محسن شهمیرزادی: ساختن فیلم با موضوع فتنه۸۸ ژانر اجتماعی سیاه نیست که هر فردی بخواهد و بتواند سراغ آن برود. پیچیدگی این ماجرا و از همه مهمتر حساسیت آن به قدری است که بسیاری را از پرداختن به این موضوع منصرف میکند. امیرعباس ربیعی، کارگردان گزیدهکاری که پیش از این آثار موفقی نظیر «ولد» و «میتینگ» را در حوزه بینالملل و به زبانهای غیرفارسی تولید کرده، اینبار سراغ فتنه رفته است، با این تفاوت که در این فیلم بنا ندارد همه فتنه را نشان دهد؛ گوشهای از این ماجرا و پردهای از غبارآلودی فتنه کفایت میکرد تا او سوژه فیلم خود را بیابد و در هشتمین جشنواره عمار به نمایش درآورد. با امیرعباس ربیعی درباره «بعدازظهر» و سینمای سیاسی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
***
یکی از ویژگیهای این فیلم و بهطور کلی آثار شما این است که بنا ندارید در یک فیلم نسخه تمام آن موضوع را بپیچید و انبوهی از پیامها را در آن بگنجانید. همواره سعی داشتید روی بخشی از یک پدیده پرداخت خوبی انجام دهید که به نظر این رویکرد موجب میشود هم مخاطب با فیلم ارتباط بهتری بگیرد و هم زبان فیلم رساتر و غیرشعاریتر شود. برای سوال اول به نظرم مناسب است که خودتان بگویید در «بعدازظهر» درباره چه چیزی صحبت میکنید و بنا داشتید از چه نگاهی به فتنه ۸۸ بپردازید؟
ببینید! فتنه همانطوری که از نامش هم پیداست، به گردوغبار و ابهام فراوان ارجاع دارد. تحلیل این اتفاق آسان نیست چون اگر آسان باشد دیگر نمیتوان نامش را فتنه گذاشت. دشواری موضوع آنجایی برجسته میشود که ما بخواهیم این موضوع را تبدیل به یک سوژه داستانی کنیم. بسیار سخت است که بخواهید یک امر ناملموس مثل فتنه را به زبان قصه و داستان ملموس کنید. من از همان ابتدا این پیچیدگی را دریافته بودم و به این نتیجه رسیدم که بستر قصه این ظرفیت را ندارد که بخواهم درباره ماهیت فتنه ۸۸ در ابعاد مختلف فیلم بسازم و هم اینکه این مقوله به توانایی بسیار بالاتری نیاز دارد تا اثر به دام شعار و ضعفهای تکنیکی و محتوایی نیفتد. به همین دلیل سعی کردم فارغ از هر چیز، ذات فتنه را که همان فضای غبارآلود است به تصویر بکشم. در این قصه یک فتنهای رخ میدهد و فضا غبارآلود شده و حق و باطل به هم میآمیزند. قصه روی این مفهوم طراحی شد و سعی کردم روی این مساله تمرکز کنم که فارغ از آنچه در ۸۸ اتفاق افتاده است در فتنه قصه خودمان این مساله را مطرح کنیم که وقتی این اتفاق روی داد باید چه کاری از ما سر بزند؟ راهکار هم این است که اندکی با حساسیت تصمیم بگیریم و حتی براحتی به دیدههای خودمان هم اعتماد نکنیم. فضا چون مهآلود است بسیاری میتوانند سوءاستفاده کنند. در این میان بیش از هر چیز بر اثرگذاری رسانهها در سوءاستفاده و تغییر جریان تمرکز داشتیم و عزممان بر به تصویر کشیدن این مسائل بود.
یکی از مسائلی که در فیلمهای دیگر شما هم دیده میشود، این است که شما از بازیگران چهره استفاده نمیکنید. این اتفاق دلیل خاصی دارد یا به محدودیت بودجه بازمیگردد؟
من در مرحلهای هستم که در دل انجام رسالتم، تمرین سینما میکنم و به گمانم اگر بتوانم از بازیگرانی که استعداد خوبی دارند ولی هنوز بهاصطلاح حرفهای نشدهاند بازی خوب بگیرم، آورده بیشتری برای من دارد تا اینکه بخواهم از بازیگر چهره در تیم استفاده کنم. از سمت دیگر انتخاب بازیگر چهره تبعات خاص خود را دارد، هم تبعات مالی برای تهیهکننده دارد و هم اینکه میدانستم بازیگران برجسته براحتی حاضر به حضور در چنین فیلمی نخواهند شد. حضور آنها در چنین مضامینی برای خودشان حساسیتزا و هزینهآفرین است و همین باعث میشود نسبت به چنین مسائلی اقبال نشان ندهند اما من تلاش داشتم از بازیگران بااستعداد استفاده کنم ولو اینکه چهره نباشند.
به نظرتان فیلم حال مخاطب را ناخوش نمیکند؟ بنا ندارم بگویم انتهایش «پایان خوش» باشد ولی بهنظر روزنه امیدی هم در انتهای فیلم گشوده نمیشود؟
تمرکز من روی این بود که غبارآلود بودن فضا را نشان دهم و بنا داشتم هرکس که این فیلم را میبیند با خودش بگوید فتنه چقدر تلخ است و تلخی فتنه از یادمان نرود که مبادا دوباره تکرار شود تا سر مسائل اجتماعی که رخ میدهد حساسیت به خرج دهیم. هر چند الان که کار تولید و منتشر شده است حس میکنم جا داشت اندکی در روایت و قصه اجازه دهم مخاطب کمی نفس بکشد و یکسره در تنش و اضطراب به سر نبرد. شاید دلیلش به این مساله بازگردد که در آن موقع خودم را جای مخاطب نگذاشتم و بیشتر سعی داشتم فتنه بودن ماجرا از آب درآید.
شاید بتوان گفت بیبیسی یکی از عناصر اصلی در پیرنگ داستان شما بوده؛ با توجه به اینکه بدون شک پژوهشهایی را در باره اثر این بنگاه خبرپراکنی داشتید. به نظر شما تا چه حد بیبیسی در فتنه۸۸ اثرگذار بود و چه باید کرد که در این مساله تاریخ تکرار نشود؟
اگر حتی نگوییم این رسانهها کاملا در غبارآلود و ملتهب کردن فضا نقش دارند، متاسفانه باید گفت اثرشان بسیار زیاد است. این فیلم از یک ماجرای تاریخی سخن میگوید اما شما همین الان و در آشوبهای اخیر میبینید که نقش رسانهها در دروغپراکنی، شانتاژ و غبارافکنی فضا تا چه میزان برجسته است. تا چه میزان واقعیتها را تحریف و به نام حمایت از مردم آشوبآفرینی میکنند. من تلاش داشتم این مساله در فیلم برجسته شود. اگر دعوایی در کشور وجود دارد، این دعوا خانوادگی است و چه ارتباطی به رسانه خارجی دارد که به واسطه آن تهییج به آشوب میکند. من حس میکنم اگر در انتقال این حرف موفق شده باشم، این فیلم میتواند برای ما تازگی داشته و کاربردی باشد. رسانهای مثل آمدنیوز تلاش دارد نقش بیبیسی را در جریانات اخیر ایفا کند. در واقع سرمنشأ و محتوا یکی است و فرمها و قالبها تنوع پیدا کرده است. در قصه ما هم همین مساله برجسته بود. یک فیلم موبایلی سهوا یا عمدا منتشر میشود، عدهای تنها به همین واسطه دچار تحلیل اشتباهی میشوند و به خیابانها میریزند، در حالی که بعدا متوجه میشوند اصل قضیه چیز دیگری بوده است.
برجستگی میزانسن حوزه در این فیلم را میتوان کنایهای به سکوت برخی حوزهنشینان قم در آن دوره نسبت داد؟
بله! من دقیقا چنین مسالهای مد نظرم بود. به صراحت هم مطرح کردم و شاید حالت شعاری به خود گرفته باشد. به عقیده من نویسنده و کارگردان، شاید شرافت آن کسی که به ناحق فریاد میزند بیشتر از کسی است که در برهه حساس در حوزه قایم میشود و ردای عافیت میپوشد و ساکت مینشیند. علاوه بر این حوزه نمایش داده شده در فیلم، کنایهای به ماجرای آن پایگاه بسیجی است که در ۸۸ به آن حمله شد و عده زیادی در آن زندانی شدند و به نظرم حصر واقعی همین است.
کمی از فیلم فاصله بگیریم. چه چیزی شما را به دنیای سینما کشاند؟
صادقانه اگر بخواهم بگویم، سینما را به خاطر علاقهام انتخاب کردم. شاید از جانب تقدم و تاخر علاقهام مقدم بود اما چون سینما را انتخاب کردهام دلیلی نمیشود که بخواهم هر فیلمی را بسازم. رسالتی بر دوش دارم و بناست فیلم خودم را بسازم و زاویه دید خودم را مشخص کنم. اینکه زاویه دید من با چنین موضوعی گره میخورد، بازمیگردد به ایدئولوژیام. قبل از ورود به این دنیا بنا گذاشتم که صادقانه حرفهایم را بگویم و اینطور نشود برای اینکه در این مدیوم دیده شوم و به فستیوالها بروم از زدن حرف خودم بترسم و مصلحتاندیشی را بر حقیقتگویی ترجیح دهم. البته تجربه هم نشان داده افرادی که صرفا برای زدن حرفی و نه از روی علاقه وارد این حوزه شدهاند، عمدتا فیلمهایشان به شعارگویی و ضعف تکنیکی گرایش پیدا کرده است.
با توجه به تجربه تولید آثار مشابه، سختی یا بهتر بگویم مختصات ساختن فیلم سیاسی در کشور ما چیست؟
چه در ژانر سیاسی یا غیر آن، به نظرم تولید فیلمی که مساله جدی دارد و خنثی نیست، واقعا دشوار است. بزرگترین مانعش هم سلیقه مدیران فرهنگی کشور است. حتی این مقولهای که میگویم شامل مجموعههای انقلابی نیز میشود. مدیران به گمانم برایشان بسیار دشوار است که به فیلمهای غیرخنثی اقبال داشته باشند، البته منظور بنده سلیقه آنها در مرحله تولید است. در زمان تولید چون ساخت چنین فیلمهایی ریسک بالایی دارد و دچار دردسر میشوند عمدتا این خطرپذیری را ندارند؛ خطری که هم شامل شعارگرایی میشود و هم ممکن است فیلم اعتراض نهادها و اصناف مختلف را برانگیزد. یا فیلم اکران نشود و توقیف شود اما در زمان توزیع، اگر فیلم موفق شود همه تلاششان را میکنند که سهمی از فیلم داشته باشند. از همین جهت تولید چنین فیلمهایی بسیار سخت است. علاوه بر این برای عوامل هم این خطرکردن مهم است. باید بتوانی گروهی را جمع کنی که این ریسک را بپذیرند. در نتیجه سینمای ما به سمت سینمای اجتماعی خنثی رفته است و مسائل خیلی پیش پا افتاده و غیرمهم محور آنها قرار میگیرد. همچنین یکی از مقولات مهم دیگر این است که شما حرف جدی خودتان را در مدیوم سینما مطرح کنی و خطر پس زدن پیام یا شعاری شدن فیلم بسیار بالاست. به تعبیری میتوانم بگویم سینما با منبر فرق دارد و اگر بخواهد تبدیل به سینما شود باید به این مدیوم تبدیل شود و ریسک و زحمت بالایی دارد.
فیلم شما را تقریبا میتوان نیمهبلند نامید. اینگونه فیلمها جز جشنوارههایی نظیر عمار، بستری برای نمایش عمومی ندارد. برای اکران عمومی چه برنامهریزیهایی را تدارک دیدهاید؟
تهیهکننده از راههایی که خودش تعبیه کرده مانند اکرانهای خصوصی، دانشگاهی یا حتی گروه هنر و تجربه -که بعید میدانم- در حال رایزنی است اما عمده تمرکز ما بر اکرانهای دانشگاهی است که انشاءالله بعد از عمار رقم بخورد.