به موجب براهین عقلیه و دلالت آیات قرآن و صراحت عمل رسول اکرم(ص)، توسل به انبیا و ائمه علیهمالسلام و صالحین، شرک و موجب کفر نخواهد بود برای اینکه اولا: طبق براهین عقلیه، آفرینش مختص خداست و هرگونه تأثیر از آن اوست و قرآن کریم نیز همین معنا را تصدیق میکند و تکرار میفرماید: «...الله خالق کل شیء ...؛ خداوند خالق هر چیزی است...» (رعد/ 16) بنابراین میان اسباب و مسببات هیچ گونه رابطه ایجاد و تأثیر نیست بلکه عادت خداوندی بر این جاری شده که مسببات را به دنبال اسباب و آثار را پس از صاحبان آثار میآفریند؛ بیآنکه میان آنها باشد؛ مثلا سوختن هیزم را پس از رسیدن آتش ایجاد میکند بیآنکه رابطهای در میان آنها وجود داشته باشد بنابراین، دارای قدرت نفسی و مبدأ اثر دانستن انبیا و اولیا و توسل جستن و حاجت خواستن از ایشان، شریک قرار دادن ایشان با خدا نیست.
ثانیا: خدای متعال در کلام خود میفرماید: «و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین؛ و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم؛ در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر میورزند، بزودى خوار در دوزخ درمیآیند». (غافر/ 60) چنان که از سیاق آیه روشن است، خدای متعال خواندن (دعا) را عبادت میشمارد و سرپیچی از عبادت و خواندن خدا را صریحا وعده آتش میدهد و خواندن غیرخدا سرپیچی از عبادت و خواندن خداست و صریحا شریک قرار دادن غیرخداست با خدای متعال.
تأثیر وسایط در طول اراده و تأثیر خداوند است؟
قسمت اول پرسش؛ لازمه این قول است که در جهان هستی نه مؤثری مستقل در تأثیر وجود دارد و نه واسطه غیرمستقل در تأثیر، بلکه تأثیر مطلقا از آن خداست و به عبارت دیگر، انکار علیت و معلولیت در میان موجودات و انحصار علیت به خدای تعالی. این سخن علاوه بر اینکه مخالف صریح عقل فطری انسان است؛ 2 محذور غیرقابل رفع دربردارد:
1- با پذیرفتن این سخن راه اثبات خدا و آفریدگار جهان هستی به کلی بسته میشود، زیرا ما وجود خدای جهان را از روی معلوماتی که از جهان هستی به دست آوردهایم اثبات میکنیم و وقتی در میان موجودات خارجی و همچنین در میان معلومات نظری و فکری، چیزی به نام توقف وجودی و رابطه علیت و معلولیت وجود نداشته باشد، از کجا میتوانیم بفهمیم پدیدههای جهان توقف وجودی و رابطه هستی با چیزی خارج از عالم (به نام آفریدگار جهان) دارند و آیا خندهدار نیست که بگوییم عادت خدا بر این جاری شده است که آثار را به دنبال صاحبان آثار خلق کند و با اینکه خود خدا را اثبات نکردهایم، از عادتش سخن بگوییم؟
2- اینکه وقتی توقف وجودی و رابطه میان هر چیز و هر چیز دیگر بریده شد، میان هر دلیل و نتیجه آن نیز رابطه قطع میشود و هیچ دلیلی مستلزم نتیجه خود نخواهد بود، زیرا هیچ رابطهای میان هیچ دلیل و نتیجه آن وجود ندارد و این معنا با علم به نتیجه جمع نمیشود و لازمه آن شک است در همه چیز؛ یعنی سفسطه! ولی ما طبق هدایت فطرت انسانی، قانون علیت و معلولیت را قانونی عمومی و استثناپذیر میدانیم، هر پدیده و حادثهای که مسبوق به عدم است وجودش از خودش نیست، بلکه علتی بالا سر خود میخواهد و همچنین علت آنها و علت علت آن و همه علل (بنابر بطلان دور و تسلسل و وجوه دیگر عقلی) منتهی میشود به یک علت «واجب الوجود» که خدای متعال است و در نتیجه؛ عالم، عالم اسباب است و علت مستقل در تأثیر، برای همه موجودات، خدای متعال است و علل دیگر که میان خدا و یک «معلول امکانی» قرار گرفتهاند واسطهاند که فعل و اثر آنها بعینه فعل و اثر خداست، و واسطه بودن چیزی در رسیدن فیض وجود به معلول غیر از شرکت و استقلال در تأثیر است و مثل استثنای یک فعل به واسطه و ذیالواسطه مثل انسان است که قلمی به دست گرفته چیزی مینویسد، در این فرض قلم مینویسد و دست مینویسد و انسان مینویسد هر سه چیز صحیح است در حالی که نوشتن، یک فعل بیشتر نیست و به سه موضوع نسبت داده میشود ولی نویسنده مستقل در تأثیر، «انسان» است و دست و قلم واسطهاند نه شریک و در مثال آتش و سوزانیدن آن، خداوند آتش سوزاننده خلق فرموده نه آتش را جدا و احتراق را جدا؛ یعنی احتراق را از راه آتش خلق فرموده نه مستقلا و به تنهایی. بنابر آنچه گذشت، علیت و معلولیت که در میان موجودات امکانی هست، با استقلال خدای متعال و وحدانیتش در صنع و ایجاد، هیچگونه منافاتی ندارد، بلکه وساطت اشیا، مؤید و مؤکد آن است و قرآن کریم نیز در تمام افعال و آثار که به مخلوقات نسبت میدهد و در احتجاجاتی که میکند، عموم قانون علیت و معلولیت را تصدیق میفرماید، در عین حال استقلال در تأثیر را برای خدای متعال حفظ میکند و آیات قرآنی در این باره زیاد است؛ مانند: «...و ما رمیت اذ رمیت ولکنالله رمی ...؛ تو نیفکندی بلکه خدا افکند.» (انفال/ 17)
«قاتلوهم یعذبهمالله بایدیکم...؛ با آنان بجنگید؛ خدا آنها را به دست شما عذاب میکند.» (توبه/ 14) «... انما یریدالله لیعذبهم بها ...؛ خدا میخواهد به وسیله اینها عذاب کند.» (توبه/55) و نظایر آنها. و اما قسمت دوم پرسش که خواندن را عبادت معرفی میکند؛ در جواب حجت اول روشن کردیم که خواندن و حاجت خواستن از غیرخدای متعال به 2 نحو متصور است: حاجت خواستن به دعوی استقلال در تأثیر و قدرت ذاتی طرف و حاجت خواستن از واسطه و خواندن او، دخلی به شریک شدن او با ذیالواسطه ندارد بنابراین آیه کریمه: «وادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین؛ پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم؛ در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر میورزند، بزودى خوار در دوزخ درمیآیند» (غافر/60) تنها از دعایی نهی میکند که مقارن اعتقاد استقلال در تأثیر طرف دعا باشد، نه از مطلق حاجت خواستن، حتی از واسطه و طریق که فعل و اثر صاحب واسطه است و حاجت خواستن از او حاجت خواستن از مستقل مفروض است. علاوه بر اینکه مطلق گرفتن در آیه کریمه مواردی پیش میآورد که شریک نبودن آنها بدیهی است، مانند اینکه مثلا روزانه به نانوا میگوییم آقا در برابر این پول نان بده و از قصاب گوشت و از خادم خود خدمت و از مخدوم خود توجهی مناسب حال و از رفیق خود کاری مربوط به رفاقت میطلبیم، زیرا دعا بودن این خواستها بدیهی است و در صورت شرک بودن مطلق دعا، اشکال روشن است و اینکه بعضیها گفتهاند اینان چون زندهاند درخواست را میشنوند ولی انبیا و اولیا پس از مرگ از دنیا و دعایی که در آن است غافلند، تنها اشکال لغو بودن این دعاها را دفع میکند نه اشکال شرک بودن آنها را بنا به اطلاق دعا در آیه کریمه. علاوه بر این، بطلان این سخن در جواب حجت چهارم خواهد آمد. همچنین در آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا اتقواالله وابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خدا پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش جهاد کنید؛ باشد که رستگار شوید» (مائده/ 35) خدای متعال امر به اتخاذ وسیله به سوی خود میفرماید و آن را سبب رستگاری معرفی میفرماید و نظیر آن روایت نبوی است که رسول اکرم(ص) ایمان و نماز را وسیله خود قرار میدهد و روشن است که مراد از وسیله، یا تقرب به واسطه ایمان و عبادت است یا خود ایمان و عبادت و بدیهی است ایمان صفتی نفسانی و عبادت حرکتی است انسانی و هرچه باشد غیر خدای متعال است که سببیت آن تصدیق شده در صورتی که بنا به حجت گذشته شرک است و محال است شرک موجب تقریب به خدا باشد.
منبع: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی- اسلام و انسان معاصر