گراهام هانتر: 3 سال و نیم قبل اتلتیکومادرید یک دست و 4 انگشتش روی جام بود که سرخیو راموس گل تساوی را زد و در بازی با «پیاسجی» مقاومت او روی حمله پاریسیها، آن طرف فرصتی فراهم کرد تا تیمش به گل برتری برسد اما همه فکر میکردند پاریس بالاخره به گل میرسد؛ مثل بتیس که با گل دقیقه 90 در برنابئو به پیروزی رسید یا بارسلونا که برتریاش را تثبیت کرد، سلتا که امتیاز گرفت، ویارئال که تنها بردش را در زمین رئال به دست آورد یا 2 هفته قبل که لوانته با گل جامپائولو پاتزینی رئال را متوقف کرد. قهرمان جهان، اروپا و اسپانیا چه میکرد؟ گلهای دیرهنگام میخورد؛ حداقل در این فصل اما نه در بازی چهارشنبهشب گذشته. معروف است که ناپلئون در جنگ یک ژنرال خوششانس را به ژنرال خوب ترجیح میداد و آن ژنرال خوششانس همان مهاجم فرانسوی تیم اسپانیایی بود. زیدان در تداوم اعتماد به کریم بنزما اشتباه کرد. یک شوت در چارچوب در تمام زمان بازی به اضافه ناتوانی در پاسکاری و نداشتن هیچگونه توجیه برای اینکه جلوتر از گرت بیل در ترکیب اصلی قرار بگیرد. اینکه بعد از یک ساعت هنوز در زمین بود بهخاطر پافشاری مربی هموطنش بود. زیدان آشکارا میدید کاسمیرو نیز سایه خودش بود مثل چند ماه اخیر. نه خللی در حرکات نیمار و امباپه در میانه زمین ایجاد میکرد، نه از توپدزدیهای ناگهانی خبری بود و بارها با غافلگیری او جریان بازی به نفع تیم اونای امری تغییر کرد. کاسمیرو مثل الماس سختی بود که برای صیقلی شدن به پورتو قرض داده شد، نه آن هافبک دفاعی در کلاس جهانی که در رئال درخشیده. بیرون کشیدن این برزیلی تصمیم درست زیدان بود. لوکا مودریچ اما بازی خوبی داشت؛ او مظهر تلاش و آرامش بود زمانی که باید در برابر توفان مقاومت میشد. او در خدمت تیم بود، کار با توپ را بلد بود اما اگر بخواهید از سمت چپ نیمار را هم از کار بیندازد یا با ناچو یک و دو کند و بار خلاقیت مادرید را به دوش بکشد، کار سختی از بازیکنی خواستهاید که تا 33 سالگی 7 ماه فاصله دارد. گل پاریس را دوباره ببینید؛ اگر قانع نشدهاید. سانتر دنی آلوز با مقاومت نصفه و نیمه ناچو روبهرو شد و بیصاحب ماند. آدرین رابیو گل زد چون نفر اولی بود که خودش را رساند. مودریچ و ایسکو هم استارت زدند اما از نظر ذهنی به اندازه لازم هوشیار نبودند. در بازی با ویارئال و لوانته، ریباند کیلور ناباس را بازیکنان حریف گل کردند، چون بازیکنان رئال یا توپ را تعقیب نکردند یا واکنش نشان ندادند. زیدان خوششانس بود که وقتی بنزما را بیرون آورد تیم متخصص لیگ قهرمانانش هنوز فرصت داشت. همه نقش مارکو آسنسیو را روی گلهای رونالدو و مارسلو حیاتی میدانند اما نقش بیل و لوکاس واسکس در زمینهچینی این گل را نباید فراموش کرد. لوکاس، مودریچ را راه انداخت که جلوتر بازی کند و با بازی بدون توپ خود فضا را برای ارسال پاس گل دوم مهیا کرد. بیل هم توانست در پست مورد علاقهاش در چپ بازی کند، چون لوکاس در سمت راست تعادل ایجاد کرده بود. رئال به جای عادت گل خوردن دیرهنگام این فصل، در اواخر بازی با پاریسنژرمن سرشار از انرژی، خلاقیت و فرصتطلبی بود اما بیایید واقعبینانه نگاه کنیم، زیدان سوار بر شانس بود، رونالدو با زانویش گل زد و مارسلو گل سوم را با ساق پا به ثمر رساند. نمیخواهم بگویم روی 3 گل رئال عنصر غالب شانس بود؛ شخصیت تیم و رویاپردازیشان بود و اینکه همیشه ترجیح میدهند روی برد ریسک کنند تا اینکه از باخت بترسند. در چنین شبهایی آدمهای بزرگ فوتبال به ذهنم میآیند. مثل زیدان که در زمان بازی هم همینقدر قوی و بااستعداد بود و این را از دوران کودکی سختش در حومه مارسی به یادگار دارد، جایی که باید با چنگ و دندان از حقت دفاع میکردی و این کارها برای او الان سخت نیست. آدمهای بزرگ فوتبال مثل رونالدو؛ یک بار مدیر استعدادیابی اسپورتینگ لیسبون به من داستان واردشدنش به آکادمی این باشگاه را گفت: «صدها پسربچه برای امتحان در زمین گلآلود و بدون چمن آمده بودند. هیچ راهی برای آزمودن آنها نداشتیم جز اینکه دنبال توپ بدوند و حدس بزنیم کدامیک خوب هستند. خیلی راحت ممکن بود او را کنار بگذاریم اما وقتی وارد سیستم ما شد دیگر خودش به جایگاه فعلیاش رسید». شاید رونالدو افت کرده باشد اما یک پنالتی سخت را گل کرد و با زانو گل زد تا همه چیز به نفع رئال تغییر کند. آدمهای بزرگ فوتبال مثل مارسلو که شاید خیلی درباره دفاع احساس مسؤولیت نکند اما عاشق فوتبال است و طرفدار نظریه «پیروزی آن طرف جرأت است». پدربزرگش مجبور شده فولکس واگن مورد علاقهاش را بفروشد تا پول تمرین رفتن او را بپردازد و همین کار زندگی مارسلو را تغییر داد. شب، شب مردان تحسینبرانگیز، جسور، پرقدرت، خاص و پیچیده بود. مدافع عنوان قهرمانی اروپا با داشتن زیدان، رونالدو و مارسلو جرات و سرسختی و شخصیت لازم را دارد، چیزهایی که باعث میشود سلاطین ورزش را تحسین کنیم؛ این فوتبال لعنتی.