دیماه 56 در حالی که 2 هفته از سرکوب قیام نوزدهم دی در قم گذشته بود و رژیم پهلوی قصد داشت با ایجاد اختناق، از گسترش نهضت جلوگیری کند، جمعی از روحانیون مبارز، نامهای به کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل متحد ارسال و از اوضاع حاکم برکشور، بشدت انتقاد کردند. در بخشی از این نامه با اشاره به شرایط جاری در ایران و دیدار «کارتر» رئیسجمهور وقت آمریکا با شاه آمده است: «در شرایطی که ملل مستضعف جهان، یکی پس از دیگری، آزادی و استقلال خویش را بازمییابند و بندها و زنجیرهای اسارت و بردگی را یکی پس از دیگری پاره میکنند، حقوق ملت شریف ایران، پایمال اغراض شوم دودمان ننگین پهلوی شده و هر روز، زنجیر اسارت و بردگی را بر دست و پای ملت ما محکمتر ساختهاند. با کمال تأسف و تأثر، کارتر، رئیسجمهور آمریکا که خود را مرد صلح میداند و از انساندوستی سخن میگوید، 35 میلیون جمعیت باشرف و مسلمان را فدای شاه خائن و مزدور و نوکر بیقید و شرط خود میکند». در همین راستا رهبر انقلاب نیز در دیدار مردم قم در 19 دی ماه سال 92 فرمودند: «هرکس دیگری [هم] درباره حقوقبشر حرف بزند، آمریکاییها حق ندارند درباره حقوقبشر حرف بزنند». در ادامه با توجه به بیانات فوق، به صورت مشروح به تشریح رفتار دوگانه ایالات متحده آمریکا در قبال مسأله حقوقبشر میپردازیم.
***
چرا هر از گاهی غرب تلاش میکند با ایراد اتهامات حقوقبشری، ایران را تبدیل به یک کشور نامگذاری شده در حوزه حقوقبشر و سپس شرمنده در این عرصه تبدیل کند؟ دلیل این امر را احتمالا باید در طرحهای کلان غرب نسبت به ایران جستوجو کرد. طرحهایی که نشان از برنامه تغییر رفتار و رژیم ایران دارد. غرب به رهبری آمریکا در سالهای گذشته برای تأثیرگذاری بر روند زندگی سیاسی در ایران و تأثیر بر نتیجه فرآیند سیاسی در کشور اعم از انتخاباتها در یک اقدام سازماندهی شده 3 پروژه علیه جمهوری اسلامی ایران را کلید زد تا هم آنچه خود درباره ایران پیگیری میکرد یعنی «تغییر رفتار ایران»
Change Of Behavior را تعقیب کند و هم پروژه ناتمام 2009 یعنی غائله بعد از انتخابات 88 ایران برای رسیدن به «نافرمانی مدنی» را به اتمام رساند، هم از این رو طی برنامهریزی بلندمدت چند ساله تلاش کرد فشار علیه ایران را با 3 مکانیسم «تحریمها به دنبال پروژه هستهای شدن ایران»، «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوقبشر» به پیش برد، تا رفتار سیاسی مردم را تحت تأثیر قرار دهد.
آخرین پروژه سالهای گذشته آمریکاییها برای مهار ایران، موضوع «حقوقبشر» بوده است. یکی از چالشهای مهم ایران در دیپلماسی در طول حیات خود، موضوع حقوقبشر بوده است. سوای اینکه حقوقبشر ادعایی غرب، نظام فلسفی- فکری آن و امپراتوری رسانهای تحت تملک غرب چیست و چگونه مطالبات، نیازها و اولویتهای سایر کشورهای جهان غیرغربی در هنگام وضع آن نادیده گرفته شده است، آنچه بهعنوان ابزاری برای فشار علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد، ادعای «نقض حقوقبشر» توسط جمهوری اسلامی است. این سه پروژه برنامهریزی شده بود و طی 3 دهه، بیشترین فشار تبلیغاتی و عملیاتی چه از سوی دولتهای معارض و چه از سوی سازمانهای بینالمللی تحت نفوذ این دولتها علیه ایران اعمال شده و میشود.
نخست: به چه دلایلی، ایران متهم به نقض حقوقبشر شد؟
درباره طرح ادعاهای نقض حقوقبشر توسط ایران، باید اشاره کرد بهرغم تمام ادعاهایی که غرب درباره حقوقبشر مطرح میکند و با توجه به ابزاری نگاه کردن به آن (حقوقبشر) برای دستیابی به اهداف خود در جهت «قوام و دوام سلطه نظام سرمایهداری»، مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی، سبب شده است کشور ما اغلب در معرض اتهام و در مقام پاسخگویی قرار داشته باشد. تشریح دلایل داخلی و خارجی درباره مطرح شدن ادعای نقض حقوقبشر و پیگیری این ادعا در محافل بینالمللی موضوعی است که باید با موشکافی تجزیه و تحلیل شود.
دلایل داخلی
1- مخالفان جمهوری اسلامی در قامت «فعالان حقوقبشر»
در توضیح دلایل داخلی ایجاد چالش علیه جمهوری اسلامی ایران، از یکطرف باید نگاهی به آنچه نقش بهاصطلاح «فعالان حقوقبشر ایران» و مدعیان حقوقبشر گفته میشود داشت، تا بتوان به روشنی به پایگاه سیاسی- اجتماعی ادعاهای حقوقبشری این طیف از بهاصطلاح «مدافعان حقوقبشر» پی برد و از طرف دیگر بهبررسی آنچه موضوع نقض حقوقبشر در ایران نامیده میشود و واکاوی ادعاهای داخلی درباره «نقض حقوقبشر» توجه کرد. همچنین باید به نفوذ و رسوخ برخی مدعیان ایرانی حقوقبشر که در داخل سکنی گزیدهاند و خوراک فکری سازمانهای بینالمللی اجتماعی- فرهنگی را فراهم میکنند، پرداخت و به توضیح این موضوع پرداخت که طرح چنین ادعاهایی نه بر اساس تعارضات موجود در قوانین ایران و نه بر اساس نقض حقوقبشر در ایران، بلکه بر اساس ادعاهای عدهای است که در داخل به مطامع خود در حوزه تصمیمگیری نرسیدهاند و در خارج بهدنبال اغراض خود هستند.
2- مبانی متناقض حقوقبشر در غرب و اسلام
در توضیح دلایل داخلی ایجاد چالش علیه جمهوری اسلامی ایران درباره ناقض بودن در زمینه حقوقبشر، باید به تناقض مبانی حقوقبشر اومانیستی غرب و حقوقبشر در اسلام اشاره کرد. حقوقبشر بهعنوان مولود تفکر اومانیستی نهتنها متفاوت، بلکه در برخی موارد متعارض با ارزشهای حقوقبشری اسلام است.
دلایل خارجی
1- وارونهنمایی حقیقت
غرب به دنبال وارونهنمایی حقیقت و تبری همپیمانان خود از مسائل اتهامی است. نمونه این موضوع را میتوان در نحوه رفتار دوگانه با ایران و عربستان مشاهده کرد. «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل ائتلاف سعودی را به دلیل کشتن دستکم 683 کودک و حمله به دهها مدرسه در یمن، به فهرست سیاه ناقضان حقوق کودکان اضافه کرد. بر اساس گزارش رویترز، دبیرکل البته در ضمن این کار، اعلام کرد ائتلاف تحت رهبری عربستان، گامهایی در مسیر حفاظت از کودکان برداشته است. این مواضع گوترش، در قالب یک گزارش به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال شده است. در این گزارش البته از همه گروههای درگیر در جنگ یمن و حتی نیروهای مردمی هم به عنوان ناقضان حقوق کودکان یاد شده است. سال گذشته هم «بان کیمون» دبیرکل سابق سازمان ملل، عربستان را به دلیل اقداماتی که علناً در یمن انجام میدهد، در فهرست ناقضان حقوق کودکان قرار داد ولی پس از اعمال فشار عربستان و تهدید ریاض به قطع کمکهای مالی به سازمان ملل، نظر دبیرکل سابق عوض و نام عربستان از لیست خارج شد. رویترز نوشته: «آنتونیو گوترش» برای فرار از همین جنجالها و فشارها، امسال ناقضان حقوق کودکان را در 2 فهرست طبقهبندی کرده است؛ اولی فهرست ناقضانی که در مسیر بهبود گام برمیدارند و دومی فهرست کسانی که عزمی برای بهبود عملکرد خود ندارند. همانطور که از عملکرد سال گذشته سازمان ملل انتظار میرفت، عربستان در فهرست شماره یک جای گرفته است. در حمله عربستان به یمن، تاکنون بیش از 10 هزار نفر کشته شدهاند. خبرگزاری آناتولی ترکیه اخیرا بیان داشته «سازمان بهداشت جهانی در بیانیهای با اشاره به شیوع بیماری وبا در یمن اعلام کرد از 27 آوریل تاکنون در این کشور 767 هزار و 524 نفر به وبا مبتلا شدهاند که از این تعداد 2 هزار و 127 نفر به دلیل ابتلا به این بیماری جان خود را از دست دادهاند. براساس این بیانیه، شهر حدیده با داشتن حدود 100 هزار فرد مبتلا به وبا، بیشترین آمار مبتلایان به این بیماری را در میان شهرهای یمن دارد. شهر حجه نیز با 398 قربانی، بیشترین تعداد جانباختگان بر اثر ابتلا به وبا را به خود اختصاص داده است. گفتنی است 3 میلیون شهروند آواره یمنی همه روز به دلیل ادامه جنگ، عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم و عدم جمعآوری زبالهها با خطر ابتلا به بیماری وبا روبهرو هستند».
2- جلوگیری از تبدیل شدن ایران به عنوان الگوی موفق از پیشرفت در زندگی اجتماعی
در تشریح دلایل خارجی باید توضیح داد طرح ادعاهای غرب صرفا طرح ادعاهایی بیپایه و بلکه مغرضانه علیه جمهوری اسلامی ایران برای دور کردن کشور از آرمانهای خود است؛ تفکر و منظومه فکری- فلسفی که اساس منظومه حقوقی، سیاسی و اجتماعی غرب را با سؤالات فراوان مواجه کرده است و مدعی ارائه یک الگوی موفق برای زندگی اجتماعی است که حقوق مردم، خداوند، حاکمان و... هر یک جایگاه ویژهای در آن دارند. بدیهی است غرب توان تحمل چنین مدلی از پیشرفت در تمام زمینهها و ساحتهای زندگی اجتماعی توسط یک کشور مسلمان را ندارد، الگویی که اتفاقا با مقبولیت فراوانی نزد ملتهای اسلامی و جهان سوم مواجه است. غرب تلاش دارد همان کاری را که در مواجهه با شوروی کرد، در مواجهه با ایران نیز صورتبندی کند. «ناصر ابوشریف» نماینده وقت جنبش جهاد اسلامی فلسطین در نشست بررسی وضعیت اسرا و مقاومت فلسطین در سایه بیداری اسلامی در منطقه، سال 2011 گفته بود: ایران امروز کشوری قدرتمند، در حال پیشرفت و رسیدن به قلههای علمی و قدرت در منطقه بوده و غرب نیز در قبال ایران، جنگ اقتصادی در پیش گرفته است. وی اظهار داشت: ایران پس از انقلاب اسلامی در مسیر صحیحی حرکت کرد و اکنون حرکت ملتهای اسلامی نیز در مسیر صحیحی قرار گرفته است. نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین با اشاره به امکانات، پشتیبانی قدرتهای سلطهگر و تجهیزات نظامی رژیم صهیونیستی گفت: نمیتوان با مقاومتی محدود فلسطین را آزاد کرد، مساله فلسطین تنها متعلق به فلسطین نیست، بلکه مربوط به همه امت اسلامی است. در این نشست «محمدصادق الحسینی» کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه نیز وضعیت ملتهای جهان اسلام را ممتاز توصیف و اضافه کرد: ما روز به روز در حال پیشرفت هستیم و امکان تحقق پیروزیهای جدید بر اثر تحولات منطقه نیز بسیار است. الحسینی با اشاره به تحولات منطقه گفت: جنگ در منطقه بین غربیها و در رأس آن دولت آمریکا به عنوان یک قدرت امپریالیستی و از سوی دیگر مسلمانان منطقه و در صدر آن جمهوری اسلامی ایران است. کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه تصریح کرد اگر انقلاب اسلامی ایران، انتفاضههای متعدد فلسطین، تحرکات مداوم ملت فلسطین و مقاومت اسلامی لبنان نبود، به هیچوجه قیامهای مردم منطقه به وقوع نمیپیوست.
3- مکانیسم بیمار رأیدهی در نهادهای حقوقبشری سازمان ملل
مکانیسم رای دادن در نهادهای حقوق بشری، بیمار است. این موضوع در صدور قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بینالمللی وابسته به این سازمان به وضوح قابل مشاهده است. بسیاری از کشورهایی که هیچ تأثیری در سطح بینالمللی ندارند و اصطلاحا به آنها کشورهای مینیاتوری گفته میشود، به دلایل متعدد از جمله رشوه یا تمکین یا راضی نگه داشتن مخالفان ایران، اقدام به رأیدهی علیه ایران درباره حقوقبشر میکنند. این در حالی است که این کشورها شاید اساسا شناخت صحیحی از مختصات ایران نداشته باشند، چه رسد به اینکه از وضعیت حقوقبشر کشور اطلاع داشته باشند. بنابراین یکی از مشکلات، مکانیسم رایدهی ملل متحد در اینباره است.
دوم: چرا خاستگاه حقوقبشر موجود در حقوق بینالملل نامشروع است؟
درباره خاستگاه و نقطه عزیمت حقوقبشر موجود چه در حقوق بینالملل و چه مورد استفاده توسط سایر دولتهای مدعی، باید تأکید کرد درباره «وضع، شرایط، کارگزاران و ساختار» حقوقبشر براحتی میتوان از عبارت «نامشروع بودن» استفاده کرد، چرا که تدوین و تنظیم میثاق حقوقبشر و کنوانسیونهای وابسته به آن، مطابق ارزشها، آداب و تجویزهای دستگاه نظری اومانیستی و لیبرال غرب انجام شده است نه ارزشها و فرهنگ غیرغربی و همین موضوع ضربه بزرگی بر پیکره تندیس حقوقبشر از نگاه جهان غیرغربی وارد کرده است. به عبارت شفافتر، خاستگاه حقوقبشر موجود در میثاقهای بینالمللی، کنوانسیونهای حقوقبشری و سازمانهای اجتماعی- فرهنگی که در چارچوب منشور ملل متحد به دنبال رسیدن به حقوقبشر هستند، ملازم با اصول تفکر غربی سازماندهی شده است که این مقوله اعتراضات شدید کشورهای دیگر را درباره یکطرفه بودن خاستگاه و هدف این حقوق در برداشته است، چرا که این کشورها معتقدند در هنگام وضع این حقوق سهمی از تنظیم این حقوق بر اساس ارزشها و باورهای آنها وجود نداشته است.
سوم: مدعیان حقوقبشر به اصول اومانیستی خود نیز پایبند نیستند
با وجود این، حتی حقوقبشر ادعایی غرب، چنانچه بر اساس ارزشهای مسلط بر جامعه «اومانیستی»، «آتئیستی» و «لائیسیته» غربی تنظیم و تنسیق شده، نیز مورد توجه عملیاتی کشورهای غربی قرار نگرفته است، بلکه برداشتی از حقوقبشر که به قوام و دوام قدرت در نظام سرمایهداری مطابق شاخصهای معرفتشناسی دموکراسی منجر شده، مورد توجه نخبگان فکری- اجرایی آن بوده است. یعنی این قدرت بوده که معیار عمل کشورهای غربی است، نه موازین مندرج در اعلامیهها و منشور ملل متحد، یا آنچه در کنوانسیونها آورده شده است. البته خیلی از مواقع هم تحت تأثیر فشار افکار عمومی و برخی نهادهای بینالمللی مجبور به رعایت موازین حقوقی شدهاند.
برخی مصادیق نقض حقوقبشر در آمریکا
با این حال نگاهی به عملکرد مدعیان حقوقبشر به عنوان کشورهای مهد آن و ادعاهای این مدعیان درباره حقوقبشر مشخص میکند که آیا کشورهایی که خود را مهد دموکراسی و حقوقبشر قلمداد میکنند، خود بر آنچه کوبیدن بر طبل حقوقبشر است، پایبند هستند یا خیر. در اینباره نگاهی به وضعیت حقوقبشر در آمریکا، انگلیس، کانادا و فرانسه بخوبی نشاندهنده فاجعهبار بودن وضعیت نقض اساسی پایهایترین حقوق موجود و بهرسمیت شناخته شده برای انسان است. در اینجا به برخی از آخرین مصادیق نقض حقوقبشر در سالهای اخیر در ایالات متحده آمریکا اشاره میشود.
جنبش وال استریت و نقض دموکراسی و آزادی برگزاری تجمعات در آمریکا
جنبش والاستریت موسوم به «وال استریت را اشغال کنید»، سال 2011 در آمریکا کلید خورد، جنبشی که معتقد بود
99 درصد مردم آمریکا را در برابر یک درصد سرمایهدار تشکیل میدهد. این جنبش اهداف اعلامی متعددی از قبیل از بین بردن فقر، نابرابری اقتصادی و اجتماعی، تقابل با نفوذ لابیها و شرکتهای سرمایهداری بزرگ، سیاستهای جنگطلبانه آمریکا، وضعیت دانشجویان و... داشت، این جنبش بر آن بود که سرمایهداران یعنی همان یک درصد، در تلاشند رکود اقتصادی آمریکا را بر دوش همان 99 درصد یعنی توده مردم بیندازند.
مسؤولان و مقامات آمریکایی ابتدا اعلام کردند از این جنبش حمایت میکنند اما با گذشت زمان وقتی پای منافع ثروتمندان و سرمایهداران، بنگاههای صهیونیستی و سیستمهای اقتصادی و سیاسی به میان آمد، این گروه کمکم مورد غضب آمریکاییها قرار گرفت. نگاه قهرآمیز مسؤولان این کشور به این جنبش، مصداق نقض آزادی بیان در این کشور محسوب میشود و این موضوع به عنوان آزمونی برای عدم پایبندی ایالات متحده به دموکراسی محسوب شد.
بیش از 700 نفر از معترضان توسط پلیس نیویورک به بهانه انسداد و ایجاد ترافیک روی پل بروکلین در اول اکتبر 2011 میلادی دستگیر شدند. پلیس نیویورک طرفداران جنبش اشغال والاستریت را که در چادرهایشان اعتصاب کرده بودند، اخراج و 15 نوامبر 2011 میلادی، بیش از 200 نفر از آنها را دستگیر کرد. دستگیری حدود 300 نفر از معترضان اشغال شیکاگو در عرض 2 هفته توسط پلیس شیکاگو، دستگیری حداقل 85 نفر از معترضان و متحصنان در چادر در اوکلند و کالیفرنیا با استفاده از باتوم برقی و گاز اشکآور در 25 اکتبر 2011 میلادی، دستگیری بیش از 100 نفر از معترضان در نخستین سالگرد جنبش اعتراضی اشغال والاستریت و درگیری شدید بین معترضان و نیروهای پلیس در اطراف خیابان والاستریت در 17 سپتامبر 2012 میلادی و... همگی نشانگر نقض آزادی بیان و نقض اصل آزادی تجمعات است که مطابق همان موازین حقوقبشری که اشاره شد توسط غرب پذیرفته شده است، انجام شد.
حق رأی آزاد شهروندان
یکی از آخرین اقداماتی که در راستای نقض حق رای شهروندان در آمریکا انجام شده است، اقداماتی است که طی سالهای 2011 و 2012 انجام شد؛ زمانی که ایالات متحده قوانینی برای دسترسی به ایستگاههای رأیگیری در ایالتهای تگزاس، ویسکانسین، کارولینای جنوبی، کانزاس، آلاباما، میسیسیپی، رودآیلند، پنسیلوانیا، نیوهمپشایر، ویرجینیا، تنسی و فلوریدا به تصویب رساند. به موجب این قانون، «رأیدهندگان باید کارت شناسایی خود را موقع رأیگیری نشان دهند. مدافعان حقوقبشر تصویب این قوانین را «حمله به دموکراسی» و تلاش برای تضعیف حق رأی اقلیتها، مردم فقیر ایالات متحده آمریکا و تحدید حقوق رأیدهندگان قلمداد میکنند.
نقض حقوق رنگینپوستان در آمریکا
یکی دیگر از مصادیق نقض حقوقبشر در آمریکا نقض حقوق رنگینپوستان است. نژادپرستی علیه سیاهپوستان، امتناع از اخذ رای از برخی رنگینپوستان (به طور خاص برخی سیاهپوستان)، تبعیض شغلی علیه سیاهپوستان و گسترش فقر علیه این طبقه، تبعیض نژادی در سیستمهای آموزشی و تحصیلی و... از مصادیق این تبعیضها علیه رنگینپوستان بوده است. تظاهراتهای متعدد در ایالات جنوبی آمریکا که هر بار به دلیل مرگ یک سیاهپوست توسط پلیس فدرال این کشور انجام میشود، هر از گاهی موضوع سیاهان را به مرکز توجه بینالمللی درباره این کشور سوق میدهد.
برای مثال تنها بین سالهای 2003 تا 2012 میلادی، بیش از 60 درصد از تقاضاهای تحصیلی سیاهپوستان برای ورود به دانشکدههای حقوق آمریکا پذیرفته نشده و البته این آمار درباره متقاضیان سفیدپوست تنها 34 درصد است.
نقض آزادی مذهبی و اعمال تبعیض علیه مسلمانان
با وجود آنکه مسلمانان تنها کمتر از یکسوم پیروان دین یهود در آمریکا، یعنی کمتر از 6/0 درصد جمعیت شهروندان آمریکایی را تشکیل میدهند اما بیشتر از 14 درصد از پروندههای شکایت از رفتار نامناسب و تبعیض دینی و یکچهارم از پروندههای شکایت از تبعیض شغلی از سوی مسلمانان است.
نقض حریم شهروندی در آمریکا
یکی از مصادیق حقوقبشر، پاسداشت امنیت شهروندی و حریم شهروندی است اما مروری بر رفتارهای 2 دههای آمریکا و بویژه وضع قانون پاتریوت (که اوج نقض قوانین حقوق شهروندی است) نشاندهنده این است که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این کشور چندان کارنامه موفقی در اینباره از خود باقی نگذاشتهاند.
برای مثال، اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا در گزارش ماه دسامبر سال 2011 خود اعلام کرد ایالات متحده برای جمعآوری اطلاعات از شهروندان خود، از هواپیماهای جاسوسی استفاده میکند؛ گزارشهای بهدستآمده بیان میکند به طور میانگین، در هر روز 300 تصویر یا کلیپ تصویری از هر شهروند آمریکایی گرفته میشود و... .
علاوه بر مصادیق فوق میتوان به وجود زندانهای وحشتناک در این کشور، زندانهای سیار، زندانهایی که به صورت روان در دریا مستقر هستند و... نیز اشاره کرد.
بر شمردن این مصادیق نقض حقوقبشر، به عنوان بخشی از مصادیق نقض این حقوق نشاندهنده آن است که این کشور که ادعای حمایت از حقوقبشر دارد، خود جزو ناقضان این حقوق محسوب میشود.
منبع: برهان