حسن رضایی: تاریخ پر از عبرت است، اگر کسی برای عبرت گرفتن باشد! مثلاً ما اگر عبرت میگرفتیم، حالا وضعمان بهتر بود. حالا منتظر گرم و سرد شدن مزاج دیوانهای به نام ترامپ نبودیم. ما قبلاً هم چوب عهدشکنی اروپا و آمریکا را خوردهایم و از قضا، مذاکرهکنندگان آن زمان، همین قهرمانان دیپلماسی اکنون بودهاند. حالا اما دوباره دوست داریم به اروپا اعتماد کنیم. خیالی نیست، وقتی قلب رآکتور اراک از بتن پر شده، سانتریفیوژها شکستهاند و اورانیوم غنیشده از کشور خارج شده؛ ما فعلاً چیزی برای نقد فروختن نداریم. سیلوهای موشکی را هم نیک میدانیم که فروختنی نیست. هر چند برخی تمایل به فروختن داشته باشند. عبرتها اما همیشه محدود در پرونده هستهای نبودهاند. در تمام این سالها، شل و سفت شدن پیچهای سیاست داخلی هم، عبرتهای زیادی برای اهل نظر داشته است.
مثلاً 23 تیرماه 78، رئیسجمهور فعلی از تریبون نماز جمعه تهران درباره فعالان فتنه 18 تیر میگوید: «این اوباش حتی به مساجد هم تعرض کردند... دیروز نسبت به این عناصر دستور قاطع داده شد، دیروز غروب دستور قاطع صادر شد تا هرگونه حرکت این عناصر فرصتطلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند». حالا اما هم او نسبت به این جملات خطیب موقت جمعه تهران ایراد میگیرد که چرا به برخی از همین اراذل و اوباش، گفتهاید «آشغال». شاید ما نمیفهمیم و منظور جناب رئیسجمهور این است که تنها «مجمع روحانیون مبارز» و دوستانش حق دارند در اینباره اظهارنظر کنند و به اغتشاشگران القابی چون «مزدوران منافق»، «آشوبطلب»، «کرکس» و... بدهند. خیالی نیست.
مسأله اما به همین سادگی نیست و به همینجا ختم نمیشود. مسأله و سوال اصلی این است: خطکش و معیار افرادی چون جناب رئیسجمهور و اصلاحطلبان چیست که در طول زمان میتواند اینقدر متغیر باشد؟! مثلاً اصل اینکه اصلاحطلبان 8 ماه و تا هماکنون از اغتشاشات 88 و قرار دادن جوانان این ملت در برابر یکدیگر دفاع کردهاند ولی سال 96 به فاصله تنها چند روز، بیانیه آتشین علیه اغتشاشات صادر میکنند، خود از بزرگترین ابهامات تاریخ سیاسی کشور است. اینجا اما کسی حاضر نیست پاسخ چنین ابهاماتی را بدهد. انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است! مهم این است که با فضاسازی رسانهای، چنین رویکردی، مانع کند شدن حربه «تکرار» نشود.
همین میشود که حامیان همیشگی اغتشاشات سال 88، به فاصله کوتاهی برای در امان ماندن از ترکشهای «کرکس»، «مزدوران منافق» و... تصمیم میگیرند خیلی زود راهنمای چپ بزنند و تلویحاً بگویند: ما نبودیم! نظام مقصر اصلی است! جالبتر اینکه یکی از همین افراد در جدیدترین اظهارنظر خود خطاب به سردار سلیمانی که گفته بود «کاش به جای پرچم مرا آتش میزدند»، خواستار ملاقات ایشان با جوانی میشود که پرچم ایران را آتش زده است و سر آخر هم از موضعی طلبکارانه تعریض میزند که آن جوان، نتیجه سیستم آموزشی همین نظام بوده است. گو اینکه حامیان 8 ماه اغتشاشات و آدمکشیها در سال 88، میخواهند به یکی از مهمترین عوامل استقرار صلح در منطقه و جهان، درس تساهل و تسامح بدهند! خاصه کسی نسخهپیچ این مسأله است که نهتنها در 88 بلکه در فتنه 78 هم فرد موثری بوده است!
این وسط انگار کسی هم نیست بگوید جوانانی که سال 88 با فریب شما و دوستانتان 8 ماه رو در روی خانواده، برادران، دوستان و هممحلهایهای خود در سطح خیابانها قرار گرفتند هم، نتیجه همین سیستم آموزشی بودند ولی شما و دوستانتان آنها را فریب دادید. شهید «محسن حججی» و همرزمان مظلومش هم نتیجه سیستم آموزشی همین نظام بودند ولی شما و دوستانتان 6 سال با تعریض و کنایه از آنها سخن گفتید و رو در روی آنها در کنار تکفیریها قرار گرفتید. نشان به آن نشان که جناب عبدی، اردیبهشتماه 94 در همین زمینه میگوید: «یکی از بدترین ویژگیها که موجب رکود فکری در میان اصلاحطلبان شده است، حب و بغض افراطی شکل گرفته میان آنان است..یک نمونه کوچک آن تحلیلی است که بسیاری از آنان (اصلاحطلبان) بدون در نظر گرفتن واقعیتهای سوریه و نیز منافع ملی کشور در کنار عربستان و ترکیه قرار گرفتند!»
حالا بگذریم از نیش و کنایههایی که شرق و زنجیرهایهایش، عربسرخی و همکاسههایش و تاجزاده و همفکرانش، چه جسارتها و ناحقیهایی را در حق سردار سلیمانی و سربازانش روا داشتند!
من قصد نداشتم چنین حرفی به زبان بیاورم. آقای عباس عبدی اما وقتی سعی میکند به شخصی چون سردار سلیمانی توصیه تساهل و تسامح ارائه کند، دوست دارم به او بگویم شما که سال 91 طی جلسهای در دفتر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران به جمعی از جوانان حاضر در همین سیستم آموزشی گفتید من به جنگ نرفتهام و به دیدن خون و اسلحه حساسیت دارم، چرا با دوستان خود در سال 88، هشت ماه خیابانهای کشور و بویژه تهران را به میدان جنگ تبدیل کردید؟ فکر نمیکردید برخی دیگر از شهروندان این کشور هم مانند شما و یحتمل(!) قریب به اتفاق دوستان جماراننشین و بولتننویستان از خون، درگیری و جنگ- آن هم از نوع داخلی آن- بترسند؟
«آیرا کورزبان» وکیل «ژان برتراند آریستید» رئیسجمهور هائیتی زمانی پس از سرنگونی دولت هائیتی توسط آمریکاییها در یک سخنرانی جالب توجه گفته بود: «چرا تاکنون در آمریکا کودتا شکل نگرفته است؟» و در ادامه به خود پاسخ داده بود: «چون در واشنگتن سفارت آمریکا وجود ندارد!» سوال واضح از جمیع اصلاحطلبان و حامیان فتنه 88 این است که شما چطور در سال 96 به فاصله تنها چند روز دست ایادی استکبار، کرکسها، فرصتطلبان و آشوبگران را در پشتپرده حوادث میبینید ولی سال 88، با قدرت هرچه تمامتر از آنها حمایت کرده، جوانان مردم را به جان هم انداختید؟ سوال دیگر اینکه شما در کدام سیستم آموزشی پرورش یافتهاید که چنین زود به زود رنگ عوض میکنید؟ بگذریم از اینکه اگر خللی در سیستم آموزشی آن جوانک خاماندیش باشد نیز با توجه به میانگین سن دستگیرشدگان اخیر به ضرس قاطع میتوان گفت دوستان شما در دولتهای سازندگی و اصلاحات آن را تدوین کردهاند!
و این رشته سر دراز دارد... .