حسین قدیانی: دلم تنگ شده بود برای برف! برای این مرواریدهای سفید که عجیب عطر خدا را دارند! برف که میبارد، انگار خدا نقل میپاشد بر سر ما آدمها! سفیدبخت میشویم! پیام هر دانه برف، این است که خدا هست! فدای دل توحیدی آن کشاورز روستایی که هنگام برف، حمد خدا را میکند! فدای مردمانی که همین چند روز پیش، برای باز شدن دل آسمان، نماز خواندند! فدای آن سردار که در برف کردستان، به نیروهایش دستور خیز میداد! حتی برف هم آمد اما باز خبری از سردار انتهای افق نشد! مادرت، برف که میآید، گمان میکند تو با برف میآیی! و باران که میبارد، با باران! و بهار که از راه میرسد، با بهار! کجایی حاجاحمد؟! کجایی تا بخروشی علیه فیش حقوقی آدمحرفیها؟! حرف، الیماشاءالله؛ کار، تقریبا هیچ! وعده و ادعا و منممنم، فراوان؛ خدمت و تلاش و تدبیر؛ در کمترین میزان! باز «آدمبرفی» کمی ما آدمها را شاد میکند اما «آدمحرفی» همهاش حرف میزند و حتی رأیدهندگانش را هم پشیمان میکند! آدمحرفیهای مکتب بخور و بخواب، استاد غافلگیر شدنند! و عوض «مدیریت بحران» مدیریتشان بحران دارد! اما آدم مکتب ولایتفقیه، حتی دست دشمن هم که بیفتد، با برق نگاه نافذش، دشمن را غافلگیر میکند! نه! ملتی که شهادت دارد و بلباسی و حججی دارد و حاجقاسم را دارد، هرگز اسارت ندارد! ببار ای برف! ببار و با ما حرف بزن! و بگو که از کدام آسمان میآیی! و همسایه کدام شهیدان بودهای! آه! شهرداری از جنس مهدی باکری میخواهم! و قایقی که نامش «عاشورا» بود! میخواهم سوار این قایق شوم و بروم اروند تا از نزدیک، به بچههای والفجر ۸ سلام کنم! شیربچههایی که جزر و مد آن رود وحشی هم نتوانست غافلگیرشان کند! دلم روایت فتح میخواهد! بادگیر آبی بسیجیهای نخلستان! ببار ای برف! ببار و با من، قصه دستواره را بگو! معاون لشکری که ناشناس، میرفت شمالشهر و داد میزد: «برف پارو میکنیم!» و پولی هم نمیگرفت! میگفت: «امام و رزمندهها را دعا کنید!» و عجبا! چکمه و پوتین هم به پا نمیکرد! میگفت: «من دوست دارم در راه خدمت به این مردم، ولو شمالشهریاش، کمی بیشتر درد سرما را حس کنم»! و باز هم عجبا! خود «محمدرضا دستواره» بچه جنوب شهر بود! میگفت: «بالای شهر، برفش بیشتر است! و اقلا الان، کمک بیشتری میخواهد آنجا!» و این است انسان انقلاب اسلامی! و اینانند خمینیزادهها! و همین گونه است که سردار سلیمانی میگوید: «ما برای امنیت همه شهرها و همه جای شهرها میجنگیم!» لابد دیدهاید تصاویر خانه ساده پدری حاجقاسم را! این نگاه، کوبندهترین جواب به کسانی است که توهم زدهاند بسیجی و سرباز و سردار ما دنبال دامن زدن به جنگ میان مردم و اینجای شهر و آنجای شهرند! لیکن هیهات! شهید مدافع حرم، مدافع حریم امنیت همه است؛ همه حتی آن مدیری که طعنه میزند به رزمندگان ما! پس ببار ای برف! ببار و بگو قصه «مسیح کردستان» را که حتی در بیش از یک متر برف پاوه هم نیروهایش جا نزدند! سلام بر شهدای قلههای غرب کشور که خودشان متحمل سرما شدند اما اجازه ندادند گرمای امنیت از بین برود! سلام بر خمینی بهخاطر خمینیزادهای چون بروجردی! و سلام بر خامنهای به خاطر خمینیزادگان دیگری چون همه مدافعان حرم! و اما بهمن است و دل را مجدد باید سپرد به دریادلان والفجر ۸ که حتی خروش اروند هم هیچ نتوانست آرامش دلشان را برهم بزند! ایمان اگر به خدای موسی باشد، همیشه راه نجات هست، ولو آنکه همه فراعنه با تو دشمنی کنند! اگر دیروز عبور از عرض اروند، مساله سپاه ما بود، امروز را بنگر که از جوان عراقی گرفته تا رزمنده یمنی و از مبارز فلسطینی گرفته تا نوجوان سوری، افتخار میکنند به اینکه قاسم سلیمانی، سردار همه منطقه است! و ما این نفوذ را از اروپاییها نگرفتهایم که برای ادامه آن، منتظر نظر اروپا باشیم! اروپا در جنگ، حامی صدام بود و به آن جلاد، همه رقم کمکی کرد اما امروز در عراق، صدام نیست و قاسم سلیمانی هست! چرا؟! چون خداوند نمرده است! خدا گاهی خود را در بلورهای برف نشان میدهد، گاهی در قطرات اشک حاجقاسم؛ آنجا که در فراق احمد کاظمی، اشک میریزد! و ما بندگان ضعیف خدا هستیم لیکن مادام که ایمانمان به خدا باشد، خدا ما را قوی میکند در چشم دشمن! روزگاری در همین ماه بهمن، محل درگیری ما اروند بود اما اینک دشمن، شاکی است که چرا ما در همه منطقه، قدرتِ برتر را داریم! کجایی آقای میتران؟! دیدی خدای ما از موشکهای ساخت فرانسه، قویتر است! اشتباه بزرگ غرب در این است که فکر میکند در ایران، همه ارادهها مثل اراده آدمحرفیها، سست است و همه عمرها مثل عمر آدمبرفیها، کوتاه! لیکن این پیام خدا به همه دشمنان و دشمندوستان است؛ بخواهید «حسین فهمیده» را حذف کنید، یک قهرمان دیگر، رو میکنم: «محسن حججی»!
پس ببار ای برف! بلور پشت بلور! مروارید پشت مروارید! که نسل سفیدبخت ما را هرگز خدا قطع نخواهد کرد! ما تازه داریم آماده میشویم برای روز موعود! ما چشم به راه سپیدهایم! این حق مسلم مردمان مقاوم انقلاب اسلامی است که ظهور امامی را ببینند که خلاصه همه انبیا باشد! و این را خدا به ما وعده داده! روزگاری در همین بهمن، امید وافر داشتیم به عبور از عرض اروند! و امروز، امید وافر داریم که در گذر از این پیچ تاریخی، عصاره همه خوبیها را در جمال «مهدی فاطمه» ببینیم! شرط است که باز هم استقامت کنیم؛ درست مثل شیران بهمنشیر و مردان اروند! خدایا! ما در رکاب دین تو، همچنان میمانیم! در این راه رهاییبخش، باز هم مددرسان ما باش! و کفی بالله حسیبا...