علی دشتبان: فیلم سینمایی «به وقت شام» با حرف و حدیثهای فراوان و فضاسازیهای مخالفان و موافقان در جشنواره سیوششم فجر اکران شد. از همان ابتدا که موضوع فیلم جدید حاتمیکیا در برخی رسانهها به طور غیررسمی مطرح شد، مخالفان فیلمهای به اصطلاح ارگانی سازمان اوج دست به کار شدند. جالب آنکه این بار مسموم کردن فضا، ایجاد حواشی منفی و تفسیرهای فرامتنی و سیاسی حتی پیش از اکران فیلم نه کار اسرائیل بود و نه آمریکا... فضا مختص گروههای سینمایی و رسانهای خودمان بود. همانهایی که فریادهای حاتمیکیا را در مراسم اختتامیه برنتابیدند و غضب انقلابی فیلمساز متعهد انقلاب را به خود گرفتند، چرا که میدانستند آنچه کردند و میکنند دستی است بیرون آمده از آستین فتنه و نفاق. اما این بار به چه بهایی؟ به چه امتیازی؟ سپردن میدان به چه کسانی؟ داعش؟ نقدها و تفسیرها پس از نمایش فیلم در جشنواره بسیار به زبان آمد و نوشته شد، از فرم و محتوا گفتند. فیلم را اغراق شده و فانتزی خواندند و حتی کمدی ناخواسته. اما بهانهشان برای بیان این تفسیرهای فرامتنی و فراموضوعی چه بود؟ داعشی که در فیلم به وقت شام تصویر شده به مذاقشان خوش نیامده بود، چرا که میکشد (که در سکانسی نمایشی بودن ترورها حرف بسیار دارد). چرا که مصالحه نمیکند (که شیخ داعشی بر سر مصالحه جان خود را میدهد). پس مشکل چه بود؟ ریش قرمز داعشی چچنی؟ تسلط داعشی بلژیکی بر تکنولوژی و رفتارهای متناقض نمایش؟ مگر غیر این است که داعش در صحنه جنگ و سیاست همین است و جمع اضداد را در پست مدرنترین حالتهای نمایشی و رفتاریاش دارد؟ چرا ابراهیم حاتمیکیا باید شخصیتپردازیهای خاکستری منحصر به فردش را در رابطه با داعش به کار ببرد؟ مگر صحنه، صحنه خاکستری است؟ مگر فضای پس از جنگ است و شبهههای حاجکاظم در «آژانسشیشهای» یا شکوائیههای سعید در «از کرخه تا راین»؟ مخاطب آگاه و بیغرض و مرض میداند داعش، ملاحظات ندارد. داعش تعدیلپذیر نیست. داعش و رویارویی با این عنصر وحشی و ضدانسانیت، صحنهای برای خاکستری بودن و شدن نمیگذارد. برای همین قهرمانان فیلم که پدر و پسری با تم همیشگی آثار حاتمیکیا هستند قهرمانهایی سفید و نه کلیشهای هستند. آنها تفاوت دیدگاه دارند، تفاوت نسل و اندیشه دارند. در عمل دوگانه عمل میکنند اما در برابر داعش سفید، قهرمان و یگانهاند. برخی منتقدان آن چنان فانتزی فیلم را غیرواقعی تفسیر و آن را با سری مدمکسها قیاس کردهاند که گویی ساحت سینمای حاتمیکیا تخیل و مجاز است. حاتمیکیا کی و چه وقت از حقیقت به نفع تخیل کنار کشیده است؟ حاتمیکیا مرد حقیقت است. مرد تفسیر و ترازو است، نه برای قضاوت و حکم. بلکه تصویر کردن و نشان دادن آنچه برخی سینماگران چشمهایشان را بر آنان میبندند. نه سینماگر که مدیران، سیاستمداران، فرهنگیان، مفسران و خیل کسانی که از انقلاب آویزان شدهاند و خون جاری در رگ آن را میمکند و در ازای آن هیچ پس نمیدهند! مگر قی کردن تفالههای روشنفکران لائیک. پس وظیفه سینماگر چیست؟ سینماگر وابسته نه، سینماگر متعهد نه، سینماگر انقلابی هم نه، سینماگری که از جام هنر نوشیده و معنای آزادگی را میفهمد. مگر نه اینکه هنرمند باید آزاده باشد؟ این پرسشها قرار نیست در این مقال و مجال پاسخ داده شود. اینها پرسش به مثابه ماهو پرسش است و اصالتش در پرسیدن آن. ابراهیم حاتمیکیا میداند روشنفکری چیست و آن را نه به صرف اداهایش که خیلیها خوب آن را بلدند و نانش را میخورند، بلکه ذاتا روشنفکر است. حاتمیکیا ساحت را میشناسد. میداند که در زمینی که واردش شده و موضوعی که رویش دست گذاشته جایی برای من و من کردن و حق را این دست و آن دست کردن نیست. داعش داعش است. چرا آن را نمیبینیم؟ چرا باید فریادهای حاتمیکیا بیرون از قاب سینما به گوشمان برسد؟ حاتمیکیا در «به وقت شام» به بلندی اسلام فریاد کشیده است. کافی است از بازی روشنفکری که به تعبیر رهبر انقلاب؛ روشنفکری بیمار است، بیرون بیاییم و در زمین خودی نه اما در زمین دشمن بازی نکنیم. لااقل بالا دست بنشینیم و در سکوتی عاقلانه و فعالانه نظاره کنیم. شاهد باشیم تا بتوانیم به وقتش شهادت بدهیم. ابراهیم حاتمیکیا داعش را همانطور که باید تصویر کرده. به درونش نفوذ کرده، به بیانش رسیده اما اغراقش اغراق ماهوی نیست. او بر اثر شناخت متریال و مصالحش داعش را تصویر و تفسیر کرده و اگر اغراقی است از منظر ما است و عدم شناخت ما، ما (مخاطبان ناآگاه و منتقدان چشم بسته) با عدم شناخت آن را تحلیل میکنیم. تحلیل بدون شناخت باید به چه بینجامد؟ سینمای حاتمیکیا کی و در کجا و برای چه کسی سرگرمی بوده که از آن انتظار سرگرمی داریم و میخواهیم مدمکس ایرانی بسازد؟ چه بسا به زعم خیلی از منتقدان «به وقت شام» سرگرمکنندهترین فیلم سینمای امسال نیز بوده و هست. حاتمیکیا دارد از داعشی حرف میزند که با وجود حضورش در خانه ملت هنوز نتوانستیم آن را بشناسیم و بفهمیم و بدانیم از کجا خوردهایم. توقع دارید شخصیتهایش را همانند کدام فیلم از آثار قبلیش بشناسیم؟ مگر نه اینکه حاتمیکیا برای نخستین بار است که پا را از مرز میهنش در آثار و دغدغه سینماییاش فراتر گذاشته؟ پس واضح و مبرهن است که مشکل ریشقرمزها و سربریدنها و تکنولوژی و بازیهای استراتژیک و سینمایی (هالیوودی) داعش در فیلم نیست. آب از سرچشمه گل است. ابراهیم سینما این بار انگشت در چشم کسانی کرده که طاقت شنیدن فریادهای حق را ندارند. نه در صحنه سیاست. نه در جنگ و نه در سینما...