printlogo


کد خبر: 189924تاریخ: 1396/12/19 00:00
از توهم جریان غربگرا تا واقعیت موجود
آرمان‌شهر آمریکایی بت‌پرستی مدرن

امید رامز: جریان غربگرا و شبه‌روشنفکران سکولار، اعم از سیاسیون دوم خردادی و اعتدالی و طیف هنرمندان به عنوان حلقه واسط سیاسیون و بدنه جامعه، بدون توجه دقیق به واقعیات موجود در غرب چه از حیث انتزاعی و تاریخ فلسفه و انسان‌شناسی غرب، چه از حیث انضمامی و عملگرایی، همواره با تاکید بر کلیدواژه‌های حقوق بشر و آزادی، از غرب یک جامعه فانتزی و آرمانی و مدینه فاضله‌ای ساخته‌اند که با آنچه واقعا در غرب شاهد آن هستیم، فاصله قابل توجهی داشته است.
الف- ابعاد نظری انسان‌شناسی غربی
سوال مهمی که مطرح است این است: آیا نظام غرب به اصلاح مدرنی که پشتوانه معرفتی آن عصر به اصطلاح روشنگری است و در فلسفه و هستی‌شناسی انسان، به بشریت به مثابه «حیوان» نگریسته شده، واقعا برای انسان ارزش قائل است که جامعه شبه‌روشنفکر، اینچنین سنگ آن را به سینه می‌زند؟! «ارسطو» که جهان‌بینی او، در رنسانس اروپا و تشکیل نظام معرفتی و فلسفی آن بسیار موثر بوده است، انسان را «حیوان سیاسی» و به تعبیر دیگر «حیوان اجتماعی» و در موردی «حیوان ناطق» می‌نامد. «زیگموند فروید» پدر علم روانکاوی، انسان را «حیوان غیرقابل اعتماد» می‌نامد. «ریچ» انسان را «حیوان قابل اعتماد» می‌نامد. «فرانسوا دورتیه» انسان را «حیوان شگفت‌انگیز» می‌نامد. «آبراهام مازلو» به انسان لقب «حیوان خودشکوفا» می‌دهد. «ارنست کاسیرر» انسان را «حیوان نمادین» می‌نامد. «ژان‌ژاک روسو» نیز انسان را «وحشی نجیب» خطاب می‌کند. و بالاخره «توماس هابز» بر مبنای نگاه «انسان، گرگ انسان است»، فلسفه سیاسی خود یعنی «لویاتان» و وجود قدرت مرکزی (دولت) را توجیه می‌کند.  البته دیگرانی نیز بوده‌اند که به انسان القاب دیگری نظیر حیوان اراده‌مند، حیوان مدنی‌الطبع، حیوان سودمند و حیوان ناشناخته داده‌اند. زیست‌شناسی «داروین» که بعدها نظریاتش به سایر علوم انسانی راه یافت نیز دقیقا در همین راستا قابل تفسیر است؛ حذف مبدا انسان و آفرینش از حافظه تاریخ و تنزل انسان از جایگاه قدسی و ملکوتی که بر اساس آن انسان هیچ امتیاز خاصی نسبت به حیوانات و موجودات زنده ندارد و او را صرفا محصول سیر تطور سلولی قلمداد می‌کند.
 ب- ابعاد عملی حقوق بشر آمریکایی
1- یکی از موضوعاتی که بویژه در سال‌های اخیر در آمریکا مساله‌ساز شده، مجوز حمل سلاح در این کشور است. مجوزی که شاخص مهمی جهت سنجش میزان ارزش‌گذاری برای جان انسان در ایالات متحده محسوب می‌شود. گزارش «گاردین» حاکی از آن است که آمریکایی‌ها برای خرید بطری‌های حاوی مشروبات الکلی باید حداقل 21 سال داشته باشند؛ این در حالی است که به طور مثال برای خرید سلاح تمام‌اتوماتیک و رگباری AR-15 داشتن 18 سال کافی است! علاوه بر این سایت GUN Violence درباره خشونت مسلحانه در سال 2018 در آمریکا، آمار وحشتناکی را ارائه می‌دهد؛ 8449 حمله مسلحانه، 2293 کشته، 3900 زخمی، 90 کشته در بین کودکان کمتر از 11 سال و 433 کشته در بین نوجوانان 12 تا 17 سال، 349 تهاجم خانگی و 35 کشتار دسته جمعی تا 27 فوریه 2018 یعنی کمتر از 2 ماه. آیا مسببان اصلی این کشتار غیر از قانون‌گذاران آمریکایی هستند؟ آیا حقی بالاتر از جان برای انسان قابل تصور است؟
2- یکی از مواردی که در ماجرای خودکشی کاووس سیدامامی، اپوزیسیون نظام سعی در تخطئه دستگاه قضایی کشور و در عین حال تنزیه لیبرال‌دموکراسی آمریکایی داشت، مساله حقوق زندانیان و آمار خودکشی زندانیان است. آوریل 2017 سایت CNN از آمار خودکشی زندانیان در آمریکا ابراز نگرانی کرده است. بر اساس این گزارش که در بازه سال‌های 2001 تا 2014 تهیه شده، سال 2014 میلادی، 3927 نفر شامل 3483 نفر در زندان‌های ایالتی و 444 نفر در زندان‌های فدرال خودکشی کرده‌اند که بالاترین آمار خودکشی از سال 2001 و حدود 30 درصد بالاتر از سال 2013 بوده است. نکته جالب‌تر اینکه میانگین نرخ خودکشی در بین زندانیان آمریکا 4 برابر نرخ خودکشی در کل آمریکا بوده است. همچنین خودکشی شایع‌ ترین عامل مرگ زندانیان بوده است و نرخ آن بیش از مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی، مصرف الکل و سرطان بوده است. به علاوه طبق گزارش وزارت دادگستری آمریکا، تعداد خودزنی زندانیان در این کشور در یک روند صعودی از 23952 مورد در سال 2014 به 41103 مورد در سال 2017 رسیده است. با این حال دیدیم که اپوزیسیون نظام با همراهی جمعی از چهره‌های اصلاح‌طلب داخلی با مرگ سیدامامی که 2 علت احتمالی یعنی «خودکشی یک مهره سوخته» (که اصلی‌ترین گزینه برای لو رفتن عملیات اطلاعاتی- جاسوسی است) یا «پشیمانی ناشی از خیانت به کشور» برای آن قابل تصور است، با مقایسه غیرمنصفانه عملکرد دستگاه قضایی ایران و کشورهای غربی، چه جنجالی به پا کردند.
3- گزارش سایت Abc News از خشونت جنسی علیه زنان نشان می‌دهد بیش از 50 درصد زنان آمریکایی مورد تعرض جنسی (اعم از فیزیکی یا کلامی) قرار می‌گیرند. تقریبا یک‌سوم زنان آمریکایی در محل کار خود مورد تجاوز قرار می‌گیرند و تقریبا یک‌چهارم آنها توسط کسانی که در موقعیت شغلی آنها تاثیر دارند، مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند. همچنین گزارش سایت RAINN (شبکه ملی تجاوز و سوءاستفاده جنسی آمریکا) نشان می‌دهد هر 98 ثانیه به یک زن تجاوز می‌شود و 98 درصد متجاوزان حتی یک روز هم راهی زندان نمی‌شوند. پیش از این نیز سریال افتضاحات جنسی مقامات و مشاهیر آمریکایی و پیوستن بسیاری از زنان قربانی تجاوز از جمله نمایندگان کنگره به کمپین «ME Too» سوژه رسانه‌ها شده بود. سوال تکراری این است: چه کسانی مسؤول حقوق این قربانیان هستند؟ دستگاه قانون‌گذاری و قضایی آمریکا در ایجاد این شرایط چه نقشی داشته است؟ آیا این آمار گواهی بر این موضوع نیست که کشوری که مهد لیبرالیسم و سرزمین رؤیای آمریکایی است و با وجود همه ادعاهای خود درباره حقوق بشر و همه منورالفکرها و حامیان حقوق زن و عشاق ایرانی‌اش، هنوز نتوانسته احترام و امنیت جنسی و آرامش روانی را برای زنان کشورش فراهم کند.
4- گزارش World Family Map 2017 نشان می‌دهد 45 درصد متولدان آمریکایی نامشروع و تقریبا نیمی از بارداری‌ها در این کشور ناخواسته بوده و در نهایت 38 درصد آنها بدون والدین یا حداکثر با یکی از آن دو بزرگ می‌شوند. اگر این درصدها را در جمعیت 350 میلیونی آمریکا ضرب کنیم نشان می‌دهد جمعیت قابل توجهی از فرزندان آمریکایی به عنوان قربانیان هوسرانی پدر و مادر خود و البته به عنوان قربانیان لیبرالیسم آمریکایی از حق داشتن والدین و خانواده محروم هستند.
5- طبق گزارشی که ماه مه ‌سال 2017 در سایت گلوبال ریسرچ به قلم «جیمز لوکاس» منتشر شد، آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی بیش از 20 میلیون نفر از 37 کشور جهان را کشته و حق حیات آنها را سلب کرده است.
6- «داو لوین» کارشناس نهاد سیاست راهبردی دانشگاه کارنگی ملون در گفت‌وگو با شبکه CNN نتایج تحقیقات خود را درباره دخالت آمریکا و سایر کشورهای قدرتمند اروپایی در دیگر کشورها نشان داد. مطابق تحقیقات «داو لوین»، آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی و از سال 1946 تا 2017 در 81 انتخابات در 47 کشور دنیا از جمله ایران به انحای مختلف دخالت کرده است. علاوه بر این بر اساس مقاله‌ای که در روزنامه نیویورک‌تایمز منتشر شد، «استیون هال» افسر سابق سیا نیز این دخالت را تایید و اعلام کرد: «اگر از هر یک از افسران سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا سوال کنید که آیا روسیه [در خصوص دخالت در انتخابات سال 2016 آمریکا] اقدام عجیبی انجام داده، پاسخ منفی است؛ خود آمریکا هم هرگز برای مداخله در انتخابات ریاست‌جمهوری سایر کشورها تعلل نکرده است». مکانیزم انتخابات در خود آمریکا نیز نیاز به توضیح و تشریح ندارد. سیستمی که کاملا تحت سیطره الیگارشی حاکم و شرکت‌های چندملیتی و البته تحت نفوذ و نظارت شدید «آیپک» است؛ بنابراین آمریکا چگونه می‌تواند مدعی دموکراسی و انتخابات آزاد باشد؟! همچنین حامیان ایرانی ایالات متحده چگونه می‌توانند ادعای فوق را تایید و این کشور را به عنوان الگوی بی عیب و نقص به جامعه معرفی کنند؟ بدون شک این نوشته به دنبال نفی نقاط مثبت تمدن غرب نیست. عمل‌گرایی، سخت‌کوشی و شفافیت از جمله شاخص‌های مثبت تمدن مغرب‌زمین است که قابل یادگیری است. آنچه مدنظر است، نهی بت‌سازی از تمدن غرب و ایالات متحده به عنوان مظهر این تمدن و کوبیدن چماق لیبرال دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی بر سر خودی است. آنچه مد نظر است، نه پذیرش صددرصدی و نه رد صددرصدی این تمدن است. آنچه مد نظر است، نفی توهم آرمان‌شهر آمریکایی و نگاهی نقادانه به آن و ارائه تصویری روشن و مبتنی بر واقعیت از این کشور است که می‌توان از نقاط مثبت آن آموخت و نقاط منفی آن را رد کرد.


Page Generated in 0/0065 sec