حسن رضایی: این روزها هجوم به صداوسیما با ادعای جناحی شدن آن، آنقدر در سخنان رسانهها و چهرههای شاخص اصلاحطلب، پربسامد شده که هر کس نداند احساس میکند مدیر رادیو-تلویزیون، مرحوم هاشمی، آن هم در دهه 80 شمسی است. آن روزها همین حضراتی که این روزها سعی دارند نهایت استفاده را از نام هاشمی به عمل آورند، آنقدر فضا را برای تنفس هاشمی در سپهر سیاسی ایران تنگ کردند که وی مجبور شد از قبول نمایندگی مجلس هم استعفا کند. آن وقتها از دید اصلاحطلبان، مرحوم هاشمی نهتنها نماد خشونت و سرکوب جامعه مدنی به شمار میرفت، که از قتلهای زنجیرهای تا کاهش میانگین بارش در صحرای کالاهاری! همه به او نسبت داده میشد. مشکل اصلاحطلبان با صداوسیما اما قصه امروز و دیروز نیست. آنها در دوره ریاست علی لاریجانی بر صداوسیما نیز معتقد بودند صداوسیما ملی نیست. از عجایب روزگار اما اینکه حالا درباره لاریجانی هم نظر دیگری دارند!
سیاست یک بام و دو هوای این جریان البته تنها به مورد صداوسیما محدود نمیشود. چهرههای شناخته شده اصلاحطلب، همین حالا هم به فاصله چند روز، ابتدا عوامل اغتشاشات اخیر را به «ستاد رقیب انتخاباتی روحانی» نسبت دادند، سپس ریشه اغتشاشات را در بیرون از مرزها دیده، به جماعتی «کرکس» منسوب کردند و در نهایت طی بیانیهای مفصل، سعی کردند همه چیز را به پای نظام سیاهه کنند! صداوسیما اما چه میکند که خوشایند اصلاحطلبان نیست؟! سخن در این زمینه زیاد است و در ادامه به آن خواهیم پرداخت. جان سخن را اما میتوان با مرور مطلبی که همین چند روز پیش در یکی از سایتهای اصلاحطلب نوشته شده، دریافت. در بخشی از مطلب مذکور میخوانیم: «امروز جریان اصولگرایی آن هم جریان تند این گفتمان دارای یک شبکه مستقل در تلویزیون است. برنامههای شبکه افق را ببینید تا پی به این معنا ببرید!» شبکه افق اما چه میکند؟ نادر طالبزاده، دوست و همکار صمیمی شهید آوینی، توضیح روشنی در این باره دارد.
طالبزاده میگوید: «شبکه افق آرزوی شهید آوینی بود که 23 سال پیش قرار بود چنین شبکهای راهاندازی شود که اجل مهلت نداد».
برای کسانی که برنامههای شبکه افق را دنبال میکنند، واضح است که پخش برنامههای مستند و تبیینی درباره جریانات تکفیری و تاریخ استعمار آمریکا در کشورهای مختلف، شاید مهمترین وجه برنامههای این شبکه باشد. من چند ماه پیش، همین جا مفصل به شرح حمایتهای اصلاحطلبان از جریانات تکفیری طی 6 سال گذشته پرداختم. علاقه دیرین جریان اصلاحطلب به دوستی با آمریکا نیز روشنتر از آن است که نیازمند توضیح باشد! از سویی، فکر نمیکنم کسی در این واقعیت شک داشته باشد که شهید آوینی، چهرهای ملی است و همواره دلش برای این کشور تپیده است. مخالفت با آوینی هم البته حرف دیروز و امروز نیست. به روایت استاد شهریار زرشناس، دیگر دوست و همکار قدیمی آوینی، او همان سالها نیز بارها به دلیل آزارهای رئیس وقت حوزه هنری که از همین جریان اصلاحات است، اشک داغ میریخته است.
زرشناس میگوید: «آوینی نیمه دوم سال ۷۱ بسیار غمگین بود، چون وی را زیر فشار قوی گذاشته بودند و ماههای آخر زندگیاش از دست آزار و اذیتهای مدیر حوزه هنری (محمدعلی زم) واقعا گریه میکرد و اشک میریخت... چهارشنبه قبل از شهادتش هم روزنامه جمهوری اسلامی ایران مطلبی را در انتقاد از شهید آوینی نوشت». آقازادههای مخالفان دیروز آوینی، این روزها سخت به جویدن دلارهای اسرائیلی مشغولند. سرنوشت مخالفان امروز را اما خدا میداند! همه اینها البته به معنای تایید عملکرد صداوسیما از سوی نویسنده نیست و اگر قرار بر نقد باشد، میتوان در این حوزه چند جلد کتاب هم نوشت! بد نیست بدانید شخص شهید آوینی نیز در دوره حیات خود، یکی از سرسختترین منتقدان رویکردهای مدیر وقت صداوسیما (محمد هاشمی) بود و طی نامهای مفصل خطاب به وی نوشته بود: «شما صداوسیما را به بوق مفلوکی تبدیل کردهاید!»
انتقاد از صداوسیما اما آنوقت مثل حالا مجانی نبود و محمد هاشمی، مدیرمسؤول روزنامه منتشرکننده نامه آوینی را به دلیل این خبط مسلم! به دادگاه کشاند تا تقاص خطایش را پس دهد. مخالفت آوینی با صداوسیما البته یک تفاوت اساسی با مخالفخوانی اصلاحطلبان داشت. سیدمرتضی هیچگاه نمیگفت صداوسیما خوب جناح من را تبلیغ نمیکند و سهم ما از کیک، کم است! او اساساً انقلاب را سفره نمیدید و اگر انتقادی داشت، به رویکردهای فرهنگی صداوسیما بود. خلاصه! صداوسیما رسانه ملی است و قرار است رسانه ملتی باشد که 40 سال پای این نظام، برابر جریانات تکفیری و توطئههای آمریکا ایستادگی کرده است. اگر این واقعیت به مذاق کسی خوش نمیآید، نباید به دروغ، آن را به جناحی عمل کردن متهم کند! سفره دیدن صداوسیما هم البته چندان بد نیست. مثلاً با آن عینک، خواهیم دید تنها طی بازه زمانی اول خرداد تا پایان آذر 93، صداوسیما 6000 ساعت در قرق مسؤولان دولت یازدهم بوده و به تشریح خدمات آنها به مردم پرداخته است.
چنانکه برمیآید، وضعیت در دولت فعلی، از این نیز یکطرفهتر شده است. مصادیق متعدد چنین ادعایی را میتوان در حذف چندباره یکی ـ دو برنامه انتقادی صداوسیما از آنتن، انتخاب مجری برنامههای گفتوگو با رئیسجمهور از سوی دولت، تداوم حضور یکجانبه مسؤولان سیاست خارجی در برنامههای صداوسیما و عدم جواز به منتقدان برای حرف زدن در برابر آنان و دهها مورد دیگر مشاهده کرد. در همین فضا اما حمیدرضا جلاییپور، چهره اصلاحطلبی که معتقد است بیشتر مسافران اربعین گرسنه و هواپیماندیدهاند و بهترین امکان مدرنی را که ممکن است در طول زندگی از آن استفاده کنند همان ماشین مدرن بنز حمل جنازه بهشت زهراست! به صداوسیما آمده، روی آنتن زنده تلویزیون با وقاحت میگوید: «انتخابات ٨٨ مشکلدار برگزار شده و اصلاحطلبان و رهبران جنبش سبز نجابت کردند در برابر برخی برخوردها!»
فاعتبرو یا اولی الابصار!