درست است که میگویند دستاورد اصلی انقلاب، نجات جان صنف نانوایان، آنهم با این نانهایشان! از سرنوشتهایی مانند داخل تنورافتادن است ولی بد نیست با برخی از دستاوردهای فرعی انقلاب هم آشنا شویم!
1- نقش مردم در عرصه های سیاسی پیش از انقلاب، در حد برداشتن موز هم نبود، یعنی راستش را بخواهید اصلا موز نبود که بخواهند بردارند، دست که میانداختند نهایتا یک خیار چنبری، کُمبزهای، شلغمی، چیزی دستگیرشان میشد و موز بزرگها بین خاندان سلطنتی دست به دست میشد ولی امروز 90 درصد مردم سر اینکه تا 1400 با چه کسی بروند، با موز به سر و کله هم میزنند.
2- بسط و توسعه تکنولوژی ساخت آفتابه! که به گفته نخست وزیر وقت، رزم آرا، تنها فناوری بومی ایران پیش از انقلاب بود! امروزه تمام سرویسهای بهداشتی مراکزی مانند نیروگاهها و موسسات تحقیقاتی انرژی هستهای، صنایع دانشبنیان و حتی توالت ماهواره امید، نه تنها آفتابه، بلکه شلنگ هم دارد.
3- پیش از انقلاب، آخرِ لاکچری بازی؛ داشتن سواد، تحصیلات اکابر یا نهایتاً سیکل بود! فقط 30 درصد از مردم داشتند! اما الان چه؟ با لیسانس و
فوق لیسانس که هیچ، تا دکترا هم که درس بخوانی باید برای لاکچری بودن با نیمی از کاربران ایرانی که بیو زدهاند«دکتر آینده» رقابت کنی!
4- یک عیب دیگر انقلاب ، افزایش خطراتی مانند برقگرفتگی، گازگرفتگی و گرفتگی عضلانی است! پیش از انقلاب تنها حدود 3 میلیون مشترک برق و 150 هزار مشترک گاز وجود داشت که اکثر آنها هم در چند مرکز استان مهم قرار داشتند و باقی مردم شهرها و روستاها، پیت حلبی و کپسول گاز به دست، دربه در حاملهای انرژی بودند. همین تحرکها و جابهجاییها باعث میشد، اکثر مردم چغر و بد بدن شده و آمادگی جسمانی خوبی داشته باشند. اما امروز با داشتن بیش از 30 میلیون مشترک برق و 20 میلیون مشترک گاز، مردم دیگر تنبل شدهاند و با کوچکترین حرکتی، دیسکشان از یازده جا بیرون میزند! حالا افزایش تلفات ناشی از برقگرفتگی و اینها بماند!
5- طرفداران انقلاب، سعی دارند تا افزایش تولید داروی مورد نیاز مردم از 25 درصد قبل از انقلاب، به 98 درصد امروز یا صادرات دارو را به عنوان دستاورد مطرح کنند. اما این یک روی سکه است! پیش از انقلاب کسانی که بیماریهای متوسط میگرفتند و کارشان با نبات داغ و عرق نعناع راه نمیافتاد، دو گزینه پیشرو داشتند، یا متمول بودند و میرفتند خارج، که هم فال بود و هم تماشا! یا تمکن مالی نداشتند و دعوت حق را لبیک میگفتند. یعنی یا خیر دنیا بود یا آخرت! اما الآن طرف با شاخص امید به زندگی 75، تا خود 80 سالگی دنبال الواطی میرود و همه مرضهایش را با بیمه تکمیلی، درمان میکند، آخر سر هم به خاطر استهلاک قطعات، توبه نکرده تلف میشود! خسر الدنیا و الآخره!