printlogo


کد خبر: 188566تاریخ: 1396/11/18 00:00
«به وقت‌شام» غافلگیری روز چهارم جشنواره فجر
وقت‌شناس
چهارمین روز جشنواره فیلم فجر در سالن رسانه‌ها را باید روز آقا ابراهیم و «به وقت شام» دانست. روزی که در آن ابراهیم سینمای ایران با یک فیلم پرکشش و هیجان‌انگیز جان تازه‌ای را به فضای کسل‌کننده سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر بخشید. حاتمی‌کیا که همواره نشان داده دوست دارد فرزند زمانه خویش باشد، در تازه‌ترین اثر خود سراغ اتفاقات اخیر منطقه رفته و مثل چند فیلم قبلی یک بار دیگر اثری فراتر از سطح سینمای ایران تولید کرده است. اثری که توانست بار دیگر سالن‌های خلوت جشنواره فجر را در روز چهارم این رویداد در پردیس ملت تهران، از انبوه منتقدان و اهالی رسانه پر کند و خاطره صف‌های طویل اهالی رسانه برای تماشای یک اثر سینمایی در سالن رسانه‌ها را زنده کند. «امیر» و «خجالت نکش» 2 اثر دیگری بودند که در این روز به نمایش درآمدند.

نگاهی به تازه‌ترین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا
به وقت زمانه خود
محمدرضا کردلو: «به وقت شام» یعنی به وقت شام، یعنی به وقت این 5، 6 سال، یعنی به وقت زمانه خود. یعنی فارغ نبودن از اتفاقاتی که دور و برمان می‌گذرد و یک کارگردان چگونه می‌تواند عکس‌العمل خود را نسبت به آنها نشان دهد؛ جز با فیلم ساختن؟! به وقت شام البته امتحان معرفت و مردانگی و کنار نیامدن با خود است. قصه کاپیتان حاتمی‌کیا که برای نجات ایلیوشین سینمای فروخفته در خود و بی‌خبر از عالم و آدم دست به کار می‌شود. باقی هم‌نسلانش نیستند؟ کجایند، نمی‌دانم اما نیستند و حاتمی‌کیا تنهای تنهای تنها از میان کارگردانان هم‌دوره خود، هنوز «به وقت عمل کردن» را درک می‌کند. حاتمی‌کیا «به وقت امروز» است اما «به وقت شام» روایتی نو، تکنیکال و فراتر از سینمای ایران است از یک خاطره جمعی که احتمالا هیچکس تا سال‌ها فراموشش نخواهد کرد. حتی آنهایی که بی‌تفاوت از کنارش عبور کرده‌اند؛ «تراژدی سوریه» و اتفاقاتی که خواه ناخواه گریبانگیر ما است. داعش و گروه‌های تکفیری. به وقت شام معتقدانه‌ترین اثر ابراهیم حاتمی‌کیاست. پایه این اعتقاد «انتخاب» او است. او انتخاب کرده خود را در کشاکش جدال گروه‌های سیاسی و اجتماعی داخل کشور تعریف نکند. او انتخاب کرده برای «اعتقاد» درباره تراژدی سوریه فیلم بسازد. درگیر شعار نشود. به ارتقای جهات فنی سینمای ایران اهمیت دهد. از زبان مفاهمه با دنیا استفاده کند. مردم را نشان دهد. به موضوع شکاف نسلی بپردازد و قصه داشته باشد. قصه‌ای پرکشش که اجازه نمی‌دهد مخاطب 110دقیقه  پلک چشم برهم بگذارد. فیلمی پرحادثه و پر از تعلیق و نشانه‌گذاری‌های دقیق و فکر شده‌ و البته اتفاقی که در مجموعه کارهای حاتمی‌کیا مولفه‌ای مهم به شمار می‌آید؛ کاری که انگار فقط خود او بلد است؛ توان دراماتیزه کردن و ایجاد تعلیق‌های فراوان در قصه در لوکیشن‌های محدود. این اتفاق این بار در ایلیوشین تکرار شده است. تمایز به وقت شام البته سکانس‌های پرتعداد خارجی هم هست. قوتی که سکانس‌های خارجی دارد نیز همتراز با فضای دراماتیک داخل هواپیماست و البته به جهت فنی و سینمایی سخت‌تر و پیچیده‌تر. بی‌تردید سکانس نخستین ‌تیک آف‌ایلیوشین در فرودگاه تدمر و تلاش ابتدایی برای نجات هواپیما یکی از کم‌نظیرترین سکانس‌های خارجی در سینمای ایران است. تصویربرداری دوست‌داشتنی و جلوه‌های ویژه فوق‌العاده. شخصیت‌پردازی علی و شکاف فکری‌ای که با پدرش دارد. علی در موقعیت که قرار می‌گیرد همان چیزی است که از یک قهرمان انتظار داریم؛ قهرمانی ساده و بی‌آلایش که به تصمیم که می‌رسد عمل می‌کند.

 

نگاهی به متفاوت‌ترین اثر جشنواره فجر
«به‌ وقت شام» را با هیچ‌ چیز مقایسه نکنید!
محسن شهمیرزادی: لطفاً «به ‌وقت شام» را با هیچ اثری از حاتمی‌کیا مقایسه نکنید. این خواهش را باید از کسانی داشت که در هر فیلمی از حاتمی‌کیا دنبال «آژانس» می‌گردند تا حاج‌کاظم و سلحشور دیگری برای‌شان زنده شود. در حالی که حاتمی‌کیا فرزند زمانه‌ خویش است و در هر عصری دغدغه‌هایش در فیلم‌های او بازنمود دارد. اگر «چ» پیش آمد، بحث، بحث اعتدال و انقلاب و مذاکره بود. اگر «بادیگارد» ساخته شد، حرف شخصیت نظام و کدرکننده‌های داخلی‌اش بود. به‌ وقت شام اتفاقاً ممزوجی از همه‌ دغدغه‌های قبلی حاتمی‌کیا است که با زبانی متفاوت برای «مردم» روایت شده است. روایتی بین‌المللی که دغدغه‌اش حتی در «خاکستر سبز» هم دیده نمی‌شود. عامه‌ مردم وقتی فیلم می‌بینند ذهن‌شان بیشتر از دیالوگ‌ها دنبال «قصه» می‌رود، زبان «تصویر» بین‌المللی است و حرف اگر بخواهد جریان پیدا کند این تصویر و قصه ‌است که باید فیلم را پیش ببرد. از این رو است که حاتمی‌کیا برخلاف مشی پیشین خود بیش از دیالوگ‌های آتشین، قصه را دنبال می‌کند. «علی» آقازاده‌ای است که شبیه پدر فکر نمی‌کند. او سوریه را آنقدرها هم مهم و بزرگ نمی‌بیند. عربی نمی‌داند و انگلیسی حرف می‌زند و چقدر شبیه نقش گلشیفته فراهانی در «به نام پدر» است، وقتی در مجادله با پدر سهم خود از جنگ را می‌خواهد. سهم فرزند یک رزمنده که پدرش یا در جنگ ایران و عراق بوده یا بوسنی یا سوریه و او در این دوری پدر هیچ نقش و تقصیری نداشته است اما دست زمان علی را دگرگون می‌کند و از او حماسه می‌سازد.  حاتمی‌کیا کماکان «شخصیت‌های دهه 90» را به رخ می‌کشد. هرچند مراد و الگوی این شخصیت‌ها هنوز از دل جنگ برمی‌خیزند و زندگی‌شان با نبرد به هم‌آمیخته. «رئالیسم شخصیت»‌های حاتمی‌کیا در به‌ وقت شام اندکی متفاوت است. او همواره نماینده‌ای از جانب خودش در فیلم دارد (شهید چمران در «چ»، حیدر در «بادیگارد» و حاج‌یونس در «به‌ وقت شام» و...) و برای سایر شخصیت‌ها هویت مجزایی تعریف می‌کند. هویت‌هایی که درواقع هر کدام بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کنند اما او در به‌ وقت شام کاراکترهایی را طراحی کرده که حتی آنها را به چشم ندیده و تعاملی نداشته. داعشی چیزی نیست که بتوان آن را در هر جایی پیدا کرد؛ با این ‌وجود در این فیلم جامعه‌شناسی انواع گروه‌های تکفیری بسیار پسندیده و مناسب تحلیل‌ شده است.  اینکه اروپایی‌ها چگونه از «نیهیلیسم» برای خودکشی زیباتری به سوریه آمده‌اند. تفاوت چچنی‌ها با گروه‌های تکفیری طایفه‌ای، جهادی‌ها با تبلیغاتی‌ها، داعش با النصره. اینکه برخی‌شان حداقل به ظواهر پایبندند و قائل به مذاکره اما برخی دیگر هیچ ظاهری از اسلام هم رعایت نمی‌کنند و تنها نام خدا روی پیشانی‌شان مهر ‌شده است.


Page Generated in 0/0087 sec