مبارزه با فساد درست کند و زمینه‌سازی‌ای برای جواب تکراری «خواستیم اما نگذاشتند» ایجاد کند. هر چند که این مساله دور از ذهن نیست اما آنچه محل بحث است نه این فریبکاری که ذات رفتار قابل تامل صادقی و افرادی از این دست است؛ رفتاری که اگر بتوان در یک جمله خلاصه‌‌‌‌اش کرد «جنجال دروغین بیافرین و حکومت کن» است. رفتار محمود صادقی هرچند بدلی نامرغوب از یک نماینده دیگر مجلس که همواره حیات سیاسی‌‌‌‌اش را در موضع‌‌‌گیری جنجالی می‌دیده و می‌بیند است اما در جایگاه خود قابل بررسی بوده و باید به آن پرداخت. صادقی از یکسو حیات خود را در فضای ملتهب می‌بیند و از سوی دیگر التهاب‌آفرینی را منسوب به کسانی می‌کند که آنها را برابر خود تعریف کرده و می‌کند. به بیان دیگر اگر قالب موضع‌گیری‌‌های او را نگاه بیندازیم غالبا بر یک جنجال چندروزه‌ای استوار است که با یک «تکذیب» یا «سوءتفاهم خواندن» از سوی خودش کنار گذاشته می‌شود و تاریخ انقضای آن به سر می‌رسد و بر همین مدار است که می‌توان او را فردی برای کوتاه‌مدت خواند، چرا که هیچ طرح و نطقی از او نمی‌توان یافت که اثرش فراتر از خبرسازی چند روزه به عمری درازمدت برای پیگیری کردن برسد. صادقی یادآوری منفرد از مجلس ششم است؛ مجلسی که کمترین کارنامه قابل دفاع را داشت اما به اندازه تمام عمر مجالس پس از انقلاب حاشیه و جنجال آفرید. محمود صادقی تمام تلاش خود را می‌کند که فارغ از پیگیری در صحت و سقم هر ادعایی در موضع‌‌‌گیری کردن و تلاش برای تیتریک شدن از هیچ سیاستمدار دیگری عقب نیفتد. برای نماینده‌ای که اصالت نمایندگی‌‌‌‌اش بر دیده شدن است، کمرنگ شدن نقش رسانه‌ای به مثابه شوکرانی می‌ماند که او را از وادی وجود به وادی عدم می‌کشاند، پس طبیعی است که با آویزان شدن بر سرشت رادیکالیسم و قطبی کردن فضا به تلاش برای بودن ادامه دهد. وقتی قرار بر دیده شدن باشد ابایی از به زبان آوردن سخنانی که عمری کوتاه‌مدت و پایانی تکذیب‌آلود دارند نیست، چرا که کارویژه سخنان نه در جهت اصلاح که در جهت موج‌آفرینی مقطعی تعریف شده است. با این تفاسیر دور از ذهن نیست که اگر مدل کنشگری محمود صادقی به‌عنوان مدلی مطلوب ترسیم شود بار دیگر پارلمان و کارکرد نظارتی‌‌‌‌اش به شارلاتانیسم که کارکردی همچون طبل توخالی دارد، تقلیل یابد.


Page Generated in 0/0055 sec