فروغ محمدزاده: پدیده نوظهور خانوار «تکنفره» در سالهای اخیر در کشور افزایش یافته است، چنانکه آمار خانوارهای تکنفره به نسبت کل خانوارهای کشور در سال 85، 2/5 درصد بوده که این عدد در سال 95 به 5/8 درصد رسیده است که 4/66 درصد از کل خانوارهای «تکنفره»؛ «زنسرپرست» هستند و این وضعیت به عنوان یک آسیب تلقی میشود. در سال 85 بیش از 880 هزار خانوار تکنفره در کشور مورد شمارش قرار گرفته بود که این رقم در سال گذشته به بیش از 2 میلیون نفر رسیده است. از این تعداد بیش از 68 هزار خانوار «مردسرپرست» و بیش از یک میلیون و 350 هزار خانوار «زنسرپرست» هستند. به عبارتی دیگر میتوان گفت 12 درصد از مجموع 24 میلیون خانوارهای کشور، زن سرپرست هستند. اما آمارها نشان میدهد مسأله «زنان سرپرست خانوار» جدیترین یا لااقل یکی از جدیترین معضلات امروز جامعه است؛ در گذشته تنهازیستی امری ناخواسته بود و فرد به دلیل از دست دادن خویشان، طلاق یا مهاجرت خود یا سایر اعضای خانواده مجبور به تنهازیستی میشده است که البته این مسأله همچنان نیز ادامه دارد اما در دنیای امروز، افزون بر آن گروهی از افراد به شکل خودخواسته علاقهمند هستند تنها زندگی کنند.
عوامل مؤثر در تنهازیستی
شهلا کاظمیپور، جامعهشناس با اشاره به افزایش تعداد خانوارهای تکنفره در یک دهه اخیر، میگوید: به تاخیر افتادن سن ازدواج، عدم اتکای مالی به خانواده، افزایش میزان طلاق و مهاجرتهای شغلی و تحصیلی مهمترین عواملی است که در تنهازیستی تاثیر گذاشته است. این استاد دانشگاه کمرنگ شدن کارکردهای خانواده را از دیگر عوامل رواج تنهازیستی در جامعه میداند و میافزاید: شکاف نسلی بین جوانان و والدین و کمرنگ شدن کانون و فضای گرم خانواده بهواسطه درگیری با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از دیگر عوامل موثر در این پدیده است.
نهادهای متولی کاری از پیش نمیبرند
کاظمیپور با بیان اینکه اگر به دنبال ارائه راهکار هستیم باید به دنبال عوامل ایجادکننده مشکلات برویم، اظهار میکند: تنهازیستی جوانان به این دلیل بین آنان گسترش پیدا کرده است که آنها به دنبال «استتار» هستند، یعنی با انتخاب شیوه تنهازیستی به دنبال رفع نیازهایشان هستند و میخواهند از ملأ عام دور باشند. این جامعهشناس تأکید میکند: مشکل اصلی در جامعه جوانان نیستند بلکه مشکل اصلی نوع نگاه خانوادهها به ازدواج و مشکلات آن است. در بیشتر کشورهای دنیا وزارتخانهای برای رسیدگی به وضعیت خانواده وجود دارد اما در ایران تنها نهادهایی مانند مرکز امور زنان و خانواده و بخش جوانان در وزارت ورزش برای رسیدگی به وضعیت خانوادهها وجود دارد که چندان کاری از پیش نمیبرد، به عبارت دیگر اهمیت مسأله ازدواج هنوز در دولت بهوجود نیامده است. خانواده به عنوان رکن اصلی اجتماع و تشکیل آن برای حفظ سلامت جسمی و روانی انسانها لازم و ضروری است اما در سالهای اخیر و به دلایل مختلف این رکن اصلی جامعه با تجردگرایی جوانان دچار خلل شده است. در شرایط اقتصادی و اجتماعی که جامعه ایرانی در آن قرار دارد طبیعی است که تجرد رو به فزونی باشد. جوانها وقتی شرایطی برای تشکیل زندگی ندارند و از سویی دوام کوتاه زندگی مشترک اطرافیان را میبینند به این نوع زندگی گرایش پیدا میکنند.
گسترش خانههای سفید
همچنین جعفر بای، جامعهشناس با بیان اینکه خانوارهای تکنفره ترکش یا پارههای جدا شده یک خانواده سالم هستند، میگوید: خانواده پازلی است که از والدین و فرزندان تشکیل شده است ولی الان بنا به دلایلی جدا شدند برای مثال والدین (پدر یا مادر) رفتن به سرای سالمندان را نپذیرفتند و به تنهایی خود یک خانوار تشکیل دادند یا فرزندان مجردی که دیگر اعتقادی به ازدواج ندارند در نتیجه خانوارهای تکنفره را بهوجود آوردهاند. وی با اشاره به آسیبها و پیامدهای افزایش خانوارهای تکنفره در جامعه، تصریح کرد: حضور خانوارهای تکنفره، زمینه شکلگیری خانههای سفید که متاسفانه به اشتباه در رسانهها از آن به ازدواج سفید یاد میکنند در حالی که مسیر سیاهی است، را فراهم میکند؛ این پدیده منجر به بروز مشکلات فراوانی در جامعه میشود. بای اظهار میکند: این گونه افراد که از خوبیت، ریشه، بنیان و اساس چندانی برخوردار نیستند، تعلقات اجتماعی و فرهنگی آنان رنگ باخته و از اعتقادات مذهبی و باورهای دینی چندانی برخوردار نیستند باعث ایجاد عناصر آسیبپذیر مساعد برای بروز ارتکاب جرم در جامعه شده است. این گروه ظرفیت ارتکاب جرم فراوان را داشته و با کوچکترین پیشنهاد به صورت سازمانیافته در گروههای مافیا و شبکههای جرم جذب میشوند. وی با اشاره به اینکه اینها البته اقلیت هستند اما باید جلوی رشد این پدیده گرفته شود، میافزاید: پشتوانههایی را که هنگام بروز مشکل، اعضا در نظام خانواده از آن برخوردار است، این گروه بیبهره بوده و در هنگام مشکلات خود را تنها، قریب و بیکس حس کرده و به لحاظ عاطفی، روحی و روانی متعادل نیستند و رفتارهای بیمارگونه فراوانی را میتوانیم از این گروه شاهد باشیم. بای خاطرنشان میکند: خانوارهای تکنفره از لذت زندگی که در قالب خانواده نصیب انسان میشود بیبهره هستند لذا از نشاط اجتماعی برخوردار نبوده و اوقات فراغت برایشان مفهومی ندارد؛ علاوه بر اینکه خودشان در غم و غصه هستند موجب کمرنگ شدن نشاط اجتماعی نیز میشوند.
لزوم اتخاذ تصمیمات راهبردی
با افزایش زندگی مدرن مجردی انسانها از هم دور شده، سرمایه برای جامعه سالم کم میشود و روابط کاهش پیدا میکند. زمانی میرسد که به دلیل آنکه جوانها به صورت مجردی زندگی میکنند خواهر و برادری نخواهند داشت. اینگونه مسائل بسترساز جامعهای منزوی، انسانهای بینشاط و در خود فرورفته میشود. افزایش خانوارهای تکنفره از نشانههای بیماری اجتماعی محسوب میشود، هر زمان این میزان در جامعه افزایش یابد، ناهنجاریهای اجتماعی به تبع آن بیشتر میشود بنابراین برنامهریزان اجتماعی و سیاستگذاران فرهنگی باید تلاش کنند با اتخاذ تصمیمات راهبردی، با افزایش آمار اینگونه خانوارها مقابله کنند و با مبارزه بهنگام زمینه سلامت اجتماعی را در جامعه فراهم کنند، چرا که این نوع زندگی که ارمغان غرب است، تهدیدی جدید برای کانون خانواده ایرانی است.