محمدپارسا نجفی: جنگ دوم خلیجفارس که شروع شد «سیانان» دوربین خود را در میدان نبرد قرار داد و توانست در اقدامی متهورانه، تصاویر پیشرویهای ائتلاف آمریکایی و جنایات صدام را لحظه به لحظه و اغلب به صورت زنده مخابره کند. تا آن زمان شبکهای جهانی مانند سیانان وجود نداشت و این اقدام به نوبه خود تحولی در عرصه رسانه محسوب میشد، از طرف دیگر این فعالیت موجب نوعی برتری آمریکا در دیپلماسی عمومی خود شد. تنها چند سال گذشت و تاسیس «الجزیره» اولین شبکه خبری به زبان محلی در خاورمیانه موجب شد تا مردم این منطقه حتی آنان که توانایی خواندن الفبا را نداشتند، از خبرها به صورت لحظهای مطلع شوند. العالم و پرستیوی نیز با فاصله چند سال پا به عرصه رسانههای خبری جهان نهادند و تاثیرگذاری این شبکهها در ماجرای 11 سپتامبر، اشغال عراق، جنگ 33 روزه لبنان، جنگ 22 روزه غزه و... همچنین در تحولات موسوم به بهار عربی به جهان نشان داد شبکههای خبری تخصصی تا چه حد قادرند افکار عمومی را شکل داده و دیپلماسی مدنظر خود را در صحنه باور تودههای مردم و نخبگان جوامع محقق کنند. حالا دیگر پرستیوی و العالم با حرفهایی متفاوت و خاستگاهی جدید، دیدگاههایی نو به مردم دنیا معرفی میکردند. موج آفرینی این شبکهها در حوادث آن زمان بخوبی گویای این امر است که تنها و تنها یک شبکه (که تفاوتی ظاهری با سایر شبکهها ندارد) اگر بخوبی بر اهمیت نقش خود پی ببرد، مسیر تاثیرگذاری بر مخاطبانش را میتواند تا هدایت فکری آنها پیش ببرد و در نهایت به جایی برسد که جایگاهی بیبدیل در حوادث آینده داشته باشد. در جبهه رسانهای ایران نیز شبکههایی چون العالم، پرستیوی و هیسپان تیوی بخوبی میتوانند زبان گویای ایران در میان مردم کشورهای غربی باشند به شرط آنکه بتوانند قدرت تاثیرگذاری لازم را داشته باشند و در عین حال بتوانند برگهای برندهای برای جلب نظر مردم این مناطق رو کنند، چنانکه جنگ خلیج فارس به دلیل حضور شمار زیادی از جوانان آمریکا و اروپا میتوانست برگ برندهای برای جلب توجه مردم این کشورها باشد و رسانههای غربی بخوبی از آن بهره بردند. بنابراین هیسپان و پرستیوی اگر بتوانند برگهای برندهای مانند بررسی تحلیلی و جدید از تحولات خاورمیانه که به نحوی به مردم آمریکا و اروپا مرتبط میشود، ارائه کنند، میتوانند در میان مردم و فعالان اقتصاد و سیاست این کشورها اعتبار بیشتری کسب کنند. اهمیت قضیه در این است که به دلیل اشراف صداوسیما بر منطقه خاورمیانه، شبکههایی چون پرستیوی میتوانند بسیار سریعتر از بسیاری از رسانههای دیگر خود را برای حوادث آماده کرده و در عین حال حوادث را از زوایایی بررسی کنند که متفاوت از جریان غالب و اکثریت سایر شبکهها باشد و علمی نو دراندازند. این مزیت، آنچنان ارزشمند است که تنها از جنبه اطلاعرسانی صرف مدنظر قرار نگرفته و از آنجا که تحولات خاورمیانه که به هر نحو ایران نیز بخشی از آن است به انحای مختلف برای مردم آمریکا و اروپا دارای اهمیت جانی و اقتصادی است. در واقع نمیتوان موفقیت زیادی برای شبکههایی در نظر گرفت که تحولات خاورمیانه را تنها با انتشار صرف اخبار یا گفتوگوهای ساده کارشناسی دنبال میکنند. این دو مورد از تاکتیکهای بسیار قدیمی و منسوخ شده رسانههای گذشته است. امروزه رسانهای میتواند موفق باشد که دقیقا بر اساس سوالات مخاطب خود برنامهسازی کند و ارتباط کاملی با فضای فکری مردم کشورهای هدف داشته باشد. برای مثال هیسپان و پرستیوی میتوانند فعالیت ایران را در جنگ سوریه حامی مردم و سدی در برابر رشد تروریسم وهابی مورد حمایت عربستان نشان دهند. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر نمایان میشود که در موقعیت کنونی سلطه سرزمینی داعش در عراق و سوریه اساسا پایان یافته تلقی میشود و عراق و بویژه سوریه بعد از داعش با نقشآفرینی قدرتمندانه جبهه مقاومت و بویژه ایران، میدان وسیعی است که نباید به حریفان رسانهای ایران و جناح مخالف مقاومت واگذار شود. به حق حالا فرصت طلایی دیگری برای شبکههای ایرانی در حال تکرار است و بهرهبرداری از آن به پیروزی دیپلماسی جمهوری اسلامی در بعد رسانه و مهندسی باور و نگرش جهانیان و مردم منطقه خواهد انجامید.