printlogo


کد خبر: 188433تاریخ: 1396/11/16 00:00
طلوع کم‌فروغ«شعله‌ور» در روز دوم جشنواره فجر
نماهای حیف!
دومین روز نمایش فیلم‌های این دوره از جشنواره فیلم فجر را باید «روز فرم‌های خوب و محتواهای بد» دانست. روزی که در آن «شعله‌ور» حمید نعمت‌الله و «بمب؛ یک عاشقانه» پیمان معادی به نمایش درآمد و وجه اشتراک هر دوی این آثار قوت وجوه فرمی از یک‌سو و محتوای غیرقابل قبول از سوی دیگر بود! «شعله‌ور» حمید نعمت‌الله به‌واسطه ضعف شدید در قصه و ریتم کند و کسل‌کننده آن و البته اصرار فیلمساز برای نمایش عریان صحنه‌های استفاده از موادمخدر نتوانست خاطره خوش آثار قبلی نعمت‌الله را در ذهن مخاطبان زنده کند. «بمب، یک عاشقانه» پیمان معادی نیز به‌قدری درگیر شعار دادن و متلک‌پراکنی به فضای اجتماعی دهه 60 ماند که اساسا قصه فیلم به‌کلی به بیراهه کشیده شد تا در نهایت نتیجه نهایی نمایش آثار روز دوم جشنواره فیلم فجر، اضافه شدن 2 اثر متوسط دیگر به کارنامه سینمای ایران باشد.

نگاهی به فیلم سینمایی «شعله‌ور»
میان‌مایگی غلیظ
محمد انصاری: «شعله‌ور» فیلمنامه پر نقصی است که به بهترین شکل کارگردانی شده و از همین‌رو گرفتار بلایی شده که اثر قبلی فیلمساز یعنی «رگ خواب» نیز بدان مبتلا بود، با این تفاوت که ضعف سناریو در «شعله‌ور» به کلی اساس هستی فیلم را به زوال می‌کشاند. هدف، به تصویر کشیدن جنون کاراکتر اصلی داستان است اما مشکل اینجاست که این جنون و توحش سیر باورپذیری را طی نمی‌کند و فاقد پشتوانه منطقی است. فیلمساز دیوانگی شخصیت را با بی‌منطق رفتار کردن او اشتباه گرفته و به یکباره هیولایی از فرید می‌سازد که به شکلی انتحاری به همه زخم می‌زند، غافل از اینکه شخصیت‌پردازی این کاراکتر به هیچ عنوان پرورش‌دهنده این میزان از شرارت در او نیست. فرید از جایی به بعد هرکاری دلش بخواهد می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد تا به شکلی جوکروار انتقام چند بی‌احترامی سطحی به خودش را بگیرد! وی در پایان و پس از به بار آوردن تباهی‌های بسیار در گوشه‌ای زانوی غم بغل می‌گیرد تا ناله‌های خواننده نیز تأثیر بیشتری بر مخاطبان داشته باشد و آنها را تا سر حد ممکن از سرنوشت غمبار آدم‌بده‌‌ داستان عبرت دهد. از این رو است که «شعله‌ور» تا مرتبه یک ملودرام اخلاق‌گرایانه‌ سطحی تنزل می‌یابد. فارغ از این مسائل، فیلمساز اصرار دارد با ساخت «شعله‌ور» به مردمان سیستان خدمت کرده اما نگاهی به سیستم روایی فیلم و بازنمایی جغرافیای مرکز/ پیرامونی در متن اثر، حاکی از ماجرایی متفاوت است. شخصیت اصلی فیلم از شهر به روستا سفر می‌کند و بدین سبب سیری از آرامی به ناآرامی را طی می‌کند. «روستا» محلی است برای سر برآوردن دوباره جنون شخصیت و آغاز سیر قهقرایی زندگی او. اژدهای درون فرید که در این جغرافیا دوباره بیدار شده اول گریبان دیگران را می‌گیرد و آن بلاها را بر سر غواص و دستیارش می‌آورد و بعد، خودش را هم به نابودی می‌کشاند. کلیت فیلم دربردارنده این دلالت ضمنی است که «شهر» به‌رغم همه مرارت‌هایش، لااقل جایی است که نظم روحی شخصیت در آن حفظ می‌شود، درست برعکس روستا که محل بروز گسست و از هم پاشیدگی پیکره کاراکتر اصلی داستان است. با این حساب به نظر نمی‌رسد «شعله‌ور» فیلمی باشد که بتوان آن را به مردم اهل سیستان تقدیم کرد.

درباره فیلم سینمایی «بمب؛ یک عاشقانه»
ضدجنگ، ضد صلح
محمدرضا کردلو: دستمایه «بمب؛ یک عاشقانه» امور روزمره و نوستالژیک دهه 60 است. بمباران صدام، پناهگاه، وضعیت قرمز، وضعیت سفید اهمیت صف و سخنرانی مدرسه، نوار کاست، دیوارنوشته‌ها و دستگاه پلی‌کپی و در این شلوغی نوستالژیک سوءاستفاده متبحرانه‌ای هم اتفاق افتاده و فیلم حرف‌هایی زده است که متعلق به آن دهه نیست. نه اینکه متعلق به آن دهه نباشد اما آن دهه را تحریف کرده است. در بمب وضعیت قرمز است، حتی اگر صدای آژیر وضعیت سفید به صدا در بیاید. بمب می‌گوید مجالی برای عاشقانگی نیست. عاشقانگی جزو روزمره‌‌های این دهه نیست و این درحالی است که این دهه پر از روزمره‌‌های مشابه است. همه در صف می‌ایستند و همه به پناهگاه می‌روند؛ افراط و عدم تعادل در نگاه اجتماعی به تاریخی که زیاد هم دور نیست. فیلم در عین حال که به دنبال طرح یک عاشقانه است، در طرح شعار سیاسی خود «گل درشت» عمل می‌کند و به جای درک «امر روزمره در جامعه انقلابی» با آن مواجهه‌ای تمسخر‌آمیز و انتقادگونه صرف دارد. برای همین در نگاه فیلمساز حتی وقتی وضعیت سفید اعلام می‌شود، وضعیت فیلم سفید نیست و مخالفت با امور روزمره بی‌منطق و سیاست‌زده و گل درشت است. «محتوا»ی فیلم مانند «فرم» دیوارنوشته‌‌های مدرسه که فیلم دشمنی مستمر با آنها دارد، گل درشت است. حتی عاشقانه‌‌‌‌اش هم گل درشت است. نمادبازی‌ها هم گل درشت است. حتی تلاش برای حفظ شعارهای «مرگ بر...» زیر باران در حالی که توپ پلاستیکی بچه‌ها پاره شده است. بعضا این‌گونه مطرح می‌شد که این فیلم ضدجنگ است، فارغ از اینکه این تعبیر تا چه اندازه صحیح یا نادرست است اگر بخواهیم در این چارچوب به فیلم نگاه کنیم، این فیلم ضدصلح هم هست. نمایی از آرامش مستمر در فیلم نیست حتی زمانی که بمباران نیست و قرار است یک عاشقانه شکل بگیرد، دزد از راه می‌رسد. وضعیت همیشه قرمز است و البته یک سانسور بزرگ. اینکه نظام در دهه 60 با همه دشمن است و برای همه مرگ طلب می‌کند. ندیدن آن طرف ماجرا خواسته یا ناخواسته بی‌انصافی است. آنهایی که نام‌شان بر در و دیوار عطف به «مرگ بر...» شده بود، در آن دهه چه سیاست‌هایی را اتخاذ کردند؟ موشک‌‌های فرانسوی و بمب‌‌های شیمیایی و جنگنده‌‌های آمریکایی «مرگ بر مردم ایران» بودند که پیمان معادی آنها را ندید! نمی‌دانم چرا ندید.  


Page Generated in 0/0064 sec