علیاکبر عباسی: حالا دیگر همگان میدانند آشوبهای اخیر با همکاری و محوریت نیروهای آموزشدیده ضدانقلاب مدیریت شد و آنها بودند که مطالبات بجا و بحق معیشتی مردم را در راستای اهداف سیاسی و امنیتی مورد نظرشان منحرف کردند. با هیچ منطقی نمیتوان اغتشاشگران و اهالی آشوب را مردم خواند، چرا که مردم دانستن کسانی که پرچم کشور را به آتش میکشند و اموال عمومی را تخریب میکنند و حتی مردم بیگناه را به گلوله میبندند، در واقع اهانت به عموم مردم است.
اهالی آشوب نهتنها درد گرانی و معیشت و اقتصاد مردم را ندارند که اتفاقا اگر گفته شود یکی از اهداف آنها از آشوبگری این است که مطالبات بحق مردم تحتالشعاع قرار بگیرد تا همچنان بستری برای سوءاستفاده آنها و حامیان خارجیشان باشد، حرف نابجایی نیست.
اما فارغ از این بحث، تردیدی نیست که اغتشاش و آشوب به هیچ عنوان نباید دلیلی بر نشنیدن صدای واقعی مردم باشد و هیچکس نمیتواند به بهانه این جنایتهایی که صورت گرفت، مشکلات و مطالبات واقعی مردم را نادیده بگیرد. چه بخواهیم قبول کنیم و چه نخواهیم، دولت یازدهم و دوازدهم و ناکارآمدیهای آن و حتی آنهایی که مبلغان این دولت بودند و برای مردم نسخه «تکرار» میپیچیدند، در رخدادهای اخیر نقش تعیینکنندهای داشتهاند. نارضایتی مردم فقط هم منحصر به مسائل اقتصادی و معیشتی نیست، بلکه آنچه بیشتر ایجاد نارضایتی کرده عدم تحقق وعدههای انبوه دولت و شخص رئیسجمهور است. وعدههایی که سال 92 به مردم داده شد و بعد از 4 سال نهتنها عملیاتی نشد، بلکه در جریان انتخابات بعدی فقط بر حجم آن افزوده شد.
یقینا اگر رئیسجمهور محترم زمان انتخابات صادقانه به مردم میگفت من قرار نیست کار خاصی برای شما بکنم، یا اصلا به مردم نگفته بود «دولت تدبیر و امید دنبال این هست که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کند و آنچنان مردم را از لحاظ درآمد سرشار بتوانند در اختیارشان قرار بگیرد اصلا به این 45 هزار تومان خودشان نیاز نداشته باشند» و در شرایطی عادی و صادقانه و بدون وعدههای رنگارنگ از مردم رأی میگرفت، مردم هم امروز انتظاری نداشتند.
اما وقتی مردم وعدههای بیشمار و متعدد رئیسجمهور را به یاد میآورند و حتی معاون اول رئیسجمهور میگوید «اگر ما پیروز شویم، دیگر هیچکس در ایران سر گرسنه زمین نخواهد گذاشت، هیچ کارتنخوابی دیگر نخواهد بود، هیچ کودک کاری نخواهیم داشت» به خود حق میدهند از دولتمردان سوال و مطالبه کنند که بالاخره این وعدهها چه شد؟
دولتی که در این 5 سال نشان داده در کنار ناکارآمدی، مسؤولیتگریزی هم از مشخصههای بارز آن است و از منظر او در طول این مدت همه مقصر اوضاع کشور هستند جز دولت کنونی، در این روزها نیز به دنبال این است تا خیلی راحت از کنار مطالبات مردم بگذرد و از مسؤولیت رخدادهای اخیر شانه خالی کند.
در همین راستا این روزها اطرافیان و حامیان رسانهای دولت با استدلالهای مضحک تلاش کردهاند به هر نحوی شده منتقدان و رقبای دولت را هم در این رخدادها شریک بدانند و بگویند مقصر آنها هستند.
لکن از یک منظر میتوان گفت حق با آنهاست و رقبا و منتقدان دولت هم در ایجاد شرایط موجود مقصر هستند. آنها هم مقصرند چون آنگونه که باید تلاش نکردند قوه مجریه به دست فردی کارآمد بیفتد که به معنای واقعی دغدغه مردم و حلوفصل مشکلات جامعه را داشته باشد.
مقصرند چرا که اجازه دادند کسی در رأس دولت قرار بگیرد که به جای واقعبینی و اتکا به ظرفیتهای درونی کشور، از همان ابتدای روی کار آمدن به بیرون چشم بدوزد و به جای تمرکز بر حل و فصل مشکلات مردم در فضای واقعی، مدام آنها را به سیب و گلابی برجام حواله دهد.