طی دهه گذشته، انرژی مجدداً به موضوعی جذاب برای پژوهشهای دانشگاهی تبدیل شده است. فهم چرایی آن آسان است: با اینکه ممکن است تجربه گرمایش جهانی، هنوز در سطح زندگی روزمره دشوار باشد (نمونهای عالی برای آنچه «تیموتی مورتون» به آن «نامکانی» ابراُبژهها میگوید) اما رویدادهای چشمگیر آبوهوایی این روزها چنان بهوفور رخ میدهد که راندن دغدغههای زیستمحیطی به پس ذهنمان کار سادهای نیست و با اینکه نمیتوان دلیل گرمایش جهانی را تنها به منابع اصلی انرژی-نفت، زغالسنگ و گاز طبیعی- محدود کرد، استفاده کماکان روبهرشد از این سوختها بهنحو قابل ملاحظهای در افزایش سطوح سیارهای دیاکسیدکربن دخیل بوده است. خواندن گزارشها درباره منابع جدید انرژی که بهسرعت آماده استفاده میشوند، حتی در ایالات متحده (لعنت به دولت ترامپ!) دلگرمکننده است. هرچند، بهرغم این نوآوریها، شکستی جمعی در فهم این نکته وجود دارد که شکل و شخصیت جامعه مدرن تا چه اندازه مدیون انرژیهایی است که سوختهای فسیلی در اختیارش گذاشتهاند. پژوهشگرانی که امروز روی انرژی کار میکنند، صرفاً علاقهمند به محکومکردن انرژیهای کثیف و تمجید از انواع پاک آن نیستند. این کار آسان است. در عوض آنها تمایل دارند با نقش انرژی در شکلدادن به کنشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی- تقریبا همه آنها- و دلایل و پیامدهای تنش و خشونت همواره موجود پیرامون استخراج منابع در هر نقطه جهان کلنجار بروند. این کار سختتر است؛ شاید تنها به این دلیل که تاکنون درباره رابطه ما با انرژی، چیزهای بسیاری ناگفته و بررسینشده باقی ماندهاند. «سوخت: یک واژهنامه نظری» اثر مبتکرانه و جذاب «کارن پینکس» برای رشتهای که به سرعت در حال شناختهشدن با عنوان «علوم انسانی انرژی» است، رهاوردی درخور توجه است. کتاب سوخت نیروی پرشور و انتقادیاش را از تمایزی کلیدی میگیرد که پینکس همان ابتدا مطرح میکند: موضوع این کتاب نه انرژی، بلکه همانطور که از عنوانش پیداست «سوخت» است. استفاده کمابیش جابهجای این دو اصطلاح (دستکم در زبان انگلیسی) رویهای عادی است اما این تمایز مهم و گویاست. انرژی نیروی لازم برای کارکردن است. در سوی مقابل، سوختها ماده خام انرژیاند و اشکال گوناگونی به خود میگیرند، جامد و گاز، واقعی و خیالی. این کتاب واژهنامه کوتاهی است از تمام انواع سوخت، از نفت خام گرفته تا سنگ جادوی افسانهای. نیتش این نیست که در زمانه رویارویی با گرمایش جهانی، از طریق طبقهبندی یا دستهبندی، به جهان سوختها نظم و یکپارچگی بدهد. در عوض پینکس میخواهد واژهنامه نظریاش خواننده را عمداً گیج و در نتیجه درگیر نقادی کند. پینکس میخواهد با روشی شبیه به «دایرهالمعارف مشخص چینی» که «خورخه لوئیس بورخس» توصیف میکند (و میشل فوکو در نظم اشیا (۱۹۶۶) اشاره مشهوری به آن دارد)، «استبداد امر انضمامی» را که بر رابطه ما با سوخت سیطره دارد، سرنگون کند. او مینویسد: «شاید این واژهنامه بتواند تفکر ما درباره سوخت را درهم بریزد، نه برای اینکه از انرژی فینفسه شر بسازد و نه برای ساختن سلسلهمراتب جدیدی که در آن انرژیهای تجدیدپذیر خاصی جایگزین سوختهای فسیلی شوند، [...] بلکه در عوض برای گشودن راههای جدیدی برای تعامل با مواد (واقعی و خیالی) از طریق بیرون کشیدن آنها از روایت (در بعضی موارد با خشونت) و قرار دادن آنها در هیأت یک واژهنامه منحصربهفرد، تا در نهایت کاربران بتوانند این مواد را در روایتهایی جدید بگنجانند. سروکار واژهنامهها با نحوه استفاده ما از زبان، مطلعکردنمان از ریشههای کهن یا خارجی واژهها، پیگرفتن توسعه تدریجی آنها تا زمان حال و بخشیدن درکی به ما از تسلط غیرمنتظرهای است که ممکن است این واژههای خاص بر کنشها و احساساتمان داشته باشند». با اینکه پینکس برخی از واژههایی که آورده را ریشهشناسی میکند، مدخلهای کتاب سوخت غنیتر و متنوعتر از مدخلهای مشابه در واژهنامههای معمولیاند. این کتاب فهرستی منحصربهفرد از کلیدواژههایی مربوط به سوخت است که همزمان به کیمیاگری و علم و ادبیات و تاریخ نیز میپردازد. برای مثال مدخل «زیستتوده» به ما مروری اجمالی از فرآیندهایی عرضه میکند که طی آنها ماده ارگانیک به اتانول تبدیل میشود و در ادامه درباره تولید مواد منفجره توسط «سایرس اسمیت» و دارودستهاش در «جزیره اسرارآمیز» (۱۸۷۴) نوشته «ژول ورن» و فرآیندهای باستانی و قرونوسطایی «گئورگیوس آگریکولا» و «نیکولاس فلامل» شرحهایی میآید، سپس رابطه بین علم سوختها و شخصیت تمثیلی، خلاصهوار مرور شده و در نهایت با بحثی درباره تأکید فوتوریستهای ایتالیایی بر دزدیدن تمام سوختها خاتمه مییابد. بهنحو مشابهی مدخل «زغالسنگ» نیز شرح مختصری از حیات آشفته این ماده در انگلستان عرضه میکند و سپس برای بهدستدادن بینشهایی درباره سوخت موقتبودن زغالسنگ، سراغ «شرحهای شگفتانگیز ژرمینال» (۱۸۸۵) اثر «امیل زولا» و «کینگ کُول» (۱۹۱۷) اثر «آپتون سینکلر» میرود. در کتاب زولا، زغال و گوشت همچون مادهای مرکب آشکار میشوند؛ نمیتوان از زغالسنگ بدون اتمام آن استفاده کرد، درست همانطور که معدنچیها نمیتوانند بدون اتمام زندگیهایشان کار کنند. پینکس مینویسد: «بهنظر میرسد اضطراب درباره پایانپذیری زغالسنگ با پیشرفت و تبدیلشدن آن به قدرت توأمان است» و هیجانانگیز است اندیشیدن به اینکه چگونه با پیدایش نفت، گویی این پایانپذیری فراموش شده است. پینکس در مدخلش بر آنچه بدل به سوختِ معرف مدرنیته شد، توضیح میدهد که چرا روایتکردن نفت ممکن است سختتر از زغالسنگ باشد. او که در معیت «ایتالو کالوینو» در بزرگراههای ایتالیای پساجنگ رانده است، میآموزد نفت مادهای فریبنده است؛ تشخیص آن بهمثابه سوخت در مقابل انرژی (ذخیره) سخت است و بههمیندلیل احتمال دارد تقریباً از زندگی روزمره ناپدید شود، مگر برای کسانی که در معرض آسیب و خطراتی هستند که استخراج و انتقال نفت به وجود میآورد (مثل گروههایی از بومیان آمریکا که زندگیشان تحت تأثیر خط لوله داکوتا- اکسس قرار گرفتهاند). سوخت مدخلهای مشابهی درباره دامنه وسیعی از سوختها دارد: «کبالت-۶۰»، «بُز»(!)، «نفت سفید»، «مغناطیس»، «میهنپرستی»، «پیه»، «نیروی حیاتی» و «باد» تنها چند نمونهاند. در مدخل «هوا»، که بهمثابه مقدمه و مروری بر روششناسی کتاب عمل میکند، پینکس دعوتمان میکند تا جستهگریخته به این واژهنامه نوک بزنیم و آن را به هر ترتیبی که دوست داریم، بخوانیم. این بهعقیده من اندکی فریبکارانه است. کتابی از کلیدواژهها- چیزی مثل فرهنگ سوختی: ۱۰۱ کلمه برای انرژی و محیطزیست که من همراه با «جنیفر ونزل» و «پاتریشیا یگر» ویراستهام- ممکن است به خواننده این امکان را بدهد تا به آن رجوع کرده و مدخلی را به امید بینش یا خط سیری درباره یک موضوع، مرور کند اما کتاب سوخت واژهنامهای است که بهتر است از اول تا آخر خوانده شود. اگر «هوا» خلاصهای از روش کتاب به دست میدهد، آخرین مدخل آن «سیکلون بی» آیندهای را بررسی میکند که ممکن است بر اثر رابطهای متفاوت با سوخت پدیدار شود. در میانه مسیر ما از الف تا یای آن، مجموعهای از شخصیتها، نویسندهها و متنهایی تکرارشونده همراهیمان میکنند. پینکس برای کمک به ساختن روایتهای جدیدی از سوخت، مرتب به آنها رجوع میکند. فهرست شخصیتها بدون اغراق جورواجور است و دامنه وسیعی دارد. پینکس بهدنبال نمودهای آینده سوخت، سراغ «دختر کوکی» (۲۰۰۹) اثر «پائولو باسیگولیپی» میرود: «مگادنتها»، جانوران ماموتشکلی که با مهندسی ژنتیک خلق شدهاند و در رمان باسیگولیپی منبع اصلی انرژی هستند، مدخل خود را دارد و درست در کنار و پیش از «متان» قرار گرفته است. اثر «آگریکولا» در باب «ماهیت فلزات» (۱۵۵۶)، و سیلوا (۱۶۶۴) اثر «جان ایولن» معیارهایی برای درک جذابیت دیرپای فرآیندهای کیمیاگرانهاند که فیزیکدان بریتانیایی، «ارنست رادرفورد» (یکی از شخصیتهای اصلی)، در کتاب خود کیمیای جدیدتر (۱۹۳۷) میکوشد با نگاه خیره مدرن خود آن را از بین ببرد. یکی دیگر از شخصیتهای جذابی که نامش در سراسر کتاب ظاهر میشود، «هنری فورد» است. حضور فورد در «واژهنامه سوختها» ممکن است کمی عجیب باشد؛ آخر او نه کاشف نفت است، نه راههای جدیدی برای توزیع الکتریسیته ایجاد کرده است. یکی از ایدههای اصلی سوخت این است که تولید انبوه اتومبیل موجب تغییری پارادایمی در اهمیت سوخت شده است، تغییری شبیه به گذارواژه «سوخت» از اجاق خانه به دستههای هیزمی که برای گرم نگهداشتن خانه به کار میرفتند. پینکس تصمیمات چندی را بازگو میکند که فورد درباره سوخت ماشینهایش گرفته است (مثلاً مدخل «موز» به ما درباره تصمیم او مبنی بر نخریدن کشتزاری در هندوراس میگوید، از آنجاییکه منابع کافی الکل- یکی از پرشمار سوختهای بالقوهای که برای ماشینها متصور بودند- در آمریکا موجود است). همچنین هر از گاهی درباره نامههایی میشنویم که دیگران بهمنظور سهیمشدن در این پروژه به فورد نوشتهاند، مخترعی بر مزیتهای نیتروگلیسیرین بهعنوان سوخت اصرار میورزد و دیگری به فورد ضمانت میدهد موتوری دائمی درست کرده است که میتواند «ماشینی را با قدرت بینهایت اسببخار به شعاع ۷ متر جابهجا کند». مهمترین شخصیتهای سوخت، ژول ورن و شخصیتهای رمان او «جزیره اسرارآمیز» هستند. پینکس متذکر میشود میتوان این کتاب را «تقریباً همچون واژهنامهای از اشکال سوخت/ انرژی خواند». بسیاری از مدخلها مربوط به ماجراهای اسمیت و همتایان فراریاش در جزیره لینکلن، مخفیگاه کاپیتان نمو است سایر مدخلها در گفتوگو با تجربه اسمیت از یافتن یا ابداع سوختهایی نوشته شدهاند که او و دوستانش در اواخر قرن ۱۹ به آنها عادت کرده بودند و برای بازسازی تمدن به آنها نیاز داشتند. جزیره اسرارآمیز و تعداد زیادی از سایر آثار ورن، برای پینکس منطق روششناختی کتابش را فراهم میکنند. پینکس مینویسد: با اینکه سوخت میخواهد چیزی بیش از فهرستی از اسامی باشد، باید اعتراف کنم مضحکبودن حذفنکردن هیچچیز با الهام از ورن جذابیتی در خود دارد و در حالی که فهرستها (با هر ترتیبی) ممکن است نشانگر استادی باشند، لحظاتی در آثار ورن هست که عملاً درک جهان باثبات و شناختنی را واژگون میکند. انتظارم این است که برخی این واژهنامه نظری را آزاردهنده بیابند و کنجکاو شوند که چرا بعضی از مدخلهای خاص آورده شدهاند و به بعضی نیز اینقدر کوتاه پرداخته شده است. برای مثال «کامفن» چیز زیادی به ما نمیگوید («ترکیب تربانتین و الکل در قرن ۱۹ برای روشنایی استفاده میشد و مالیات سنگینی بر آن بسته شده بود تا کمکی برای پرداخت مخارج جنگ داخلی آمریکا باشد. این ماده کیفیتهای انفجاری دارد که آن را بهمنزله سوخت نامطلوب میکند). «مکانیزهکردن» که ممکن است فکر کنیم موضوعی مهم است، به یک جمله محدود شده، در حالی که «جام مقدس»، این جام معروف را با چند جمله کوتاه به رادیوم و سنگ جادو پیوند میزند. کسانی که از پیش با استدلال «آلن استوکل» در کتاب «قله باتای؛ انرژی، مذهب و پساپایداری» (۲۰۰۷) آشنایی ندارند، بعید است چیز چندانی از مدخل «روح» دستگیرشان شود: زمینه عرضهشده اندک است. اما اینها گلههایی کوچکاند. پیشنهاد من برای کسانی که کتاب سوخت ممکن است گاهی عصبانیشان کند، این است که قدمی به عقب برداشته و چیستی این واژهنامه را به یاد آورند. این اثر هیچ علاقهای به دایرهالمعارفبودن ندارد که میزان مشخصی از جامعیت میطلبد. فهرستی از سوختهاست که هدفش نظری بودن است که به معنای ابتکار یا حقهبازی نیست، بلکه بررسی جدی عمق و وسعت برخوردمان با سوخت و دشواری واقعی ایجاد رابطهای متفاوت با آن است. روایت غالب ما از سوختها روایتی فقیر است. میتوان آن را بسادگی خلاصه کرد: ما میخواهیم «شتاب بزرگ» را حفظ کرده و در عینحال نگرانیهای زیستی خود را از رهگذر این تخیل کاهش دهیم که کل این دمودستگاه منفعتساز منابعخور میتواند به همان خوبی با انرژی پنلهای خورشیدی و مزرعههای بادی کار کند. این کتاب کوچک با معرفی روایتهای غیرمنتظره و عجیب در کنار روایتهای آشناتر، پیوند زدن روایتهای ادبی با علمی و کیمیاگری با تمثیل و شیوههای اندیشیدن و صحبتکردن ما درباره سوخت را از نو تنظیم میکند. پینکس از نظریههای زیستی دانشگاهی دوری میکند. هیچ اشارهای به پساانسانگرایی یا هستیشناسیهای اُبژهمحور نیست و به آنتروپوسین تنها اشاره کوچکی میشود. بههمینترتیب، بهندرت حرفی از پایداری یا تجدیدپذیری، جز بیرون کشیدن آنها بهعنوان روایتهایی که باید کنار گذاشته شوند، به میان آمده است. پینکس تصور نمیکند که نتیجه برخوردی انتقادی با سوخت، همان تأکید تجویزی بر استفاده از انواع بهتر سوخت باشد. پینکس مینویسد: «همینکه نویسنده/ خواننده چنگالهایش را در داستانی فرو کرد، فرآیند تحجر (فرآیندی همراستا با شکلگیری سوختهای فسیلی نیز اما پس از گذشت واحدهای درکناپذیر زمان) شروع میشود. او در پی بهچالشکشیدن همین تحجر روایی است، از طریق قانعکردن ما به رهاکردن داستانهای واقعی یا تخیلی خوب یا بدی که عموماً درباره سوخت برای خودمان تعریف میکنیم. اگر این کار را نکنیم، چیزهای زیادی برای ازدستدادن داریم.
منبع: لسآنجلس ریویو آو بوکز
ترجمه: علی امیری/ ترجمان