printlogo


کد خبر: 187072تاریخ: 1396/10/20 00:00
گزارش «وطن‌امروز» از شب شعر سبز و سپید و سرخ
دوباره ایران

شاعران ایرانی همواره پیشقراولان هنر برای حضور در رویدادهای اجتماعی و سیاسی هستند. آنهایی که کلمات، فانوس راه‌شان است و با نظم دادن‌ نشان، قدم در مسیر روشنگری می‌گذارند. آنهایی که دور  از روزمرگی در لحظه لحظه بحران و کامیابی‌ها شعر می‌سرایند و بی‌هراس از اینکه این طفل نوپای‌شان تاریخ انقضایی داشته باشد، آن را در تاریخ شرافتمندی و تعهد جاودانه می‌کنند. شاعران شهرستان ادب این بار به حرمت سبزی و سپیدی و سرخی سرزمین و دل و جان میهن‌شان دور هم جمع شدند و در حیرت سوخته شدن پرچم در دل میهن شاعرانه سرودند. در این مراسم که در موسسه شهرستان ادب برگزار شد، شاعرانی چون مرتضی امیری‌اسفندقه، ناصر فیض، علیرضا قزوه، مصطفی محدثی‌خراسانی، محمود اکرامی‌فر، علی‌محمد مودب، ایرج قنبری، امید مهدی‌نژاد، محمدمهدی سیار، میلاد عرفان‌پور، مهدی جهاندار، محمدرضا طهماسبی، سعید
یوسف‌‌نیا، ساجده جبارپور، افسانه غیاثوند، پونه نیکویی، زهرا سپهکار، محدثه خاکزاد، علی داوودی، محمدرضا وحیدزاده، محمدحسین نعمتی و... به شعرخوانی پرداختند. مرتضی امیری‌اسفندقه در این مراسم با اشاره به اینکه هیچگاه نمی‌توان به تاریخ شعر ایران انگ لائیک بودن زد، اظهار داشت: از فردوسی تا ناصرخسرو و... همه شاعران انقلابی مسلمان بودند. شعر انقلاب را نمی‌توان براحتی نادیده گرفت و سابقه شعر انقلابی، اسلامی و ایرانی  به تاریخ ادبیات بازمی‌گردد. ما ایرانی‌ها در عشق عفیفیم و در احساسات لطیف.
شعر محمد مهدی‌سیار  که در این مراسم خوانده شد از این قرار است:
هنوز ماتم زن‌های خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنه شهر
نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را
جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست
جنازه‌های جوان، کوچه‌های‌تر شده را...
نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را!
همچنین شعر علی داوودی که آن را بی‌ارتباط با مقام معظم رهبری نیز ندانست، بدین شرح است:
ما هوای عاشقی داریم دم اینجا، علم اینجاست
مَحرم این غم تو هستی با تو هستیم آن حرم اینجاست
کعبه و بتخانه را هر چند از ما بهتران دارند
هم صفای روشن قبله نمای آن صنم اینجاست
آن زلال جاودان در جام اسکندر نشد پیدا
چشمه خضری اگر هم هست از آن چشم نم اینجاست
ما همان پروانه‌های سوختن با شعله همزادیم
از چه غم داریم می‌سوزیم و می‌سازیم غم اینجاست
ایستادن زیر باران تبر رسم درختان است
بشکنندم شاخه شاخه می‌نویسم آن قلم اینجاست
خاک یزد و فرش کرمان شور قم شیرینی تبریز
من بهشت کوچکی دارم بیا باغ ارم اینجاست
این قفس شاید سزای بال دلتنگم نباشد لیک
آن هوا آن آسمان‌هایی که آسان می‌پرم اینجاست
زندگی جاری است در این خنده‌ها و گریه‌ها ‌ای شعر
طعنه‌های حافظ اینجا نوحه‌های محتشم اینجاست
باری از هستی و مستی راستی ما بیش و کم داریم
دست در دست تو می‌مانیم با تو عشق هم اینجاست


Page Generated in 0/0086 sec