یکی ـ دو هفته اخیر و مخصوصا این چند روز فرصت مناسبی است برای تایید مجدد و روشن و بدون شک تمام ادعاهایی که نشان میدهد اصلاحطلبان و تکنوکراتهایی که اکنون در مسند امورند، جزئی از یک الیگارشی محدود و ضد مردمی هستند. در حالی که سال 88 همین الیگارشی که نتیجه مطلوبش از صندوقهای رأی بیرون نیامده بود، در یک اتحاد گسترده با تفالههای سلطنتطلب داخلی و خارجی و رجالههای آدمکش منافقین قرار گرفته بود و هر حرکتی ولو توهین به مقدسات و ائمه و اصل و اساس دین را جزئی از مطالبات بر حق امت خداجو میدانست، امروز مشابه همان شعارها و اغتشاشات را دسیسه رقیب میداند. اسحاق جهانگیری در نخستین واکنشها به حوادثی که از مشهد شروع شد به روشنی همین خط را در پیش گرفت و بعدتر از او و در این روزها، مابقی قبیله اصلاحطلبان و همسفرههای تکنوکرات و معتدلشان دستهجمعی در حال تئوریزه کردن همان خط هستند و به دنبال قرائن و شواهد برای آن میگردند. اینکه اعتراضات از نیشابور و مشهد شروع شده و مهمترین رقیب جناب روحانی در انتخابات اخیر هم در مشهد حضور دارد، بزرگترین فکت اینان برای اثبات در کار بودن دستهای پشت پردهای در این جریان است! اینها پیشاپیش تکلیف را هم مشخص کردهاند و مسؤولیت از کنترل خارج شدن این اعتراضات را هم متوجه شروعکنندگان خیالی پشت پرده این حوادث میدانند. تا جایی که در رسانههایشان خبر جعلی از برخورد شورایعالی امنیت ملی با امام جمعه مشهد را پخش میکنند و خوب که شایعه پخش شد خودشان سریعا تکذیبش میکنند! گویا به شرط اینکه مردم در راستای حمایت از آنها و دولت جناب روحانی تغییر مسیر بدهند و دست از مطالبات اقتصادی و مدیریتی خود بردارند و فقط ضد حاکمیت و نهاد روحانیت شعار سر دهند، آنگاه اصلاحطلبان هم میتوانند تغییر نظر دهند و این حوادث را ندای آزادیخواهی و دموکراسیخواهی ملت بدانند، اگرنه این حوادث از نظر آنها از حیث اقتصادی جنبش تخممرغی و از حیث سیاسی، توطئه رقباست! خلاصه اینکه مردم تا زمانی که در راستای برنامههای سیاسی این جماعت قدرتطلب و فریبکار و دروغگو باشند، مردمند، اگرنه وقتی مدیریت اینان بر اغتشاشات در میان نباشد و قسمت عمدهای از اعتراضات هم متوجه خود و عملکردشان باشد، پای چیز دیگری در میان است! بله! از نگاه این سوداگران قدرت و ثروت، دیگی که برای آنها نجوشد میخواهند که سر سگ در آن بجوشد. همه نگرانیهایی که اکنون اینان از بر هم خوردن ثبات کشور دارند در سال 88 از نظرشان محافظهکاری و خیانت بود. در آن سال بود که اصرارشان بر استفاده از خیابان برای پیشبرد مطلوبشان و میدان دادن به هر آنچه میتوانست درگیریهای خیابانی را تند و گسترده کند، این پیام را به بیرون از مرزهای ایران مخابره کرد که اکنون فرصت افزایش فشارهای اقتصادی به ایران است. پیامی که از درون ایران به خارج منتقل شده بود وجود یک آلترناتیو فعال برای استفاده از فرصتهایی بود که تحریمها میتوانستند ایجاد کنند. نتیجه این هماهنگی درون و بیرون افزایش فشار بیسابقه بر ایران با وضع پیچیدهترین ساختارهای تحریم اقتصادی توسط آمریکا بود که میوه آن را در بعد داخلی تکنوکراتها و محافظهکاران تحت عنوان تدبیر و امید چیدند و در بعد خارجی نیز توقف برنامه هستهای ایران به غربیها هدیه شد.
لطمات جبرانناپذیر تحریمها که اوج خود را در سالهای 90 و 91 با کاهش 70 درصدی ارزش پول ملی و افزایش تورم و سریع شدن روند فروغلتیدن اقتصاد کشور به وادی رکود نشان داد، کماکان ادامه دارد و با شکست ایدههای مبتنی بر سرمایهگذاری خارجی دولت تدبیر و امید و به دنبال 2 سال تثبیت قیمتها- به دلایل سیاسی انتخاباتی- خود را در هیبت بحران کسری بودجه، بحران بانکی، بحران صندوقهای بازنشستگی و بحران بیکاری گسترده بازنمایی میکند. به اینها اگر به نقطه بحران رسیدن بیمههای درمانی کشور به دنبال طرحهای دولت جناب روحانی را اضافه کنیم، تصویری سخت از گذران زندگی در شرایط کنونی برای عامه مردم به دست میآید.
در این وضعیت که قسمت قابل توجهی از آن ناشی از تبعات قدرتطلبی خیابانی اصلاحطلبان و تکنوکراتها در سال 88 است، باز تمایل و اراده اینان برای پاک کردن صورت مساله معیشتی اعتراضات برای گریز از بار پاسخگویی برابر عملکرد 4 سال اخیر خود، ضربه مجددی به وضعیت معیشتی مردم خواهد زد. با عدم پذیرش سویههای قدرتمند معیشتی اعتراضات اخیر از سوی دولتمردان و طرفداران اصلاحطلبشان این فرصت محدود برای دیالوگ با دولت بر سر مسائل معیشتی نیز از مردم گرفته میشود. تند شدن اعتراضات به نظر مطلوب برخی باشد، چرا که مطالبات اقتصادی را از مرکزیت توجه خارج کرده و فرصت فرافکنی را به آنها خواهد داد.