عمر معربونی*: «آویگدور لیبرمن» از سال 2009 میلادی زمانی که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی بود، چپ و راست، اظهارات تهدیدآمیز بر زبان جاری میکرد. وی در تهدیدهای خود خواستار حمله به ایران شد، مصر را تهدید به بمباران سد العالی و غرق کردن مصریها کرد، سوریه هم از تهدیدهای لیبرمن در امان نبود و بیشترین سهم از تهدیدهای وی را به خود اختصاص داد، مقاومت فلسطین و حزبالله هم مورد تهدید وی قرار گرفتند. لیبرمن بویژه پس از آنکه مسؤولیت وزارت جنگ رژیم را در سال 2016 برعهده گرفت، حزبالله را بزرگترین خطر برای اسرائیل قلمداد کرد. آخرین تهدیدهای لیبرمن، لبنان را به طور مستقیم هدف قرار داد و آن را به تهدید اسرائیل متهم کرد. سوال مطرح این است: آیا تهدیدهای لیبرمن، بیانگر موضع رسمی رژیم صهیونیستی بوده یا تنها دیدگاه شخصی وی است که در چارچوب جنگ روانی موجود از زمانی قرار دارد که ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ 2006 علیه لبنان شکست خورد؟ مطالعات و بررسیها و نگاهی به مواضع مقامهای صهیونیستی نشان میدهد که تمام مقامات رژیم صهیونیستی تمایل به جنگ دارند ولی از آن وحشت دارند که دلیل آن تغییرات و تحولات بزرگ در معادلات بازدارندگی و رعب (وحشت) است که به نزدیک شدن محور مقاومت به مرحله شکستن موازنههای قوا و تغییر آن به نفع خود اشاره میکند، بویژه پس از آنکه محور مقاومت توانست عراق را به سوریه متصل کند و بر بخش اعظم خط مرزی حیاتی و حساس میان 2 کشور مسلط شود که معنای این رویداد، تغییر بزرگ در خط امدادرسانی راهبردی است به طوری که محور مقاومت از مرحله خطوط امدادرسانی جزئی از طریق دریا و هوا به مرحله خط امدادرسانی سریع از طریق زمینی از تهران تا لبنان با عبور از عراق و سوریه تبدیل شده است و معنایش این است که امکانات گستردهای برای بهکارگیری دهها هزار رزمنده و چهبسا صدها هزار نفر توسط محور مقاومت فراهم شده که امکان برتری عددی را در هر رویارویی آتی به این محور میدهد، با توجه به حجم گسترده انواع وسایل و تجهیزات رزمی از نظر کمی و کیفی که در هر رویارویی آتی شرکت خواهد کرد. همگام با اظهارات لیبرمن و دیگر مقامات صهیونیست، مرکز مطالعات امنیت داخلی اسرائیل و مراکز پژوهشی و مطالعاتی مختلف این رژیم، مطالعات و بررسیهای دورهای مرتبط با درگیری صادر میکنند که اغلب این مطالعات از سال 2006 و پس از صدور گزارش وینوگراد بر تهدیدها و خطرات مرتبط با جبهه داخلی اسرائیل متمرکز است، به این دلیل که اکثر رزمایشهایی که ارتش رژیم صهیونیستی برگزار میکند، نام تحول (دگرگونی) را یدک میکشد که به تغییر در تفکر جنگی اشاره میکند که از تفکر و ایده جنگ سریع و ضربتی مبتنی بر دوگانه تانک و جنگنده به تفکر جنگی تغییر کرده و شبیه دفاع متحرک است که این مساله در 2 رزمایش اخیر آن به وضوح نمایان بود، به طوری که بر شبیهسازی مقابله با حمله احتمالی حزبالله به منطقه الجلیل (سیدحسن نصرالله به رژیم صهیونیستی درباره پیامدهای جنگافروزی و رسیدن حزبالله تا الجلیل در مناطق اشغالی هشدار داده بود) همزمان با عملیات تخلیه گسترده ساکنان شهرکهای صهیونیستنشین در چارچوب عملیات احتمالی متمرکز بود. لیبرمن و مراکز مطالعاتی صهیونیستی این نکته را فراموش کردهاند که مرحله کنونی، مرحله موازنه بازدارندگی و رعب با یکدیگر است. لیبرمن تلاش میکند از طریق تهدید کردن تمام لبنان، اقدام به تهدید پیشدستانه کند، هنگامی که اعلام کرد ساکنان بیروت نمیتوانند از تفریح در سواحل بهره ببرند در حالی که ساکنان رژیم [صهیونیستی] در معرض تهدید هستند که این مقایسه و ارزیابی اشتباهی از سوی لیبرمن است، زیرا تهدیدهای مقاومت واکنش عملی به تهدیدهای صهیونیستی است نه به عنوان یک اقدام مستقیم، زیرا در طول سالهای رویارویی، مقاومت هرگز دست به عملیات تهاجمی نزد؛ به استثنای عملیات اسیر کردن نظامیان صهیونیست که یک عملیات تاکتیکی هجومی با اهداف دفاعی بود. در هر جنگ و رویارویی که در آینده رخ دهد- که البته در شرایط کنونی و موجود بعید است- جنگ برای صهیونیستها به اعتراف خودشان، تفریح و سرگرمی نخواهد بود، بویژه با توجه به خسارتها و تلفاتی که به جبهه داخلی آنها وارد خواهد کرد، چرا که برتری مقاومت در رویارویی آتی مرتبط با توانمندیهای پنهانی است که دستگاههای اطلاعاتی صهیونیستی نتوانستهاند آن را مشخص کنند؛ خواه این توانمندیها با شایستگی و مهارت رزمی یا با وسایل رزمی مختلف در سطح زمینی، دریایی و هوایی باشد. علاوه بر آن میتوان به عاملی اشاره کرد که ممکن است عامل غافلگیرکننده بزرگ را تشکیل دهد که این مساله مربوط به جنگ الکترونیکی (سایبری) از طریق پارازیت و عملیات هک کردن است که مقاومت میتواند از طریق آن بر یگانهای ارتش صهیونیستی در سطح میدانی مسلط و پیروز شود.
چرا مقاومت در نبردهای سهگانه بر رژیم صهیونیستی برتری دارد؟
مقاومت در هر رویارویی زمینی قادر است از طریق تشکیلات متوسط و بزرگ خود و از طریق تحقق عوامل غافلگیرکننده و سیطره، دفاع و حمله کند؛ چه در اقدامات تهاجمی محدود یا از طریق درهم شکستن قوای زرهی صهیونیستی که این موضوع به دلیل شایستگیها و تجاربی است که رزمندگان مقاومت در سوریه در زمینه دفاعی و حمله و استفاده از سلاحهای مختلف رزمی کسب کردند. در رویارویی دریایی هم باید به برخورداری مقاومت از سامانههای مختلفی از موشکهای ضدکشتی از جمله موشکهای یاخونت با برد 300 کیلومتری و موشکهای بهینهسازی شده چینی اشاره کرد که از نظر دقت و برد به موشکهای یاخونت نزدیک است، علاوه بر آن باید به دهها قایق جنگی و قایقهای تندرو اشاره کرد که نیازی به بندرگاه و پایگاههای ثابت ندارد به طوری که میتواند تنها در عرض 15 دقیقه از لحظه قرار گرفتن در ساحل وارد نبرد شود. در رویارویی و نبرد هوایی هم دیگر این امکان برای جنگندههای رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت که با آزادی عمل زیاد پرواز کنند، زیرا ممکن است هدف موشکهای ضد هوایی [مقاومت] قرار گیرند و باندهای فرودگاههای دشمن هم هدف موشکهای زمین به زمین سنگین و دوربرد قرار گیرد یا پهپادهایی که میتوان از آنها به عنوان بمبهای پرنده استفاده کرد که امکان حمل 60 کیلوگرم مواد منفجره با قدرت انفجاری شدید را دارد و با این وسایل میتوان اهداف حیاتی و حساس [رژیم صهیونیستی] را تا عمق 100 کیلومتر هدف قرار داد. سلاحی که بیشترین بازدارندگی و رعب را در دشمن ایجاد میکند، موشکهای زمین به زمینی است که محور مقاومت هزاران فروند از این موشکها را در اختیار دارد و قادر است زندگی صهیونیستها را به جهنم واقعی تبدیل کند. با استناد به این حقایق ثابت، به نظر میرسد تهدیدهای لیبرمن مبنی بر اعلان جنگ، توخالی باشد، چرا که هر نبرد و جنگی در آینده هر چند برای لبنان، سوریه و فلسطین سخت خواهد بود ولی قطعا چنین نبرد و رویاروییای، پایههای رژیم صهیونیستی را متزلزل خواهد کرد و به کوچ گسترده ساکنان رژیم صهیونیستی به کشورهایی منجر خواهد شد که از آن مناطق [به فلسطین اشغالی] مهاجرت کرده بودند و این مهمترین و خطرناکترین مساله است، زیرا رژیم صهیونیستی بر اساس مهاجرت [یهودیان] به فلسطین شکل گرفته است و این مساله (مهاجرت معکوس یهودیان از فلسطین اشغالی) در صورتی که محور مقاومت بتواند سبب مهاجرت معکوس [یهودیان] شود، منجر به تضعیف و زوال و نابودی این رژیم خواهد شد.
* نویسنده و تحلیلگر لبنانی
منبع: خبرگزاری بینالمللی قدس