حسین نجفی*: هنر؛ با وجود تعاریف زیاد و متنوعی که از هنر وجود دارد، اشراق و زیبایی 2 همزاد هنر هستند. هنرمند با جوشش درونی خویش، زیباییها را بهگونهای زیبا به تعیین درمیآورد. از آنجایی که به قول اقبال لاهوری «مقصود از علم و فلسفه، کشف حقیقت است، هدف از هنر، تجلی و تمثل حقیقت است». پس هنر ساخت امور زیبا به زیبایی است، هم حسن فعلی، هم حسن فاعلی. اینجاست که هنرمند میداند باید چه بسازد و چه چیزی را به زیبایی بسازد. در این موضع، هنر میتواند بازتاب خوبیها و بدیهای جامعه باشد، زیرا حقیقتی وجود دارد که باید از آن دفاع کرد، باید انحراف از آن را تصحیح کرد و هنر در نهایت بهمثابه امربهمعروف و نهیازمنکر خواهد بود. البته برخی هنر را صرفاً زیبا ساختن و صوری میدانند و قائل به تعریف هنر برای هنر هستند. اما سؤالی که پیش میآید این است: آیا صرف زیبا ساختن ممکن است؟ چه چیزی را باید زیبا ساخت؟ انسان در جامعه و با بایدونبایدها زندگی میکند و صرف گفتن هستها بیمعناست. پس چگونه میتوان امری را به زیبایی نشان نداد یا آن امر را خنثی نامید و یا از جهتدار نبودن آن چشم پوشید؟ اگر هنر حاوی حقیقت است، میتوان گفت هرکس که تصویرش بر پرده سینما یا صفحه سیما به نمایش درمیآید هنرمند نیست. نمیتوان هر محصولی را هنر و هر سازندهای را هنرمند دانست. هنر از جنس زیبایی است. هر پلشتی و زشتی نباید هنر نامیده شود. هنر حقیقت است و پرتوش حق را نشان میدهد؛ پس هر کذب و دروغی هنر نیست. هنر، مقدس، محترم و ارزشی است و آنچه فاقد این صفات باشد هنر نیست. هنر متعهد است و فریاد تعهد و مسؤولیت در آن متجلی است. در نتیجه هنر اخلاقی، انتقادی، زیباشناختی و امری قدسی است. هنرمند کسی است که بتواند با زیبایی تمام جامعه خویش را در راستای کمال نقد کند، خوبیها را با وجود کاستیها نشان بدهد و مانند پدری دلسوز برای ارتقای جامعه خود بکوشد.
روشنفکران: کسانی که اخبار سینمای ایران را دنبال میکنند، خبری را که همیشه در صدر اخبار سینما میبینند «فروش اندک فیلم»های ساختهشده است. عمده دلیلی که هنرمندان بیان میکنند، فهمیدهنشدن اهمیت هنر در بین مردم ماست. برای این کارشناسان مطلوبیت فیلمهای ساختهشده محلی از اعراب ندارد و تنها دلیل مردم هستند. اما این روایت خاص نمیخواهد بپذیرد که «روایت خاص» و دغدغههای فانتزی هیچوقت نه بازتاب جامعه است و نه واقعیت را نشان میدهد. نقد از وظایف اصلی هر فیلم یا مستند است، اما انتقامگیری از جامعه فیلمسازان را تنها میگذارد. بهعبارت دیگر این مردم نیستند که هنر را نمیفهمند، این فانتزیها هستند که جامعه را نمیفهمند. مردم پس از دیدن چند فیلم روشنفکرانه که تنها بوی تحقیر و توهین میدهد به چه چیزی جذب شوند؟ نقدهای کینهتوزانه، همراه با حسرت بیپایان در وصول به غرب و تاریکی همیشگی در زندگی ایرانی که هیچ نقطه امیدی در آن وجود ندارد و در بهترین فیلمهایشان تنها راه چاره کوچ کردن از این ویرانه است، نه ساختن این دیار. این روایت چه چیز جذابی دارد؟ جای امید کجاست؟
عمار: جشنواره فیلم عمار در حالی هشتمین دوره خود را برگزار میکند که در پی تحقق هنر متعالی است. همچنان که جمهوریت نظام اسلامی حضور مردم را ارج مینهد، این جشنواره به مردم و روایتهای آنان اعتقاد راسخ دارد. در این منظر مردم میخواهند هنر را به جایگاه اصیل آن بازگردانند. میخواهند از امر قدسی روایت کنند، نقد کنند، کاستیها را ببینند و زیباییها را به نمایش بگذارند. از نظر ایشان ایران اسلامی جایی است که میتوان از شجاعتها، حماسهها و ازخودگذشتگیها گفت. مردم و تاریخش را باور دارد و میخواهد ایران را بسازد. نه در پی کوچ است، نه در پی سیاهنمایی. با دیدی انتقادی، مردمی و اخلاقی از خوبیها و کاستیهای ایران میگوید. به بیان بهتر جشنواره عمار جایگاهی است که توانسته «نقطه دیدن» را عوض کند. اینجا از سیاهی خبری نیست و مردم متهم نیستند. اینجا مردم توانمندند. سخنشان و
روایتشان اهمیت دارد. اهمیت عمار در این است که توانسته جای متن(مردم) به حاشیه رفته و حاشیه (تعریف خاص از هنر) به متن آمده را تغییر دهد. جشنواره عمار توانسته روایت اصیل مردم را به مرکز بازگرداند و روایتهای فرعی را به حاشیه ببرد. عمار بااینکه معیاری برای قضاوت در فرم آثار دارد، اما نمیخواهد محصولات را صرفاً از منظر صوری و تکنیکی ببیند، فرم در طول مسیر قابل اصلاح است اما مهمتر از آن روایت است که هیچوقت دیده نشده یا در حاشیه مانده بود. از منظر دیگر عمار میخواهد فضایی برای گفتن فراهم کند تا مردم جرأت گفتن داشته باشند و در این گفتن از هیچ عامی و نامی نترسند. اینجا محل گفتوگو است ولی بازار نیست که گوینده نگران فروش محصولش باشد و بخواهد به خاطر بازیهای سیاسی این جرأت در بیان را از دست بدهد. اینجا همه حق دارند حرف بزنند و این سخن را مردم با جانودل در دورافتادهترین روستاها خواهند شنید، بدون اینکه راوی ریالی برای این گفتن هزینه پرداخت کند. اینجا دلها آماده شنیدن همه روایتهاست، پس لزومی به برتر شدن نیست. برای همین جایزهها هم طعمی دیگر دارند، جایزهها تندیسهای شیشهای یا فلزی صرف نیستند؛ زیرا جایزهدهندگان از جنس شیشه و فلز نیستند، بلکه هنرمندان اصیلی هستند که در اوج سختیها توانستند با جرأت تمام حرفشان را در برابر مستکبران به کرسی بنشانند: مادران شهدا، جانبازان و کل خانواده ایثارگران که اصلیترین راوی تاریخ معاصر ایران هستند.
*دکترای جامعهشناسی