ناآرامیهای روزهای اخیر در سلیمانیه نه فقط یک اعتراض مردمی، بلکه انقلابی تمامعیار علیه سلطه سیاسی دستکم 2 دههای خاندانهای مافیایی بر اقلیم کردستان عراق بویژه بارزانیها بود. آخرین روزهای خزان امسال برای مردم اقلیم مثل هر سال نبود که خبر از آغاز زمستانی سرد بدهد، بلکه اینبار حکایتگر آن بود که یک «بهار سیاسی» در کردستان عراق آغاز شده که میرود صحنه سیاسی آن را به کلی دگرگون کند. اعتراضات و خیزش مردمی ناگهانی که 3 روز ادامه داشت، در پایتخت اتحادیه میهنی کردستان یعنی استان سلیمانیه رخ داد اما این بار برخلاف گذشته نه با یکسری تظاهرات پراکنده بیحساب و کتاب، بلکه با شورش مردمی برنامهریزی شدهای مواجه بودیم که طی آن مردم به مقر همه احزاب بزرگ کردی یعنی حزب دموکرات، اتحادیه میهنی، جنبش تغییر و جماعت اسلامی یورش بردند. خشم عمومی آنچنان بود که حتی کسی به بیانیه شورای امنیت اقلیم که از شهروندان میخواست اهداف سیاسیشان مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، وقعی ننهاد. به نوشته «جاسم الشمری» نویسنده و تحلیلگر عراقی، شورای امنیت اقلیم، برای اینکه مسؤولیت رسیدن اوضاع کردستان به این وضع انفجاری را به گردن نگیرد، دولت مرکزی بغداد را بهخاطر دلیل واهی فرار از گفتوگو سرزنش کرد اما همزمان جنگ خیابانی پرخشونتی میان مردم کرد و حاکمانشان درگرفته بود که تلفاتی بیسابقه داشت؛ ۹۰ کشته و زخمی! این نشان میدهد مشکل اصلی کردستان عراق در خود اقلیم است نه بغداد. تظاهرات مردمی، برخی نیروهای سیاسی احزاب اقلیم را هم به فرار به جلو و کنارهگیری از ساختار قدرت واداشته است؛ در نتیجه 2 حزب کوچکتر تغییر(گوران) و جماعت اسلامی اعلام کردند از ساختار حکومتی خارج شدهاند. استعفای روز سهشنبه «یوسف محمد» رئیس پارلمان اقلیم از حزب تغییر(گوران) در اعتراض به دولت اربیل و آنچه فساد و کمبود خدمات عمومی میخواند نیز به منزله سربرآوردن شکاف ناشی از انقلاب در قاعده جامعه کرد از رأس هرم سیاسی بود. این احزاب با این حربه هم بر موج اجتماعی جدید سوار میشوند و هم حزب حاکم مسعود بارزانی را به گوشه رینگ میبرند. شدت تحولات در سلیمانیه سرانجام پایههای حکومت بارزانی در اربیل را هم لرزاند و نخستوزیر اقلیم، نچیروان بارزانی از آلمان پیامی برای مردم خشمگین فرستاد با اعتراف به حق قانونی و دموکراتیک آنها به شکلی ملتمسانه از کردها بخواهد شرایط حساس منطقه را در نظر گرفته و درخواستهای خود را از راههای مسالمتآمیز اعلام کنند. این معنایی جز به زانو درآمدن خاندانی که ادعایشان از اداره یک استان عراق فراتر رفته و مدعی کشورداری بودند، نداشت. به نظر میرسد تحریمها و مجازاتهای دولت حیدرالعبادی درباره حرکات قلدرمآبانه، غیرقانونی و تجزیهطلبانه سران اقلیم طی سال اخیر تازه اثر خود ا نشان میدهد و کردها تازه دریافتهاند سیاستمدارانشان با دامن زدن به بازی استقلالطلبی برای منحرف کردن افکار عمومی از بحرانهای داخلی چه کلاهی بر سرشان گذاشتهاند.
10 دلیل یک انقلاب
انقلاب اقلیم را میتوان نتیجه قابل پیشبینی و طبیعی فشارهای داخلی و خارجی علیه ماجراجوییهای خاندان بارزانی و حاکمیت کردستان عراق طی سالهای اخیر دانست که حال بر جامعه سرریز کرده است. مشرقنیوز در تحلیلی 10 دلیل را در اینباره عنوان میکند:
1- آشکار شدن تسلط ناموجه خاندانهای مافیایی حاکم بر سرنوشت اقلیم بویژه از سال ۲۰۱۶ به بعد که دیگر تحمل چرخه بسته بارزانیها و طالبانیها برای مردم کرد به نقطه غیر قابل تحمل رسیده است.
۲- شکست اکثر احزاب کرد (بویژه احزاب بزرگ) در محقق کردن آرزوی کردها برای داشتن یک زندگی آبرومندانه و یک اقتصاد خوب.
۳- بعد از همهپرسی جدایی اقلیم از عراق در اوایل پاییز و بازخورد بینالمللی منفی شدید این قمار حساب نشده مسعود بارزانی در عراق، منطقه و جهان که به تنها ماندن اربیل با تنها یک حامی یعنی رژیم منفور اسرائیل منجر شد، توازن قوا در مذاکرات بین بغداد و اربیل، به نفع بغداد به هم خورد، درحالی که تا پیش از آن، دولت اقلیم کردستان تصور میکرد برگه تهدید به همهپرسی، یک برگهفشار جدید در دستش است که میتواند از آن، در مذاکرات مستمر و پیچیدهای که بین بغداد و اربیل در چند پرونده مهم جریان داشت، استفاده کند اما حرکت حسابنشده اقلیم نهتنها این برگه را از دست آنها خارج کرد، بلکه کفه بغداد را هم بشدت سنگینتر کرد. این از مهمترین چالشهایی است که دولت اقلیم در حال حاضر با آن روبهرو است.
۴- ادامه یافتن طرحهای فعلی دولت عراق در زمینههای اقتصادی و سیاسی (در تقابل با جداییطلبی اقلیم) و استمرار فشار روی سیاستمداران اقلیم برای لغو نتایج همهپرسی و تحویل دادن فرودگاهها و گذرگاههای مرزی به دولت مرکزی و همچنین موفقیت بغداد در محاصره اقلیم (بعد از شکست مذاکرات قبلی) همه و همه دست به دست هم داده و ثابت کرده دولت اقلیم توانایی عبور از این مرحله سخت را ندارد.
۵- موفقیت دولت بغداد و نیروهای امنیتی و نظامیاش در سیطره بر کرکوک و اکثر مناطق مورد اختلاف بین بغداد و اربیل، احزاب حاکم کرد را در منگنه قرار داد و ناتوانی و ضعف پیشمرگها و نیروهای نظامی و امنیتی تحت نظر اربیل را برای همه روشن کرد.
۶- بر باد رفتن رویای دولت مستقل کردی و روشن شدن این مسأله که دولت اقلیم از اداره آنجا عاجز است و بدون کمکهای مادی و اقتصادیای که از دولت بغداد دریافت میکرده توان اداره اقلیم را ندارد.
۷- علنی شدن اختلافات بین احزاب حاکم در اقلیم و بیاعتباری آنها تا حدی که 2حزب دموکرات و اتحادیه میهنی یکدیگر را به خیانت و قرار و مدارهای پشتپرده با بغداد برای عقبنشینی از مناطق مورد اختلاف متهم کردند.
۸- ایجاد شکاف متعاقب آن در جناحهای سیاسی اقلیم و خالی کردن زیر پای دولت بارزانی از طریق یک ائتلاف نانوشته با اتحادیه میهنی.
۹- پافشاری و قاطعیت دولت مرکزی بغداد در اجرای شرایطی که تعیین کرده بود، به عنوان پیششرط آغاز هرگونه مذاکره با اربیل؛ این شروط سخت که مهمترین آنها عبارت است از لغو نتایج همهپرسی و تحویل دادن گذرگاههای مرزی و منابع نفت، دولت اقلیم و همه احزاب کرد را در موضع بسیار سختی قرار داده است. شاید همین اصرار بغداد بود که باعث شده این احزاب به صورت نیروهایی که توان مدیریت مذاکرات یا مدیریت بازی سیاسی با دولت مرکزی را ندارند جلوه کنند.
۱۰- «دود شدن» وعدههای منطقهای و بینالمللی بویژه از سوی ترکیه، اسرائیل، آمریکا و اروپا که به بارزانی داده شده بود.
در انتظار بهار
با توجه به این حقایق روزهای آتی ممکن است آبستن موج شدیدتری از شورشها در اقلیم باشیم که مسلما دولت حیدر العبادی را در فکر چارهجویی برای آرام کردن اقلیم آشوبزده شمالی عراق خواهد برد و متوجه کاهش اختیارات دولت ناکارآمد و غیرمردمی بارزانی خواهد کرد، بویژه که به موعد انتخابات پارلمانی سراسری در عراق نزدیک میشویم. بدین ترتیب شاید بهار کردستان به بهاری حقیقی بدون بارزانیها بدل شود.