«جاده قدیم» ضعیفترین فیلم جشنواره
گلی به گوشه جمال عمادِ فروشنده!
محمدرضا کردلو: «جاده قدیم» احتمالا به این نیاز داشته باشد که برای دیده شدن جنجال و حاشیههای فراوانی در دوروبرش شکل بگیرد، چرا که خود فیلم خیلی بیخاصیت است. یعنی نه پیام مشخصی دارد و نه فضای قصهپردازانه مناسبی دارد. در شروع شلوغ و پلوغش آدمهای زیادی هستند که در ادامه ربطی به قصه اصلی ندارند. اضافیاند اما زمان میگیرند. حتی اگر از اینکه پدربزرگ خانواده در شب چهارشنبهسوری فال حافظ میگیرد و شعر سعدی میخواند، اغماض کنیم اما شروع فیلم کلا اضافی است. در ادامه خیلی طول میکشد تا گره اصلی فیلم که ماجرای تجاوز و زورگیری از مینو است (نقش اول فیلم) مطرح شود. به عبارت بهتر برای طرح چنین گرهای این همه مقدمه نیاز نیست. در ادامه و بعد از این شروع کسلکننده هم با ضعف در پرداختن به چالشهای درونی مینو مواجهیم؛ زنی که تجربه تجاوز را از سر گذرانده و دچار علائم شدید اختلالهای اضطرابی، افسردگی و مشکلات ارتباطی و عاطفی است اما هر جا لازم باشد سالم میشود. کیک تولد درست میکند، جلوی صدور وام میلیاردی در بانک را میگیرد، از سقط جنین عروسش جلوگیری میکند و.... مرد قصه هم مرد بیخاصیتی است؛ شخصیتی ضعیف که حس طبیعی مردهای دیگری که در این موقعیت قرار میگیرند را ندارد. به عبارت بهتر باز هم گلی به گوشه جمال عماد در فروشنده. مردی که بیشتر از غیرتورزی و حتی بیشتر از اینکه به چالشهای درونی همسرش احترام بگذارد، دنبال تکمیل کردن پرونده اداره آگاهی است. داستانهای حاشیهای که حول قصه مرکزی تعریف میشوند هم ناقصند، چرا که شخصیتهای قصههای حاشیهای هم برای مخاطب شناسانده نمیشوند و اساسا به شخصیت تبدیل نمیشوند. قصه متجاوز، قصه سقط جنین، قصه اعطای وام چندصدمیلیاردی و اختلاس و حتی یک سکانس بیمعنی اضافی و داستانی که اصلا بازگو نمیشود، فقط چند دقیقه دیگر از زمان فیلم را میگیرد. دایی کیست؟ کجا رفته است؟ اصلا سکانس بازگشت مینو به خانه مادرش چه فایدهای برای کل قصه داشت؟ و اصلا منیژه حکمت چرا فیلم کوتاه نساخته است؟ جاده قدیم آنقدر نما و سکانس غیرسینمایی و اضافی دارد که میتوانست نباشد. پایانبندی هم پایانبندی بیرمقی است. اعتراف مینو به تعرضی که به او شده است و تمام. در حالی که تکلیف قصههای نیمبند و شخصیتهای ناتمام روشن نشده است.
نگاهی به فیلم سینمایی «فیلشاه»
یک انیمیشن خوشساخت و کودکپسند
احسان سالمی: بالاخره یک انیمیشن سینمایی باکیفیت که مخاطب هدفش واقعا کودکان هستند، تولید شد! این بهترین و کوتاهترین جملهای است که میتوان با آن «فیلشاه» را توصیف کرد. یک انیمیشن سینمایی خوشساخت و کودکپسند که نسبتا به نمونههای قبلی انیمیشنهای سینمایی تولیدشده در داخل کشور هم از لحاظ فنی و هم از نظر توجه به سلیقه و خواسته مخاطب اصلی این قبیل آثار، یعنی کودکان و نوجوانان جلوتر است. قصه فیلی دست و پاچلفتی به نام «شادفیل» که پدرش رئیس گله فیلهاست و شادفیل باید جانشین او شود ولی به دلیل همان دست و پاچلفتی بودنش همواره مورد تمسخر دیگر حیوانات جنگل قرار میگیرد. اما ورود چند شکارچی به جزیره فیلها و به اسارت درآوردن آنها، مسیر قصه را تغییر میدهد. البته قصه «فیلشاه» به همین سرراستی هم نیست و در ادامه ماجرا قصه این فیلها به ماجرای سپاه ابرهه و حمله به کعبه گره میخورد. اتفاقی که در عین داشتن نکاتی مثبت در ارتباط با نگاه درست و اصولی سازندگان اثر برای پیوند زدن قصههای کودکانه به قصههای تاریخی و اسلامی مردم کشورمان به واسطه عدم توجه به بعضی ریزهکاریهای مهم در نگارش قصه، باعث ایجاد حفرههایی در فیلمنامه این اثر شده است. با این همه نفس پرداختن به چنین داستانی در زمانهای که کودکان ما با انبوهی از داستانها و افسانههای غربی و غیربومی در آثار انیمیشنی روبهرو هستند، به خودی خود امری مثبت و قابل ستایش است. هرچند شاید بهتر بود زمان بیشتری برای پرداختن به خردهروایتهای موجود در قصه و برطرف کردن نقصهای آن گذاشته میشد تا علاوه بر برطرف شدن حفرههای موجود در فیلمنامه، ریتم اثر نیز یکدستتر میشد. البته از حق نباید گذشت که با وجود برخی ایرادات موجود در قصه، توجه ویژه سازندگان این انیمشین به 2 عنصر مهم خلق فضای فانتزیگونه و استفاده از تیم دوبلاژی حرفهای باعث شده بسیاری از مشکلات ظاهری قصه، به واسطه همین فضای خوشرنگ و لعاب و سرزنده کار و البته صدای جذاب گویندگان اثر، کمتر به چشم مخاطبان بویژه مخاطب کودک و نوجوان که مخاطب اصلی این اثر هستند، آید.