علیاکبر عباسی: اینکه چه چیزی موجب شده این میزان نارضایتی از دولت آقای روحانی را بین مردم شاهد باشیم، دلایل مختلفی دارد که البته اصلیترین آن به عملکرد ضعیف دولتیها مربوط میشود اما این عملکرد ضعیف هم خود دلایل مختلفی دارد. به عنوان مثال استفاده از وزیران و مدیران کهنسال که مدتها قبل امتحانشان را پس دادهاند یکی از این دلایل است. کسانی که اتفاقا در زمان مدیریتشان در سالهای ابتدایی دهه 70، اعتراضهای مردمی نسبت به اوضاع اقتصادی کشور اتفاق افتاد.
همچنین ایدهای که دولت برای اداره کشور با تکیه بر بیرون و چشم دوختن به خارج از مرزها، در دستور کار خود قرار داد، عامل دیگری است که دولت یازدهم و تا اینجای دولت دوازدهم را در حلوفصل مشکلات کشور ناکام گذاشته است.
اما فارغ از آنچه بیان شد، به نظر میرسد یکی از اصلیترین و مهمترین ایرادهای دولت آقای روحانی که متأسفانه تاکنون هزینههای زیادی بر کشور و مردم و البته خود دولت تحمیل کرده، فاصله دولتمردان و بویژه شخص رئیسجمهور محترم با واقعیتهای جامعه است.
سخنان چند روز پیش آقای روحانی یکی از بارزترین نمونههای این فاصله وی با واقعیتهای جامعه محسوب میشود. در حالی که مسأله اصلی مردم مشکلات اقتصادی است و عملکرد دولت آقای روحانی در عرصه اقتصادی از عوامل اصلی ناآرامیهای اخیر بوده اما او خیلی راحت برای به حاشیه راندن مسائل اقتصادی گام برمیدارد و با تأکید بر مسائل دسته چندم تلاش میکند اینگونه القا کند که مسأله اصلی مردم اقتصاد و معیشت نیست: «مردم حاضر نیستند وضع مالی و اقتصادی آنها بهبود یابد اما فضای مجازی مسدود شود»!
اینگونه مواضع که فاصله روحانی از واقعیتهای جامعه را نشان میدهد سابقهدار است، به طوری که بازخوانی برخی مواضع او در سالهای اخیر نشان از این مسأله تأسفبار دارد. به عنوان مثال در سال پایانی دولت یازدهم و در شرایطی که بحث عدم تحقق وعدههای دولت نقل محافل بود، جناب آقای روحانی گفتند «شرمنده مردم نیستم چرا که به وعدههایی که به مردم دادم، عمل کردم»!
این در حالی است که وی در موقعیتی دیگر گفته بود «سؤال از موفقیت در تحقق اقتصاد مقاومتی از سوی دولت یازدهم بدترین سؤال ممکن است». افزون بر این، افزایش نیروی جویای کار را نشانه امیدواری تلقی کردن نیز از دیگر مصادیقی است که فاصله با واقعیتهای جامعه را نشان میدهد.
انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و شرایط سختی که روحانی بهعنوان رئیسجمهور مستقر و کاندیدای انتخابات در آن برهه تجربه کرد و همچنین رخدادهای اخیر کشور، عواملی است که انتظار میرود تجربه آنها موجب شود آقای روحانی و دولت وی قدری بیشتر واقعیتهای جامعه را درک کنند اما سخنان چند روز پیش آقای روحانی و به حاشیه راندن مطالبات و واقعیتهای اقتصادی جامعه نشان میدهد انگار او همچنان در فضایی متفاوت با آنچه در جامعه وجود دارد، سیر میکند، هر چند این احتمال هم وجود دارد که این میزان حاشیه رفتن در شرایط کنونی ممکن است بیشتر ناشی از واقعیتگریزی باشد تا ندیدن واقعیت!
به نظر میرسد شکست برجام به عنوان نماد ایده دولت توسعهگرا در اداره کشور، شرایطی را به وجود آورده که دولتی که با شعارهای اقتصادی و حلوفصل مشکلات معیشتی کشور روی کار آمده بود، حال به دنبال چرخش از مسائل اقتصادی به مسائل دیگر است و تصور دولتمردان این است که چون ایده مدنظر آنها در حل مشکلات اقتصادی کارگر نیفتاده است، پس کلا مسائل اقتصادی را بیخیال شوند و به قول معروف صورت مسأله را پاک کنند.
در واقع مواضع و رویکرد دولتمردان نشانگر این است که با توجه به ناکامیهای آنها در عرصه سیاست خارجی، حالا دیگر امیدی به رفع مشکلات اقتصادی ندارند اما نکته قابل اهمیت این است که یقینا شکست ایده دولت در اداره کشور، به معنای این نیست که هیچ مسیر دیگری برای حل مشکلات وجود ندارد.
هرچند 4 سال و نیم اخیر فرصتهای زیادی از دست رفت اما هنوز هم فرصت برای کار و حل مشکلات وجود دارد و اگر دولت بخواهد میتواند با رویکردی متفاوت از قبل، شرایط بهتری را رقم بزند.
یقینا مردم از دولت معجزه نمیخواهند و انتظار ندارند دولت روحانی برای کشور کار خیلی خاصی انجام دهد اما درک واقعیتهای جامعه و تا این حد دور نبودن از مطالبات مردم و واقعیتهای جامعه، ابتداییترین چیزی است که از شخص اول اجرایی کشور انتظار میرود و در واقع مقدمه حل مشکلات است.