میکائیل دیانی: اتفاقات چند روز گذشته قطعا در یک تحلیل و یک نگاه قابل بررسی نیست. هر شهر به اقتضای نوع ورود به مسأله و کیفیت آن با دیگر شهرها متفاوت است؛ اگرچه میتوان فاصله واقعیتهای موجود و شعارهای رادیکال رئیسجمهور در ایام انتخابات را که بهصورت حداقلی هم به آنها دست پیدا نکردهایم در همه این تجمعات موثر بدانیم اما باز باید تفاوتهایی بین آنها قائل شویم. نقطه مبدأ و شروع تجمعات، یک مطالبه و خواسته اقتصادی بود. بر این نکته تقریبا همه تحلیلگران صحه میگذارند؛ خاصه آنکه در وضعیت نامناسب اقتصادی مردم، مشاهدات مردمی نشان میدهد فشار اقتصادی چندان بر مسؤولان دولتی موثر نبوده است و همچنان آنها در همان سطح رفاهی غیرقابل دسترس عوام، در حال زیست مرفهانه هستند.
اما آنچه در ادامه رخ داد و به صورت خاص آنچه در تهران در عصر روز شنبه به وقوع پیوست را میتوان به گونهای دیگر تحلیل کرد. بعد از چند تجمع اعتراضآمیز به مسأله اقتصاد، مثل همیشه جریانهای ضدانقلاب نیز برای آنکه بخواهند چنگی به صورت انقلاب بیندازند آماده بهکار شدند.
پس از تجمع مردم مشهد در روز اول و تجمع مردم کرمانشاه در روز دوم، مریم رجوی، سرکرده فرقه تروریست منافقین در پیامی آشوبطلبان را دعوت به اغتشاش خیابانی کرد و به خیال خود تصور کرد این تجمعات را که ریشه اقتصادی دارد به جریان ضدانقلاب ملحق خواهد کرد. همزمان با رجوی، ترامپ رئیسجمهور آمریکا نیز اعلام کرد: «گزارشهای زیادی از تظاهرات مسالمتآمیز شهروندان ایران که از فساد و هدر دادن ثروت این کشور برای تأمین منابع مالی تروریسم در خارج این کشور خسته شدهاند، وجود دارد. دولت ایران باید به حقوق مردم خود از جمله حق ابراز عقایدشان احترام بگذارد. جهان نظارهگر است». پیش از توئیت ترامپ در حمایت از تجمع اعتراضی در ایران، پل رایان، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز بامداد شنبه از تجمع اعتراضی در برخی شهرهای ایران حمایت کرد و در توئیترش با تکرار ادعاهای اثباتنشده علیه ایران نوشت: «مهم است که ما از معترضان غیرخشن در ایران حمایت کنیم. این، نتیجه اقدامات رژیمی است که تمرکزش بیشتر معطوف به حمایت از سازمانهای تروریستی بوده تا گرفتاریهای شهروندان خودش».
و بدین ترتیب آنچه در تهران اتفاق افتاد با کیفیت و کمیت کاملا متفاوت از قبل رخ داد. بهواسطه دعوت گسترده ضدانقلاب برای اغتشاش، جمعیت تهران به مراتب کمتر از تجمعهای اقتصادی بود و شعارهای ساختارشکنانه تا آنجا پیش رفت که شعار«نه اسلام، نه قرآن؛ هر دو فدای ایران» سر داده شد.
سال 88 نیز پس از آنکه مشخص شد آنچه جریان فتنه میگوید بیپایه و اساس است به یکباره حجم جمعیت اعتراضات خیابانی فروکش کرد اما محمل برای ضدانقلاب آماده شده بود و اغتشاشات ادامه یافت و دست آخر جریان فتنه از داخل این پیام را به خارج مخابره کرد که بهتر است آمریکا تحریمهای به قول خودشان فلجکننده را رقم بزند و ماحصل آن فتنه شد فشارهای اقتصادی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
این مقدمه نسبتا بلند بدان جهت بود که به تیتر این یادداشت برسیم. «فتنه همیشه علیه مردم» بوده است؛ چه هنگامی که سبد رأی را بهانه کرد و اغتشاش و بعد هم تحریمهای فلجکننده را نصیب ملت کرد و چه هنگامی که شعارهای اعتراضی نسبت به وضعیت اقتصادی را به اغتشاش کشاند و در نهایت این مطالبه مردم است که زیر آوار فتنه دفن میشود.
فتنه هیچگاه خیرخواه مردم نبوده است، اگرچه همیشه خواسته از مردم سوءاستفاده کند و مردم هم همیشه مثل دیروز چشم فتنه را کور کردهاند اما این مردم مظلوم فردای فتنه دوباره باید با مشکلاتشان دست و پنجه نرم کنند و دوباره مواجهند با دولتی که در ایده و اجرا شکست خورده است.
شرایط ناگوارتر آنجاست که دولت بیتفاوت به آنچه خواست عمومی جامعه بوده است با همان عینک امنیتی همیشگی همه تجمعات گذشته و تجمع دیروز تهران را به یک چشم ببیند که قرار است «دودش به چشم خودشان برود» و با برخوردهای رادیکال و سرکوب همه جا و همه جنس اعتراض، دیگر توجهی نداشته باشد که همچنان مشکلات اقتصادی بر گرده مردم سنگینی میکند و این مسیر جز پاک کردن صورت مسأله نتیجهای نخواهد داشت و در نهایت دوباره مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم زیر آوار رادیکالیسم و آشوب فراموش میشود.