محسن شهمیرزادی: امروزه که عمده رسانهها تماموقت در خدمت سرگرم کردن مخاطبان و تخدیر آنها هستند، سخن گفتن از عدالت اجتماعی کار آسانی نیست؛ مقولهای که رهبر انقلاب از آن به عنوان یکی از عقبماندگیهای کشور یاد کردهاند اما همواره این موضوع حیاتی در رسانههای مختلف ذبح میشود. بیعدالتی اجتماعی از سویی دستمایه طنزهای سخیفی میشود که با «پایان خوش» صورت مساله را پاک کرده و در سوی دیگر سوژه خلق آثاری کثیف، یأسآلود و اغراقآمیز میشود که تنها عایدیشان برانگیختن اشک بیننده و مجوز ورود به جشنوارههای خارجی است. مستند «خفهخون» اما نه به لباس سیاهنمایی آلوده شده و نه قصدش سرگرم کردن مخاطب است. این مستند دغدغهمند سراغ فرآیند پرعیب و نقص خصوصیسازی در ایران میرود. روایتی عدالتمحور از همپیمانی دولت و سرمایهداری که تبعاتش بر کارگران کارخانه آلومینیوم المهدی ویران شده است. این مستند که با حمایت سازمان اوج تولید شده است، تقریبا در هیچ دانشگاهی اجازه اکران پیدا نکرد و تنها کاربران فضای مجازی «خفهخون» را دست به دست منتشر کردند. با تورج کلانتری، کارگردان این مستند به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
***
برای آشنایی بیشتر مخاطبان با فضای مستند، بفرمایید چه شد که سمت این سوژه رفتید؟
حقیقتش این است که ما قبل از اینکه کار را شروع کنیم در رابطه با خصوصیسازی تحقیق میکردیم، یعنی بررسی اینکه تجربه خصوصیسازی در کشورهای مختلف و در کشور خودمان چه روندی داشته است. اندکی که پیش رفتیم با مساله آلومینیوم المهدی برخورد کردیم، خبرگزاریها بخشی از اخبار مربوط به این موضوع را پوشش داده بودند و دیدبان شفافیت و عدالت هم گزارشهایی را منتشر کرده بود. منتها ما به بندرعباس رفتیم تا از نزدیک با موضوع روبهرو شویم و دیدیم که خیلی خوب است به جای اینکه کلیت خصوصیسازی را در ایران بررسی کنیم، مورد آلومینیوم المهدی را بررسی کنیم که تقریبا میدانستیم چه اتفاقی در این واگذاری افتاده است.
یکی از نکتههای برجسته در مستند، قصهای است که از جانب کارگران روایت میشود، یعنی به پیامدهای اجتماعی یک تصمیم میپردازد. اما در این مستند بازنمایی چندانی از مدیران و مسؤولان تصمیمگیرنده نداریم، یعنی چند نما وجود دارد که بیان میشود آنها اجازه گفتوگو نمیدهند و برخی از فیلمهای جلساتشان پخش میشود. بهنظر شما این برای مخاطب نوعی یکطرفه به قاضی رفتن نمیتواند باشد؟
احساس میکنم بعضی جاها این رفتارهای مدیریتی را میبینیم؛ اگر به فیلم ارجاع بدهیم و گزارههای فرامتنی را هم در نظر نگیریم. به عنوان مثال، در جلسه هیأتمدیره میبینیم آن شخصی که آمده این کارخانه را خریده است، صحبتهایی میکند و میگوید وزارت نیرو در حدی نیست که بتواند روبهروی ما بایستد، آن هم با یک لحن بیادبانهای این جمله را بیان میکند. کسی که وزارت نیرو را با آن همه تشکیلات تحویل نمیگیرد، چگونه میخواهد 4 تا کارگر را تحویل بگیرد؟ اصلا دولت چگونه میتواند او را مجاب کند که کارگران را تحویل بگیرد؟ ما را هم نپذیرفتند. ما رفتیم با دوستانی که در امر واگذاری دخیل بودند صحبت کنیم اما آنها حاضر به گفتوگو نمیشدند. وقتی میگوییم مسؤول دولتی اینجا آمده مدیر شده است، خب! این یک علامت سؤالی ایجاد میکند در رابطه با خصوصیسازی. در قانون خصوصیسازی داریم کسانی که در دستگاههای نظارتی هستند نباید در این امر ذینفع باشند ولی ما این تخلف را بهعینه میبینیم؛ این را هم مستند کردیم و آن شخص مسؤول را در جلسه هیأتمدیره نشان دادهایم. عواملی که در بحث واگذاریها باید ناظر باشند به عنوان ذینفعان در این اتفاق حضور دارند و ما به اینها پرداختیم. حالا اینکه آنها نیامدهاند جواب دهند بهنظرم مسأله ما نیست؛ مسأله آنهاست، آنها نخواستند به این سؤالهایی که ما مطرح کردیم جواب دهند اگرنه ما تا در کارخانه هم رفتیم و پیگیری کردیم ولی دوستان حاضر نشدند جواب دهند.
پیامد پخش مستند برای شما چه بود؟
باید بگویم پیامدهایش خیلی خوب بود، یعنی ما با همه سختیهایی که تجربه کردیم، خیلی راضی هستیم چون بعد از این مستند یک گفتمانی ایجاد شد که ما از ائمه جمعه چه انتظاراتی داریم و چه وظایفی دوش ائمه جمعه است و باید انجام دهد. میبینیم بعد از این مستند مسأله نقد ائمه جمعه مسأله بچهمذهبیها میشود. امروز همه نسبت به ائمه جمعه مطالبه دارند، بالاخره در شهرهای مختلف دارد مطالبهگری میشود، مثلا یک زمانی وقتی کارگران میرفتند در نماز جمعه اعتراض میکردند همه خاموششان میکردند اما الان در خوزستان میبینیم که کارگر میرود شعار میدهد و امامجمعه میگوید بقیه هم همراهی کنند، یعنی کلا فضا عوض شده است. من این را برکت این مستند میبینم و خیلی از این اتفاق خوشحالم. اما از سویی باید توجه داشت کسانی را که میخواهند وارد این عرصه شوند و نقد کنند نباید بترسانیم، واقعا خدا کمک میکند و مشکل خاصی پیش نمیآید ولی دوستان هم بالاخره واکنشهای خودشان را خواهند داشت. بهنظرم اینها خیلی حاشیه است ولی موضوع مهم این اتفاق خوبی است که بهواسطه کارهایی همچون این مستند در نمازهای جمعه بهوجود آمد و آن این بود که افراد پذیرفتند در نماز جمعهها یک حقوقی داریم که میتوانیم مطالبه کنیم بدون اینکه سیاهنمایی کنیم یا اینکه بخواهیم با بیبیسی یا شبکههای خارجی همصدایی کنیم. این مطالبه داخلی خودمان است. از دیگر نکات جالب مستند این است که در هیچ جایی به آن اجازه اکران داده نشد. یعنی تقاضای زیادی از دانشگاههای کشور داشتیم اما عملا هیچ دانشگاهی اجازه اکران این مستند را صادر نکرد. مثلا در بندرعباس سالنی را برای اکران این مستند هماهنگ کرده بودند اما نگذاشتند اکران شود. ما چنین مشکلاتی را در اکران داشتیم. با این حال، امثال ما که دستاندرکار عرصه فرهنگی هستیم، نباید بترسیم.
برخی این مستند را سیاهنمایی از وضعیت جامعه میدانستد. شما مرز بین سیاهنمایی و نقد عدالتطلبانه را چه میدانید؟
یکی از اثراتی که برای سیاهنمایی قائلند، مأیوسکننده بودن آن است. حالا بیاییم ببینیم آیا این مستند جامعه را مأیوس کرد یا نتیجهاش این شد که مردم بروند اعتراضات خودشان را در نماز جمعه عنوان و ائمه جمعه حمایت کنند. بعد از تولید این مستند، وزیر اقتصاد مجبور به پاسخگویی در مجلس شد و رئیس سازمان بازرسی به این واگذاری واکنش نشان داد و اعلام تخلف کرد. اینها نشان میدهد که از سویی سیستم و جامعه مأیوس نشده، یعنی همه پای کار آمدند؛ نماینده مجلس مطالبه کرده، سازمان بازرسی واکنش نشان داده، مردم اعتراضاتشان را بیان کردند و خود کارگران آلومینیوم المهدی گروه تشکیل دادند. آنها در برههای میترسیدند حتی یک نفرشان گفتوگو کند اما الان گروههای هزار نفری برای مطالباتشان تشکیل میدهند. صاحب این کارخانه و خریدار یک مقدار خودش را جمع کرد نسبت به برخوردی که با کارگران داشت. این نشان میدهد که تبعاتش یأسآور نبوده بلکه سازنده بوده است. بحث دیگر این است که باید ببینیم ما در چه فضایی نقدمان را عنوان کردهایم، آیا من کارشناس خارجی آوردهام تا در رابطه با مسأله صحبت کند یا معاند با نظام را آوردهام تا اظهارنظر کند؟ نه اتفاقا من آقای احمد توکلی، نماینده مجلس و کاندیدای ریاستجمهوری این کشور را آوردهام در رابطه با این قضیه بحث کارشناسی و نه ژورنالیستی انجام داده است. مسأله دیگر اینکه واقعا اگر یک چیزی سیاه است اگر ما بیایم بگوییم سفید است نهتنها بلاهت ما را نشان داده بلکه به جری کردن این آدمها کمک میکند. اتفاقا در خیلی از موارد از دل همین نشان دادن زشتیهاست که مردم آگاه میشوند و حقوق خودشان را مطالبه میکنند.
یکی از ویژگیهای برجسته این مستند ریتم قصه و پیوند خوردن پیرنگهای داستان بود که باعث میشد مخاطب برای دیدن مستند اشتیاق داشته باشد. هرجا هم که ریتم کند میشود با جذابیتهای موسیقایی و کاراکتر خواننده باعث میشود داستان از ریتم نیفتد. همچنین کاراکترهای این اثر عمق دارند و مخاطب میتواند آنها را باور کند. به نوعی میتوان گفت اثر شما غیر از اینکه حرف مهمی دارد، مدیوم سینمای مستند را نیز بخوبی در نظر گرفته است اما چرا در سینمای مستند اسلوب حرفهای چندان جدی در نظر گرفته نمیشود؟
اصلا من اگر این کار را انجام ندهم یعنی این بودجهای را که از سمت تهیهکننده در اختیار من قرار گرفته، هدر دادهام. من هم اگر بخواهم مستند بسازم باید یک روایت خلاق از اتفاقی که افتاده است داشته باشم. اگر من هم صرفا بروم همین را گزارش کنم و یک گزارش تلویزیونی بیاورم دیگر آن تأثیری که الان شاهد هستیم، روی مخاطب نمیگذارد. بالاخره ما داریم فیلم میسازیم و فیلم را اگر برای کسی پخش میکنیم باید بنشیند تا آخر ببیند. فیلم باید کشش داشته باشد تا در خلال آن حرفهایمان را هم مطرح کنیم. این کار از قضا بسیار دشوار هم بود، چون ما با پدیدهای از لحاظ دراماتیک سخت روبهرو بودیم و باید مسائلی همچون عدالت، تبعیض و بیکاری را در مدیومی هنری مطرح میکردیم.
شما قصد تولید مستندی دیگر با موضوعات مشابه را دارید؟
الان مشغول کار روی چندین پروژه هستیم، منتها تا وقتی که به مرحله تولید نرسد، نمیتوان با قطعیت گفت آن را خواهیم ساخت یا اینکه موضوع دقیقش چیست. ممکن است سوژه درباره وزارت نفت، وزارت نیرو، وزارت بهداشت و... باشد، ولی هنوز قطعی نشده است.