گزارش روزنامههای سوییس از تاجگذاری شاه!
.... بازگشتم به ایران در سال 1967 مصادف بود با جشنی که به مناسبت تاجگذاری شاه در ایران برگزار میشد. موقعی که قصد عزیمت از سوییس را داشتم، روزنامههای آن کشور پر بود از گزارشهای انتقادآمیز درباره جریان تاجگذاری شاه. در یکی از آنها خواندم معمولیترین وسیله مورد استفاده شاه و ملکه در این مراسم شنلهایی است که با قطعات الماس و یاقوت و زمرد تزیین شده است. طبق نوشته روزنامههای سوییس شاه در حالی قصد داشت به عنوان فرمانروای یک ملت فقیر و عقبافتاده تاجگذاری کند که جواهرات تاج مورد استفاده او را 3380 الماس، 388 مروارید، 5 زمرد و 2 یاقوت درشت تشکیل میداد و تاج ملکه نیز که از طلا و پلاتین ساخته شده بود 1469 الماس، 105 مروارید، 36 زمرد و 36 یاقوت داشت. در زمانی که تبلیغات گوناگون پیرامون واقعه تاجگذاری شاه از همه سو جریان داشت بسیاری از منابع مطلع در سوییس به وجود فقر گسترده در ایران اشاره میکردند و بویژه فیلمهایی از تلویزیون سوییس پخش میشد که وضع اسفناک زندگی هموطنانم را به معرض تماشا میگذاشت. این فیلمها که مسلما به صورت محرمانه دور از چشم ساواک و بدون گذر از صافی سانسور رژیم توسط خبرنگاران خارجی از مناظر تاثرانگیز کشورم تهیه شده بود، واقعیتهای موجود در ایران را مجسم میکرد و پرده خوش آب و رنگی را کنار میزد که رژیم شاه آن را برای پوشاندن حقایق تلخ و ناگوار بر سراسر ایران گسترده بود. من در فیلمهایی که زندگی مردم ایران را در خانههای گلی بدون برق و آب و بهداشت نشان میداد با مشاهده کودکانی که با پای برهنه در کوچههای تنگ انباشته از زباله بازی میکردند واقعا متاثر میشدم و از خود میپرسیدم با وجود چنین شرایط اسفناکی در ایران، شاه چگونه توانسته تصمیم به تاجگذاری بگیرد و خود را شاه شاهان بنامد؟ .... (1)
تریاککشی سلطنتی
اکثر اعضای خاندان پهلوی به نحوی در امر مصرف یا قاچاق مواد مخدر دخیل بودند. پروین غفاری درباره ضیافتهای شاه میگوید: «بزمها و ضیافتها همچنان برقرار است و جامها با سلامتی ما تهی میشود… محمدرضا بعضی شبها بساط تریاک پهن میکند. من هم گاهی بستی میزنم». پرویز راجی به هنگام صحبت از شاه میگوید: «شایع است شاه هفتهای 3 بار بعد از ظهرها به منزل یکی از دوستان نزدیک خود میرود و تریاک میکشد».
نقش اشرف در قاچاق داخلی و بیرونی و بینالمللی مواد مخدر، بسیار برجسته و وسیع بوده است. اکثر صاحبمنصبان و شاهدانی که خاطرات خود را انتشار دادهاند، اشرف را سلطان مواد مخدر ایران معرفی کردهاند. برادران محمدرضاشاه نیز سوابقی در رابطه با مواد مخدر داشتند؛ محمودرضا برادر شاه در زمینهای مرغوب زراعی خود خشخاش میکاشت و بزرگترین تولیدکننده تریاک در ایران بود. او اجازه کشت تریاک را به دست آورده، محصول خود را به دولت میفروخت و قسمتی از تریاک را نیز در بازار آزاد به قیمت بالا به فروش میرساند. غلامرضا برادر دیگر شاه برای خود دارودسته ترتیب داده بود و با حمایت از قاچاقچیان، مبادرت به وارد کردن هروئین و تریاک میکرد. حمیدرضا برادر دیگر شاه باندهای متعدد قاچاق در همه مناطق مرزی ایران ترتیب داده بود و فعالیت گستردهای داشت. هما همسر حمیدرضا نیز علاوه بر بدنامی و فحشا، معتاد به هروئین بود و پسرش بهزاد نیز معتاد به تزریق هروئین و مصرف تریاک و حشیش بود و زندگی بسیار بدی داشت. همچنین ملکه مادر و برخی مقامهای اطلاعاتی و امنیتی کشور هم چون سرلشکر تیمور بختیار و ارتشبد هدایت از قاچاقچیان ماهانه مقدار زیادی تریاک و هروئین را رایگان دریافت میکردند. (2)
بختیار، سپر بلای شاه
شاه در فرودگاه قبل از سوار شدن به هواپیما به بختیار گفته بود: «دولت شما مورد حمایت کامل من قرار دارد و امیدوارم علایق وطنپرستانه اعضای آن سبب شود تا هر یک از آنها بتوانند با انجام وظایف مشکلی که به عهده گرفتهاند به نتایج موفقیتآمیزی دست یابند...». از وظایف مشکل کابینه بختیار که شاه به آن اشاره داشت یکی برقراری آرامش در کشور بود و دیگری نجات سلطنت. برای هدف اول شاه فرماندهان ارتش را وادار به اطاعت از بختیار کرده بود و درباره هدف دوم نیز بختیار خود را آماده میکرد تا کسانی را که شاه برای زندانی شدن در زمان دولت ازهاری انتخاب کرده بود قربانی کند. چنانچه بختیار موفق میشد در غیاب شاه یک نخستوزیر سابق، یک رئیس ساواک سابق و دستهای از وزرا و رجال سابق را اعدام کند با این اقدام خود میتوانست شاه را از بسیاری گناهانش مبرا کند و موانع بازگشتش به کشور را از سر راه بردارد و این همان برنامه سپر بلا بود.... به همین جهت نیز شاه قبل از سوار شدن به هواپیما خطاب به فرماندهان گارد شاهنشاهی-که خود را روی پایش انداختند و التماس کردند تا از رفتن منصرف شود- گفته بود: «نگران نباشید سفر من به خارج کشور زیاد طول نخواهد کشید.» در حالی که شاه این بار هم حتی در لحظات آخر خودش را فریب میداد و اصلا توجه نداشت که طبقات ثروتمند و هوادارانش هرگز به جملات دلخوشکننده او اعتنایی نخواهند کرد و با آگاهی به این حقیقت که دفتر سلطنت شاه به صفحه آخر رسیده، بلافاصله پس از وی مال و منال خود را برداشته و به دنبالش روانه خواهند شد.(3)
وزیران کابینه «تمدن بزرگ»
....گاهی هنرمندان را دعوت میکردیم که بیایند و هنرنمایی کنند. از جمله این افراد یکی هم آقای غلامرضا کیانپور، وزیر دادگستری (وزیر اطلاعات بعدی) بود که هم سرپنجه بسیار خوبی داشت و ویولن را عالی میزد و هم خیلی هنرمندانه میرقصید (!) کیانپور لباس زنانه میپوشید و حرکات و اطوار زنانه در میآورد و ضمن خواندن اشعار و ترانهها بخوبی میرقصید! یک هنرمند دیگر هم داشتیم که در حلقه دوستان نزدیک فرح قرار داشت. این مرد هم که بعدها به ریاست سازمان برنامه و بودجه و مشاغل بالای دولتی رسید براستی آتشپارهای به معنای واقعی بود. عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه هم خوب با آلات و ادوات نوازندگی آشنا بود و هم خیلی خوب میرقصید. همسرش هم خواننده اپرای تهران بود. مجیدی خیلی علاقه داشت در میهمانیها ادای «هارولوید» هنرپیشه آمریکایی را تقلید کند و میهمانان را بخنداند! اینها وزرای حکومتی بودند که میخواست ایران را به آستانه «تمدن بزرگ» برساند.... (4)
باخت شاه در برابر دوستان قمارباز اشرف
در زمینه مالی کارهای عجیب اشرف دست کمی از مسائل جنسی او نداشت. او قماربازهای حرفهای را جمع میکرد و وارد محفل خصوصی محمدرضا میکرد. از جمله فردی به نام اسکندری را پیدا کرده بود. اسکندری توانسته بود با زور و کلک اراضی فرودگاه مهرآباد را که دولتی بود به نام خود ثبت کند و سپس مجدداً با قیمت کلان به دولت بفروشد و میلیاردر شود. اشرف محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت میکرد و سپس او را تشویق و تحریک میکرد که در پوکر نمیتواند از پس اسکندری برآید. محمدرضا هم از روی غرور، لج میکرد که من او را داغون میکنم و فلان میکنم و به بازی میپرداخت. یکی دیگر از اعضای باند قمار اشرف فردی به نام حاجبی بود. او از قماربازها و حقهبازهای درجه یک روزگار بود. در این بازیها اشرف چنان رفتار میکرد که در مجموع در یک شب محمدرضا حتما 50-40 میلیون را میباخت. پس از بازی، اشرف دسته چک محمدرضا را میآورد و به دستش میداد و او نیز چک میکشید و امضا میکرد. از این پولها، اشرف قسمت عمده را خودش برمیداشت و به حاجبی و اسکندری هم چند میلیونی میداد.(5)
3 میلیون خبرچین ساواک
ساواک صرفنظر از کارکنان رسمی خود، شبکه وسیعی از خبرچینها را نیز در اختیار داشت که در داخل و خارج کشور پراکنده بودند و هفتهنامه نیوزویک در سال 1974 ادعا کرد 3 میلیون ایرانی به نحوی از انحا به عنوان خبرچین برای ساواک کار میکنند و در هر لباس از کارگر تا دهقان از استاد تا دانشجو و احزاب سیاسی و ... یافت میشوند. ساواک حتی عدهای از مخالفان رژیم را به استخدام در آورده بود. اعمال ساواک آنچنان بود که اعضای خانوادهها را هم نسبت به یکدیگر مظنون میکرد.(6)
***
پینوشت:
1 - مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 45 و 46
2 - سایت پهلویها: http://pahlaviha.pchi.ir/show.php?page=contents&id=3568
3 - فریدون هویدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، ص 204 و 205
4 - کتاب «دخترم فرح»، خاطرات فریده دیبا، صفحه 117
5 - سایت تبیان به نقل از کتاب خاطرات من و فرح پهلوی، ج1، ص 468
6 - سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، ج اول، تابستان 1387، ص 585