حسین قدیانی : از مهمترین مظاهر عدالت، مبارزه با فساد است اما مبارزه با فساد، با نمایش و شو و شلوغکاری و دروغپراکنی و خودقهرمانبینی و تخریب بیدلیل این قوه و آن ارگان، میسر نمیشود! چه میگویم، که موارد مطروحه، خود مصداق اتم فساد است! گذشته از این، بعضا میبینیم در پوشش مبارزه با فساد، کسانی که خود دارای انواع و اقسام پروندهها هستند و اتفاقا ناشی از همین حجم بزرگ گیروگور، حکم ریاستشان تا چند وقت، لنگ در هوا مانده بود، بنا میکنند به خدشه بر خدمات مدیر از قضا توانمند قبلی، بلکه افکار عمومی را تا حدی از قصور و تقصیر خود که میبینی حتی صدای حامیان را هم درآورده، منحرف کنند! پس مبارزه با فساد، یک چیز است و مالهکشی روی تخلفات دامنهدار، ایضا کمکاریها و کجکاریهای خود، یک چیز دیگر! قدرمسلم با «آی دزد، آی دزد» نه میتوانیم روی دلهدزدیها و خاصهخرجیهای قدیمی خودمان ماله بکشیم، نه روی بیعرضگیهای فعلیمان، مثلا در حوزه اداره شهر! صدالبته با هرگونه فساد و تبعیضی باید مبارزه شود و این مهم، مدیر قبلی و فعلی ندارد لیکن همانطور که اشاره شد، گاهی مبارزه با فساد به اسم رمز مغلطه و فرافکنی بدل میشود، بلکه شهروندان، سوءمدیریت ما را چند روزی درز بگیرند! و حتی این را هم فراموش کنند که متأثر از کدام پروندههای رنگارنگ، آن همه داستاندار شد صدور حکم مدیریتمان! شارلاتانبازی به بهانه مبارزه با فساد، البته تنها محدود به جناح منحرف فتنه نیست؛ آنجا که میبینیم جناح فتنهگر انحراف هم دقیقا از همین مسیر میرود! طرف، در زمینه مبارزه با فساد، خودش را نه فقط من، که فیالواقع سوپرمن میخواند لیکن خدا نکند قوهقضائیه، انگشت بگذارد روی یکی از نزدیکان! حاضر است قیصریه را آتش بکشد بهخاطر یک دستمال فاسد! و عجبا! فقط آنجاهایی از قیصریه را که به نفعش باشد! میبینی خیر سرش پرچمدار مبارزه با فساد است اما دریغ از یک جمله علیه حقوقهای نجومی! و دریغ از یک جمله علیه برادران بعضی دولتمردان فعلی! و دریغ از یک جمله علیه فلان تخلف و بهمان ویژهخواری علیه دولت فعلی! واقعا آدمی میماند از این همه رواداری منحرفان با داعیهداران اصلاحات و اعتدال! گویی بهزعم جماعت، همه مفسدند الا فتنهگران! و اینگونه است که در پلههای دادسرا، به زمین و زمان، ناسزا میگوید اما کوچکترین موضعی علیه فساد فتنهگران که بعضا به مدارج و مناصبی هم رسیدهاند، نمیگیرد! نمیگیرد؛ چرا که مبارزه با فساد، برایش نه یک اصل، بلکه یک ژست است! و الا با این همه ادعا در حوزه مبارزه با فساد، چرا لال شده بودند هنگامی که رسانههای متعهد و روزنامههای انقلابی، بیهیچ هراسی، علیه نجومیبگیران مینوشتند؟! و هنوز هم مینویسند؟! آری! برای جماعت، مبارزه با فساد، تنها و تنها یک بهانه است که روزی علیه قوهقضائیه، دروغپراکنی کنند، روزی علیه قاضیالقضات، روزی علیه قانون، روزی علیه نهادهای قانونی، روزی علیه احکام قانونی، روزی علیه انقلاب، روزی علیه اهداف انقلاب و روزی هم علیه امیدواری انقلابیها! و اینگونه است که حتی بزرگان و بسیج و سپاه را هم میزنند ولی تو گویی قوه مجریه و بویژه اصلاحطلبان و بالاخص فتنهگران، خط قرمزشان است! و حالا طرفه حکایت را نگاه کن! خدم و حشم جماعت در فضای رسانه، عالم و آدم را با انگ «ساکت فتنه» یا «همراه فتنه» چوب میزنند، حتی کسانی را میزنند که به شهادت کوهی نوشته، بعضا پیشتاز مقابله با فتنه و مبارزه با فتنهگران بودهاند! کافی است تو یک جمله علیه انحرافاتشان بگویی یا متنی مثل این بنویسی؛ چنان میچسبانندت به اصحاب فتنه و چنان «آدم هاشمی» میخوانندت که مرغ پخته هم خندهاش میگیرد حتی! فتنهگران هم همین اخلاق را دارند معالاسف! اگر ۲ خط علیه نجفی بنویسی، فیالفور وصلت میکنند به احمدینژاد! حال آنکه روزنامهنگاران انقلابی، بیشترین ناسزاها را از هر ۲ جریان فتنه و انحراف، شنیدهاند! ما را، هم هاشمیچیها نواختهاند، هم احمدینژادیها! و عجبا از گردش روزگار که در جای درستش، هم از آن دفاع کرده بودیم، هم از این! هم «عالیجناب سرخپوش» را بیانصافی خوانده بودیم، هم انکار خدمات دولت نهم و دهم را! از بحث اصلی دور نشویم! مبارزه با فساد، قطعا با غاصب خواندن فرد اول دستگاه قضا نمیخواند! که این قبیل اتهامزنیها، خود فسادی دیگر است!
ما مکرر قوهقضائیه را نقد کردهایم اما با آنکه زیرمجموعه این قوه هم نیستیم و با وجود آنکه مستند به دفاعیاتمان- و نه ننهمنغریبمبازی جلوی در دادسرا!- بارها بیخود و بیجهت، روانه محکمه شدهایم، لیکن ظلم علیه مجریان عدالت را هم نمیپسندیم! ما از قضا، به شخص رئیس قوهقضائیه هم نقدهایی داریم لیکن از زاویه مبارزه بیشتر با فساد و تحقق بیشتر عدالت، نه حرافیهای عوامفریبانه! لذا ما از آیتالله آملی میخواهیم در راه انصافا دشوار مبارزه با فساد، شهامت و شجاعت قوه را بیش از پیش حفظ کنند و اجازه ندهند دستگاه قضا تحت تأثیر جوسازی مشترک فتنه و انحراف قرار گیرد! ما البته به سختی کار قوهقضائیه واقفیم و نیک میدانیم هنگامی که قوه، آقازاده مرحوم مدنظر را به خاطر فساد، به بند میکشد یا حتی هنگام بعضی رسیدگیهای اخیر، با چه حجمی از لجنپراکنی روبهرو میشود! بنابراین نقد و تعریف ما، هر دو از زاویه خیرخواهی است!
مجددا به اصل سخن بازگردیم! مبارزه با فساد، با رفتار و گفتاری که خودش مظهر فساد است، نمیخواند! و با مردمنمایی و انقلابینمایی و کاریکاتور کشیدن از عدالتخواهی، نمیخواند! بعضیها خوب است بروند روی پلههای نفس اماره خود بنشینند و ابتدا با فساد درون، مبارزه کنند! در نفس هر آدمی، سیمخاردارهایی هست که اگر آنها را نچیند و حذف نکند، هرگز به توفیق مبارزه واقعی با فساد نخواهد رسید! و اینگونه است که میبینیم رئیس قانونی و مشروع یک قوه را به اسم مبارزه با فساد، غاصب میخوانند اما باش تا فساد و تبعیض نجومیبگیرها را هم ببینند! در تیتر، گمانم خوب نوشتم؛ «تو با فساد درونت مبارزه کن، اول!» هیهات! اصلا و ابدا بعضی حرافیها شبیه سخنان بزرگان نیست! چه اینکه ناامیدکردن، امید دادن نیست! و هرج و مرج، انقلابیگری نیست! و بیقانونی، قانونگرایی نیست! و انتقاد، غاصب خواندن رئیس قانونی و مشروع یک قوه نیست! ۸۸ سر همین اصول، از بعضیها دفاع کردیم در برابر همانها که ذیل دروغ تقلب، غاصب ریاستجمهوریاش میخواندند و حالا هم سر همان اصول، نقد میکنیم! (طنز ماجرا، طرف اخیرا نامهای متوهمانه منتشر کرده و در آن خواهان ابطال رای مردم و برگزاری فوری انتخابات آزاد هم شده، همان کلیدواژه فتنهگران علیه انتخاب خودش!) نه آن سال، عاشق چشم و ابروی بعضیها بودیم، نه این سالیان، آدم هاشمی! ما آدم انقلاب اسلامی و سرباز اصول و عقاید و آرمانهای انقلاب اسلامی هستیم! برای ما هنوز روز ۲۲ بهمن ۵۷ تمام نشده! و انقلاب ادامه دارد؛ علیه منیت، علیه طاغوت نفس! علیه طغیان فتنه! علیه حرافی انحراف! ما پای انقلاب میمانیم! این را هم جریان فتنه بداند، هم جریان انحراف!