حسن رضایی: جاسوسی بهرغم ظاهر مشمئزکنندهاش، به طور مطلق، امری منفی و بد نیست. در واقع خوبی و بدی و حتی نامگذاری فعل جمعآوری اطلاعات محرمانه، بستگی به این واقعیت دارد که شما در کدام سوی یک جنگ اطلاعاتی قرار گرفته باشید. رسم بر این است که معمولاً عموم جامعه به دلایل متعدد از محتوا، سرنخها و شبکههای مرتبط با یک سرپل کشف شده توسط دستگاههای اطلاعاتی آگاه نشوند. چنین است که دولت استعمارگر انگلیس به عنوان پرسابقهترین و متبحرترین دولت شناختهشده در امر جاسوسی، اطلاعات مربوط به برخی پروندههای اطلاعاتی را بعضاً با وجود گذشت 100 سال از وقوع آن نیز در اختیار شهروندان خود هم قرار نمیدهد. منطق دست زدن به چنین اقداماتی نیز روشنتر از آن است که محتاج توضیح باشد!
بنا بر یک اصل شناخته شده، کشف یک سرپل اطلاعاتی، همواره مصداق دیده شدن نوک یک کوه یخ است که کشف تمام اجزای آن، اولاً محتاج حفاظت اطلاعات کشف شده و ثانیاً محتاج وفاق و همراهی ملی دستگاهها، رسانهها و افکار عمومی کشور هدف در بازه انجام عملیات ضدجاسوسی خواهد بود.
مساله کشف یک شبکه جاسوسی ریشهدار و عظیم به سرفرماندهی یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) اما این روزها جنجال زیادی در رسانههای ایرانی به راه انداخته است. چهرههای سیاسی و رسانههای شناخته شده اصلاحطلب به روشنی اراده کردهاند بهرغم اذعان دستگاههای امنیتی و قضایی کشور به جرائم محرز «کاووس سیدامامی» در حوزه امنیت ملی، از او چهرهای مظلوم در نزد افکار عمومی بسازند.
ساده دیدن چنین واقعیتی، به دلایل متعدد، سخت و حتی غیرممکن است. تمرکز آتش رسانهها و چهرههای اصلاحطلب روی دستگاههای امنیتی کشور، آن هم در زمانی که منطقاً باید به عنوان یک ایرانی، مشغول سپاسگزاری از سربازان گمنام امام زمان(عج) برای کشف چنین شبکه جاسوسی قدرتمند و معظمی باشند، میتواند معانی تلخی در دل خود داشته باشد. مساله وقتی تلختر میشود که یک نماینده اصلاحطلب از تریبون مجلس شورای اسلامی، نمایش راهروهای زیرزمینی محل استقرار جواسیس در منطقه دروس تهران به وسیله رسانه ملی را نیز مصداق تجاوز به حریم خصوصی شهروندان معرفی میکند!
پرواضح است نمایش عمومی چنین تصاویری در مرحله نخست یک عملیات ضدجاسوسی، مصداق بارز درز اطلاعات حساس است.
فشار رسانهای اصلاحطلبان در حمایت از شبکه جاسوسی فوق اما ظاهراً به حدی بوده است که مسؤولان دستگاههای امنیتی کشور مجبور شدهاند برای روشن شدن گرههای ذهنی افکار عمومی، دست خود را پیش دستگاههای امنیتی بیگانه رو کنند. رسانهها و چهرههای اصلاحطلب اما باز هم دستبردار نیستند و ظاهراً قصد دارند افکار عمومی را به صورتی مهندسی کنند که تمامقد پشت تیم جاسوسی کشف شده و در مقابل سربازان جان بر کف حافظ امنیت کشور قرار بگیرند. پرواضح است صورت دادن چنین واکنشی در مواجهه با یک پرونده جاسوسی عظیم، هرگز عادی نیست. مساله از دو حالت خارج نیست: گمانه اول این است که شبکه قدرتمندی که به طرفه..العینی توانسته عکس یوز ایرانی را بر لباس تیمملی فوتبال کشور بچسباند، مشغول دفاع رسانهای همهجانبه از خود، خریدن زمان و بستن دستان دستگاههای امنیتی کشور است.
شواهد ماجرا البته به هر عاقلی میگوید این تنها یک گمانه نیست و پشت این هجمه رسانهای عظیم، حتماً دستهای قدرتمند و ترسیدهای در کار است!
گمانه دوم اما آشناتر از آن است که دستیابی به آن، محتاج تحلیلهای پیچیده و خرج کردن فسفر زیادی باشد. عباس عبدی، تحلیلگر شناخته شده اصلاحطلب، اردیبهشتماه 94، دلیل رفتارهای ضدامنیت ملی اصلاحطلبان در مساله سوریه و توهمات امثال تاجزاده در محکوم کردن مکرر حضور مستشاری در آن کشور را چنین توضیح میدهد: «یکی از بدترین ویژگیها که موجب رکود فکری در میان اصلاحطلبان شده است، حب و بغض افراطی شکل گرفته میان آنان است... اینکه آنان با یک چیز، بد یا خوب باشند و در نتیجه هر پدیدهای را حول محور بد یا خوب بودن با آن تحلیل کنند، نتیجهای جز جمود فکری و تحلیلی ندارد».
عبدی در ادامه مینویسد: «یک نمونه کوچک آن تحلیلی است که بسیاری از آنان [اصلاحطلبان] پس از حوادث سوریه نسبت به مسائل این کشور و مواضع ایران در آنجا داشتند و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای سوریه و نیز منافع ملی کشور در کنار عربستان و ترکیه قرار گرفتند!» حالا هم اصلاحطلبان تنها به دلیل آنکه ظاهراً شاهکار کشف شبکه جاسوسی اخیر کار اطلاعات سپاه بوده، دوست دارند ولو به قیمت قرار گرفتن در کنار سیا، موساد و امآیسیکس، افکار عمومی را در جهت مخالفت با آن مهندسی کنند. چنین ادعایی البته باز هم به معنای دست نداشتن همکاران شبکه کشف شده در فضای رسانهای این روزهای رسانههای اصلاحطلب نیست و به نوعی سادهسازی ماجرا تلقی خواهد شد. حجم پروندههای اطلاعاتی سالهای اخیر و تعدد جاسوسان دستگیر شده بغل گوش مقامات ارشد دولت، در تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی بیسابقه بوده است.
دلیل تبدیل کشور به بهشت جاسوسان البته چندان پیچیده نیست. دکتر مهدی گلشنی، استاد فیزیک و فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف اخیراً گفته است: «مسؤولان دانشگاه بشدت شیفته اغیار هستند. ببینید در سالهای اخیر چقدر تفاهمنامه با دانشگاههای دیگر بسته شده است؟ با دانشگاه مونیخ تفاهمنامه بستهاند برای اعزام نیرو جهت دورههای مشترک. تمام هزینهها را هم آنها (مونیخ) میدهند. چرا؟ مگر عاشق چشم و ابروی ما هستند؟» اینجا اما مشاور فرهنگی رئیس دولت بهرغم داشتن سابقه سنگین اطلاعاتی توئیت میکند: «نه جامعهشناسان دین خودکشی میکنند و نه حامیان حیات وحش!» خلاصه آنکه به هر دلیلی، بساط انحراف افکار عمومی از واقعیت موضوع داغ است. خودکشی جاسوسی که جرمش محرز و اثبات شده، چه به دلیل حرفهای بودن شخص او، چه به دلیل قصور مامور مانیتورینگ، به سود اسلام و مسلمین نبوده است! اصلاحطلبان و دولتیها اما به جای تاسف خوردن برای دفن اطلاعات ارزشمند یک شاهمهره، دوست دارند همدوش جاسوسان، به اسلام و مسلمین حمله کنند. تاریخ در این زمینه قضاوت خواهد کرد!