پیمان زمانی: هر چند ساختار ادبی و شعریاش به هم میریزد اما به اقتضای این موضوع مهم، بیت زیبای «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد» را باید اینگونه بازنویسی کرد: «تنت به ناز طبیبان بدون کارتخوان نیازمند مباد!»
موضوع، تاسفبار و نگرانکننده است: «براساس اعلام سازمان امور مالیاتی، سالانه بین ۱۳ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی در کشور اتفاق میافتد که در این میان، بسیاری از پزشکان ایرانی، با وجود درآمدهای نجومی، مالیات نمیدهند تا با فرار مالیاتی سالانه ۶۰۰ میلیارد تومانی رکورد بزنند!»
در شرایطی که این روزها، حتی باقالیفروشهای دورهگرد هم حداقل یک دستگاه کارتخوان روی چرخ خود گذاشتهاند تا مشتری برای پرداخت وجه به عسر و حرج نیفتد، با این حال در مطب گروهی از پزشکان، برخی داروخانهها و حتی تعدادی از مراکز درمانی یا دستگاه کارتخوان نیست و مردم ناچارند پول نقد پرداخت کنند یا کارتخوان هست اما متصدی دریافت وجه، با لحنی گاهی دلپذیر و گاهی طلبکارانه، مراجعهکنندگان را به شنیدن این جمله میهمان میکند: «دستگاه کارتخوان خراب است؛ نقدی بپردازید!» این قشر تحصیلکرده و مرفه که در ظاهر جزو طبقه اهل فرهنگ و قانون در عرف جامعه شناخته میشوند در حالی به قانون مالیات، ویروس مرگ تزریق میکنند و از پرداخت آن فراری هستند که مالیات به روشهای گوناگون از درآمد ماهانه اقشار متوسط و کمدرآمد جامعه کسر میشود و همین اقشار متوسط و کمدرآمد که مالیاتشان را میپردازند، بخش قابل توجهی از درآمدشان را برای درمان به اینگونه پزشکان با درآمد نجومی میپردازند تا مالیات ندهند.
اینجاست که طبقه متوسط و ضعیف جامعه، روز به روز به سمت ضعف میرود و برخی پزشکان متخلف، هر روز با قانونشکنی، پولدارتر میشوند. به احتمال زیاد زمانی هم که پای سخن برخی از پزشکان بنشینیم با ژستهای روشنفکرانه به اندازه یک مثنوی هفتادمن، انتقاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند و از رشد قانونشکنی در کشور مینالند.
جالب اینجاست که هیچ سازمانی نمیتواند پزشکان را مجبور به استفاده از کارتخوان کند، چرا که طبق قانون، فرد در داشتن یا نداشتن کارتخوان، مختار است. اما آن سوی ماجرا این است که تا سال گذشته، مجازاتی هم برای فرار از مالیات در قوانین ما تعیین نشده بود و از سال گذشته، قانونگذاران پس از این همه سال، سرانجام به این نتیجه رسیدند که براساس ماده ۲۷۴ قانون مالیاتهای جدید، جرم مالیاتی را تعریف کنند و برای آن مجازات زندان در نظر بگیرند.
اما نکته تاسفبار این است که از سال گذشته، همین قانون جدید درباره برخی پزشکانی که مالیات نمیدهند اجرا نمیشود، انگار نه انگار که طبق بند «ب» ماده ۹۶ قانون مالیات مستقیم، پزشکان و دندانپزشکان دارای مطب به عنوان اشخاص حقیقی، همه ساله باید درصدی از درآمد خود را به عنوان مالیات به دولت بپردازند. به نظر میرسد انگیزه این افراد از حذف پرداخت مالیات واضح است و چندان نیاز به توضیح و واکاوی ندارد، به نظر شما چه انگیزهای جز ثروتاندوزی و در ادبیات اخلاقی، «حرص و آز» میتواند دلیل تخلف مالیاتی تعدادی از پزشکان باشد؟!
اما پرسش اصلی اینجاست که مگر بانک اطلاعاتی پزشکان موجود و تعداد آنان مشخص نیست که بر آنها نظارت مالیاتی صورت بگیرد؟ و این وضعیت هرج و مرج تا کی قرار است زیر سایه کمتوجهی سازمانهایی مانند امور مالیاتی، وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی ادامه پیدا کند؟ در حقیقت چه موضوعی جز توجه نداشتن کافی به نظارت باعث شده است این گروه از پزشکان بدون هراس از قانون، مرتکب اینگونه رفتارها برای فرار مالیاتی شوند و ککشان هم نگزد و تا چه زمانی قرار است برخی پزشکان با له کردن قانون مالیات، امنیت اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی را تضعیف کنند اما به جایی پاسخگو نباشند؟